که 20 میلیاردی که فارابی سالانه هزینه میکند، تا امروز کارایی لازم را نداشته است. معاون امور سینمایی نیز دیروز در همایش مدیران ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی سراسر کشور به انتقاد از فعالیتهای صورت گرفته در سالهای پیش پرداخت و گفت: سینمای ایران در 10 تا 12 سال گذشته در مسیر تخریب حرکت کرده است.
صحبتهای 2 مدیر ارشد سینمایی، حکایت از اذعان به شکست سیاستهای سینمایی مدیران پیشین دارد. اینکه دوره 8ساله موسوم به اصلاحات از سوی مدیران فعلی به نقد کشیده شود، طبیعی، بدیهی و قابل انتظار است اما اینکه فعالیتهای فرهنگی و هنری دولت نهم نیز مورد انتقاد قرار گیرد، در نوع خود جالبتوجه است. به یاد داریم که در دوران 4ساله وزارت محمدحسین صفارهرندی، جواد شمقدری که در آن مقطع مشاور هنری رئیسجمهور بود، معمولا در مقام منتقد سفتوسخت سیاستهای ارشاد بهخصوص در حوزه سینما برمیآمد.
شمقدری در دورههای قبلی هم منتقد بود، درحالیکه سیاستهای سینمایی سالهای 76 تا 84 با آنچه در مقطع زمانی 84 تا 88 گذشت، تفاوتهای گستردهای داشت. بهعنوان مثال، درمورد بنیاد سینمایی فارابی باید گفت که برنامهها و سیاستهای مدیران فارابی چنان با یکدیگر متفاوت بود که در دوران حضور مجید شاهحسینی، مدیر سابق فارابی، اهالی سینما با تمام اختلافنظرهایشان در این خصوص اتفاقنظر داشتند که این بنیاد کاملا از اهداف اولیهاش دور شده است.
حضور احمد میرعلایی از تهیهکنندگان سینمای ایران بهجای مجید شاهحسینی که بیشتر بهنظریهپردازی درخصوص سینمای غرب شهره بود، پیام آشکاری داشت. مدیری عملگرا آمده بود تا چرخهای فارابی که نزدیک به 3 سال متوقف شده بود، دوباره به حرکت بیفتد؛
رویکردی که نتیجه اولیهاش بازگشت اعتماد سینماگران نسبت به فارابی بوده ولی اگر در سطحی کلانتر به ماجرا نگاه کنیم و بخواهیم همه آنچه در طول 12 سال گذشته رخداده را زیر سؤال ببریم، با چنین افقی، نیاز به تغییرات بسیار گستردهتری حس میشود. فارابی البته فقط یکی از نهادهای زیرمجموعه معاونت سینمایی است.
سؤال اینجاست که آیا ایجاد چنین تغییرات گستردهای الزاما با استقبال سینماگران مواجه خواهد شد؟ و سؤالی کلیدیتر، آیا دوستانی که قبلا در هیأت اسلامی هنرمندان از لزوم تغییر ریلگذاری سینما سخن میگفتند، حالا که چند ماهی است بر مسند مدیریت قرار گرفته و از نزدیک با مسائل و مشکلات اجرایی آشنا شدهاند، همچنان معتقد به تحولات عظیم در حوزه سیاستگذاری سینمایی هستند؟
اگر مروری بر دفترچه سیاستگذاری معاونت سینمایی داشته باشیم نشانههای آشکاری از چنین اعتقادی را میتوانیم مشاهده کنیم.شرایط سینمای ایران با فضای گلخانهای دهه 60، تفاوتهای گستردهای کرده و با ابزارهای فعلی نمیتوان به نظارت دولت خیلی خوشبین بود، به این دلیل واضح که امکان حمایتهای مالی بهشکلی که در سینمای موسوم به « نظارتی - حمایتی» وجود داشت، دیگر وجود ندارد.
این سینمایی است که بخش خصوصیاش تقریبا به حال خود رها شده و با تولید کمدی نازل ارتزاق میکند. ساخت این جنس فیلمها هم الزاما از روی علاقه سینماگران نیست و شرایط، آنها را به سمت چنین تولیداتی سوق داده است. میشود بررسی کرد که در چه دورانی سینمای ایران در چنین سراشیبیای قرار گرفته و کدام سیاستها غلط بودهاند که نتیجهاش این سینمایی شده که حالا صدای همه را درآورده است.
بدیهی است، آنچه این روزها بر پرده سینماها میرود را نمیتوان نتیجه سیاستهای شمقدری و همراهانش دانست. آنها میراثدار سینمایی هستند که دیگران سنگ بنایش را گذاشتهاند ولی بیان این نکته که روند کلی سینمای ایران در 12 سال گذشته در مسیر تخریب بوده و در کمتر از 2 تا 3 سال آینده شرایط مناسب خواهد شد، از بدبینی افراطی درخصوص گذشته و خوشبینی مفرط درباره آینده حکایت دارد.
شمقدری میگوید: امروز همه به وضعیت سینمای ایران معترضند. خوشبینانه آرزو میکنیم تا پایان مأموریت ایشان در معاونت سینمایی، سینمای ایران در نقطهای ایستاده باشد که بتوان به آن افتخار کرد.