تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۶:۳۳

ترجمه راحله فاضلی : میزان پولی که برای جلوگیری از ورشکستگی یونانی‌ها هزینه شده است، غیرمنطقی و تا اندازه‌ای مضحک به‌نظر می‌رسد.

از هر نظر که بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم، یونان یکی از اجزای کوچک در اقتصاد اروپاست و یک تریلیون دلار چنان مبلغ هنگفتی است که حتی توجه نیویورکی‌ها را نیز به‌خود جلب کرده است؛ مبلغی که با یک مشکل بومی کوچک در حاشیه اروپا هیچ تناسبی ندارد.

این در حالی است که تنها مشکل یونان، بدهی‌هایش بود. اما اگر بحران یونان حاصل ورشکستگی در کل نظام باشد، محاسبات تغییر می‌کند و آن وقت دیگر یک تریلیون دلار برای جلوگیری از یک فاجعه، مبلغ گزافی نخواهد بود. بانکداران و اقتصاددانان بر این باورند که کل نظام این کشور به تثبیت نیاز دارد و این خبر خوبی برای اتحادیه اروپا نیست.

استفن کینگ، یکی از اقتصاددانان پیشتاز در دنیا، دیدگاه خود را درباره جوامع مرفه در آمریکا و اروپا، چنین مطرح می‌کند: آنها هر اندازه هم که تلاش کنند سطح زندگی را در جوامع خود بالا ببرند، محکوم به فنا هستند و به‌زودی قدرت را به چین و هند واگذار می‌کنند. او این پیش‌بینی خود را با عنوان: از دست دادن کنترل، پدیدار شدن تهدیدها برای سعادت غربی، مطرح می‌کند.

این پیش‌بینی بیشتر از آنکه یک تحقیق دانشگاهی باشد، یک داستان ترسناک به‌نظر می‌رسد.

سطح زندگی در غرب به این دلیل پایین می‌آید که رقابت بر سر به دست آوردن نفت و غذا از آسیا، قیمت‌ها را افزایش خواهد داد. مشاغل صنعتی پر درآمد و مشاغل طبقه متوسط که باعث رونق شرق می‌شوند، کیفیت درآمدها را بالا خواهند برد. از آنجا که قدرت دیگر در یک کشور متمرکز نیست و به آرامی میان سایر کشورها تقسیم می‌شود، آمریکا نمی‌تواند از نیروی نظامی خود برای تحمیل کردن قدرتش در کشورهای در حال توسعه استفاده کند.

این اتفاق در حوزه اقتصاد نیز رخ می‌دهد. به این صورت که غرب دیگر نمی‌تواند برای راضی نگه داشتن مردم خود، بازارهای جهانی را دست‌کاری کند و به‌تدریج توان آن را نخواهد داشت که به میل خود، بازار را تغییر دهد و رو به افول می‌رود.

کینگ بر این عقیده است که سعادت غربی که براساس چرخه تولید و خرید میان چینی‌ها و آمریکایی‌ها بنا شده است، یک توهم ویرانگر است. او این حالت را با فوران طلا در کالیفرنیا مقایسه می‌کند. عده کمی از جویندگان طلا موفق به کشف سنگ معدن شده و به ثروت رسیده‌اند. افرادی که در این میان بیشترین سود را از آن خود کرده، فروشندگان بیل‌های مکانیکی و شلوارهای جاذب مس بوده‌اند که جای شلوارهای جین را گرفتند.

بنابراین این روزها، بانکداران بیشترین سود را به جیب می‌زنند. ثروت مردم عادی حکم طلا را پیدا کرده است در حالی که روز به روز مقروض‌تر و فقیرتر می‌شوند.

از سال 2003، این دیدگاه مطرح شده است که اگر نظام سیاسی کشورهای چین و هند بتوانند مقابل فشارهای سیاسی ایستادگی کنند، به قدرت‌های اقتصادی تبدیل خواهند شد.

البته از آنجا که کینگ در کشورهای در حال توسعه حضوری گسترده و غیرمعمول دارد و پایه‌های مؤسسه توسعه اقتصادی‌اش نیز در چین بنانهاده شده است، جای تعجب نیست که این اقتصاددان، خورشید شرق را تابان‌تر می‌بیند. این در حالی است که پیش از این گمان می‌شد، این غرب است که خود را در سعادت شرقی‌ها سهیم می‌کند و اگر بخواهیم بی‌پرده سخن بگوییم، عقیده بر این بود که مستمری‌بگیران اروپایی و آمریکایی با بهره‌مندی از رشد و شکوفایی هندی‌ها و چینی‌ها، زندگی راحتی برای خود فراهم خواهند کرد.

