انگار توی وجود هر کدام از ما آدمها، کم یا زیاد خمیره لجبازی هست. نمیدانم این لجبازی از کجا میآید. نمیدانم از خودخواهی و خودپسندی بیش از حد آدم است یا ریشه در ویژگی دیگری از خلق و خوی ما دارد؟ البته بعضیها پایداری بر سر یک حرف یا موضعی را که آن را درست میدانیم هم لجبازی مینامند، ولی به نظرم لجبازی کم و بیش غیراخلاقی است، یعنی ایستادن بر سر حرف و موضعی است که مطمئن نیستیم درست است یا شاید خدای نکرده از درست نبودنش هم مطمئنیم و فقط به خاطر خودخواهی یا چون نمیخواهیم از حرفمان برگردیم یا... حاضر نیستیم کوتاه بیاییم و گرنه هیچ دلیلی ندارد که به خاطر دیگران از حرف، موضع یا تصمیم درست خود، دست بکشیم.
خوشبختانه خیلی وقتها آگاهی و ویژگیهای مثبت اخلاقی به داد آدم میرسد، به آدم توان خودداری میدهد و او را از لجبازی یا همان اصرار بر حرف یا موضعی که از درستی آن مطمئن نیست باز میدارد. البته با همه این حرفها، باز هم گاهی لجبازی را شروع میکنیم، منتها...
این لجبازی و اصرار بر حرف و موضع نادرست یا نامطمئن، ریشه دیرینهای دارد؛ آنقدر که از قرنها پیش، بعضیها با خدا و پیامبران خدا هم لجبازی میکردند و به بهانههای مختلف ایراد میگرفتند. مثلاً آنطور که در قرآن آمده، به برخی پیامبران اشکال میگرفتند که شما هم مثل ما انسانید و میگفتند اگر خدا فرشتهای را به عنوان پیامبر بفرستد به او ایمان میآوریم. یا ایراد میگرفتند که چرا فلانی پیامبر شده. در مورد حضرت محمدص هم میگفتند که چرا این پیامبر غذا میخورد و توی بازارها راه میرود؟ چرا فرشتهای همراهش نیامده و...
اتفاقاً خود پیامبران هم این واقعیت را تأیید میکردند که آنها هم انسان اند و میگفتند که خداوند بر هر یک از بندگانش که بخواهد منت میگذارد و در واقع بنابه شایستگیها، او را برای پیامبری برمیگزیند. قرآن کریم به این نکته هم اشاره دارد که انسانی مانند شما و از میان خودتان برای ابلاغ پیام خدا برگزیده شده و به نوعی میگوید که چون شما انسان هستید، فرستاده خدا برای شما هم انسان است.
دسته دیگر اشکالها که البته با دسته قبلی فرق دارند و ممکن است از سر لجبازی بیان نشده باشند، درخواست معجزه از پیامبران است. البته باز هم برخی از این درخواستها از سر لجبازی بود، مثل این که پیامبر گنجی بزرگ به مردم نشان بدهد و... اما بهطور کلی پذیرفته شده که هر یک از پیامبران نشانهای گویا داشته باشد تا مردم مطمئن شوند او پیام خدا را برایشان آورده است. از معجزههای پیامبران بزرگ هم حکایتها شنیده و خواندهایم و مثلاً ماجرای عصای حضرت موسیع یا نجات یافتن حضرت ابراهیمع از آتش و برخی معجزههای حضرت عیسیع وارد فرهنگ و ادبیات ما شدهاند و ضربالمثلهایی درباره آنها داریم.
این را هم میدانیم که قرآن کریم بهعنوان معجزه حضرت محمدص شناخته میشود. معجزه بودن قرآن کریم، از چند بعد مطرح شده که یکی از مهمترین این ابعاد، بلاغت و فصاحت کلام خداست. مشرکان آن روزگار، از راههای گوناگون به انکار وحی بودن این کتاب و لجبازی در پذیرش آن پرداختند.
آنها آسمانی بودن این کتاب و پیامبر بودن حضرت محمدص را انکار میکردند؛ ولی میدیدند هر که آیات کتاب خدا را میشنود، تحت تأثیر آن قرار میگیرد. این وضعیت را که دیدند، تعدادی از سخنشناسان و ادیبان عرب را گردآوردند تا از سورههای قرآن کریم و بلاغت آن ایراد بگیرند. بهخاطر قوت ادبی و سبک بینظیر آیات قرآن که نه نظم و شعر است و نه در شمار نثری قرار میگیرد که آنان میشناختند، این نقشه مشرکین قریش نگرفت.
در گام بعدی، به تهمت و ارائه نسبتهای نادرست پرداختند. مثلاً تلاش کردند این نسبت را رواج دهند که این نوعی شعر است. قرآن کریم خود به این ادعای نادرست پاسخ داد. گفتند شخص یا اشخاصی از اقوام دیگر این کلام را به حضرت محمدص میآموزند و باز در جوابشان آیهای فروآمد که زبان آنها که ادعا میکنید عربی نیست، درحالی که آیات این کتاب به زبان عربی روشن بیان میشود.
خداوند در کتاب خود، نهتنها به این ادعاها پاسخ میدهد و با ارائه نشانههایی بر فرستادن وحی و پیامبر بودن حضرت محمدص تأکید میکند، بلکه کفار و منکران وحی بودن قرآن را به مبارزه میطلبد و در چند آیه و سوره متفاوت، به آنان میگوید اگر در ادعای خود صادقید، شما نیز سخنی مانند این سخن (قرآن) بیاورید(سوره طور، آیههای 33 و 34) یا اینکه دعوت میکند که از هرکهمیتوانید، جز خدا کمک بگیرید و 10 سوره مانند سورههای قرآن بیاورید (سوره هود، آیه 13). در آیه 38 سوره یونس هم میگوید اگر میتوانید یک سوره مانند قرآن ارائه کنید و در آیه 88 سوره اسرا نیز از آیندهای که اتفاق افتاده خبر میدهد و به پیامبرص میگوید که بگو اگر همه دستبهدست هم دهند باز هم نخواهند توانست کتابی مانند قرآن بیاورند.
تاریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۵
مناف یحییپور: تا حالا لجبازی کردهاید؟ یا کسی با شما لجبازی کرده است؟