و حالا، استفن کینگ، این عقیده را یک وهم و گمان می‌بیند زیرا به‌نظر نمی‌رسد نظام سرمایه‌داری دولتی چین تمایل داشته باشد که خارجی‌ها در این کشور، به سرعت به پول هنگفتی برسند.

حالا حتی بچه مدرسه‌ای‌های چینی نیز می‌دانند که کمپانی هند شرقی- که یکی از ریسک‌های بزرگ و موفق بریتانیا در نظام سرمایه‌داری دولتی بود- چگونه به واسطه افراد پول دوست و دنیا پرست و از طریق مبادلات فرامرزی مواد‌مخدر، بر آسیایی‌ها سلطه یافت. تاریخ سرشار است از نمونه‌هایی از قدرت‌های اروپایی استعمارگر که با اعمال زور، به منافع اقتصادی دست یافتند. حتی زمانی که چینی‌ها ضعیف بودند، برای دیگران شرایط مساوی وجود نداشت، پس چه دلیلی دارد که در آینده، چنین اتفاقی بیفتد؟

هرکس که فکر می‌کند، قدرت‌های قدیم جهان می‌توانند برای همیشه خون ملت‌های در
حال رشد آسیایی را در شیشه کنند، در اشتباهند. البته، پیش‌بینی پایان سلطه غرب، تازگی ندارد. در دهه دوم قرن بیستم، نظریه افول غرب که توسط اوسؤالد اسپنگلر ارائه شد، بر افکار اروپایی‌ها، غالب بود. قدرت‌های استعمارگر کهنه‌کار، تاحدی مقابل این نظریه ایستادگی کردند زیرا می‌خواستند با اتکا به تأثیر خود بر شرق به زندگی راحت دست یابند. با این حال آیا می‌توان گفت بازگشت چین به اقتصاد جهانی، یکی از حوادث نادری است که هر 500 سال یک بار رخ می‌دهد و جهان را زیر و رو می‌کند؛ درست مانند کشف آمریکا توسط اروپاییان؟

باید گفت رشد توقف‌ناپذیر چین و هند، هنوز همگان را متقاعد نکرده است. برای نمونه، پرم شانکار جی‌ها، نویسنده و مفسر هندی، ضمن انتشار کتابی با عنوان: اژدهای کمین‌کرده و ببر پنهان، آب سردی ریخت روی حس برترانگاری طبقه متوسط هندی.

او تردیدی ندارد که در مقام مقایسه، 2کشور چین و هند، به غول‌های اقتصادی تبدیل خواهند شد اما مسئله این است که آیا این دو کشور می‌توانند به سرعت خود را به‌نحوی با تغییرات تطبیق دهند که قادرباشند رشد اقتصادی را در دسترس جهان قرار دهند؟

برای چین و هند رسیدن به درجه‌ای از اقتدار که بریتانیا در قرن 19 از آن برخوردار بود، نه تنها پس از 2نسل رخ خواهد داد بلکه فشارهای سیاسی گسترده‌ای را به نظام سیاسی آنها تحمیل خواهد کرد. آیا انحصار کمونیستی قدرت سیاسی در پکن، از انعطاف لازم برای چنین تغییراتی برخوردار است؟

فارغ از سؤالاتی که جی‌ها مطرح کرده است، موضوعی که در این میان نادیده گرفته شده این است که در آینده واکنش غرب به این چالش‌ها چگونه خواهد بود؟ زمان یکه‌تازی بی‌قید و شرط یک کشور در بازار جهانی به پایان رسیده و به‌تازگی در غرب مباحثه برسر یافتن جایگزین مناسب برای این الگو آغاز شده است.

احتمالا این مباحثات منجر می‌شود به پررنگ‌تر کردن نقش دولت و تأکید مجدد بر حفظ فرصت‌های شغلی در داخل کشورها.

حالا دیگر وارثان قدرت‌های استعمارگر، دریافته‌اند که باید آستین‌ها را بالا بزنند زیرا نمی‌توانند روی دسترنج انسان‌ها در یک گوشه دیگر دنیا حساب کنند و از تلاش آنها سهمی ببرند.

نشنال