بحران شدید بدهی اتحادیه اروپا، چندین بار منجر به بروز اختلافات شدیدی در داخل این اتحادیه شده اما این بحران علاوه بر این، گفتوگوهایی درباره لزوم ادغام و یکپارچگی بیشتر 27 کشور عضو این بلوک را بهدنبال داشته است. مانفرد وبر، یکی از سخنگویان حزب سوسیال مسیحی آلمان(CSU) در پارلمان اروپا، در این باره میگوید: زمان آن رسیده است تا اتحادیه اروپا خودش را بازسازی کند.
نجات یونان و با ثبات نگهداشتن ارزش یورو، 2مسئولیت و تعهد مهم و حیاتی فعلی اتحادیه اروپا به حساب میآید. 2بسته کمکهای اقتصادی که ارزش اولی 110میلیارد یورو و دومی 750میلیارد یورو ارزیابی شده، تاکنون تصویب شدهاست. اما این دو تعهد مالی نگرانیهایی را هم بهوجود آورده است. کارشناسان مسائل اقتصادی نسبت به کارآمدبودن این کمکها، ابراز شک و تردید کردهاند، سیاستمداران در فکر فرو رفتهاند و جوامع اروپایی هم از این بابت بسیار نگران هستند.
در حقیقت، این مشکل تا جایی ادامه یافته است که برخی بهتازگی نسبت به اعتبار کلی این پروژه اروپایی دچار شک و تردید شدهاند. بحران شدید بدهی اتحادیه اروپا اما فرصتی را هم برای سیاستمداران اروپایی بهوجود آورده است که نباید نسبت به آن بیتفاوت باشند.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که این اتحادیه پایه و اساس جدیدی را بهوجود آورد که توجیه تازهای داشته باشد. درغیراین صورت، انسجام و یکپارچگی آنکه در سالهای اخیر رشد بسیار سریعی داشته است، میتواند یکباره متوقف شود. مدت زیادی است که این پروژه در اختیار نخبگان سیاسی و دیپلماتهای اروپایی قرار دارد و از ورود جوامع به این بخش، بهطور گسترده جلوگیری بهعمل میآمده است.
هنگامی که اتحادیه اروپا بهوجود آمد، مردم اروپا آرمانها و اشتیاق زیادی نسبت به آن داشتند و برای تشکیل قاره متحدی که صلح و ثبات در آن جریان داشته باشد، مبارزه میکردند. متأسفانه، اروپاییها اکنون علاقه زیادی به این اتحادیه ندارند. این را میتوان از بیتفاوتی اروپاییها به انتخابات مختلف درون این اتحادیه دریافت.
آهنگ عملگرایی
در سالهای اخیر، نخبگان سیاسی اروپا نتوانستهاند بهطور کافی این قاره را توصیف کنند. بهخاطر همین دلیل مهم است که اکنون بسیاری از مردم اعتماد خود را به اتحادیه اروپا از دست دادهاند. روی هم رفته، چه کسی از میان نخبگان سیاسی اروپا حاضر است تا از مسیری که همکارانش طی میکنند، جدا شود و اهمیت بازار واحد اروپایی را توضیح دهد؟ چه کسی درباره فواید بیشمار واحد پولی مشترک حق اظهار نظر دارد و بر لزوم همکاری کشورهای اروپایی در سطح جهانی و بینالمللی تأکید میکند؟
با این وجود، شواهد امتیازات این همکاریها در همه جا به چشم میخورد. شرکتهای متوسط اروپایی به اهمیت یورو برای انجام معاملات تجاری خود به خوبی پیبردهاند. پلیس اروپا هم به همکاریهای بین مرزی اهمیت میدهد؛ بهخصوص هنگامی که مبارزه با جرائم سازماندهی شده مطرح میشود. پس از شکست مذاکرات تغییرات آبوهوایی کپنهاگ، دولتهای سراسر اتحادیه اروپا، به این نکته پی بردهاند که اگر نتوانند بهعنوان یک بلوک مستقل عمل کنند، قدرت و نفوذ آنها در عرصه بینالملل اندک خواهد بود. اتحادیه اروپا بهدلیل راهحلهایی که برای بسیاری از دشوارترین مشکلات روزجهان ارائه میدهد، به سازمان مهمی تبدیل شده است.
به هر حال، بسیاری از دولتها در برابر آهنگ عملگرایی مطلق تسلیم شدند و به این روند همچنان ادامه میدهند. این اروپا نیست که در بحران قرار گرفته بلکه مشکل، نحوه عملکرد نخبگان سیاسی برای کنترل پروژه منحصر به فردی است که نخستین بار در این دوره بهوجود آمده است.
هماهنگی و اتفاق نظر، اشتیاق و اهداف درازمدت، بهطور کلی در نشستهای اتحادیه اروپا از بین رفته است. مردم شاید از خود بپرسند که ناظران نسبت به نشستهایی که چند روز جلوتر از شروع نشست همراه با کشمکش و جر و بحثهای علنی در میان دولتهای اروپایی است چه نظری ممکن است داشته باشند؟ این نشستها باعث میشوند که توافقات در آخرین لحظه صورت بگیرد. سپس، بستههای کمکهای عظیم اقتصادی بهوجود میآید که مقدارشان باور نکردنی است.
حتی مقامات مهم دولتهای اروپایی، بعضی اوقات خبرهای توافقات مهم را که پشت درهای بسته صورت گرفته است، از رسانهها دریافت میکنند. این امر در آلمان و در پی تصویب لایحه 750 میلیارد یورویی بهمنظور کمک به سر پا نگهداشتن واحد پولی یورو اتفاق افتاد. مقامات پارلمانی مجبور هستند که سریعا با اینگونه توافقات موافقت کنند اما آنها نیز باید نسبت به حوزههای انتخاباتی خود پاسخگو باشند. همین وضعیت در نهایت به شکست منتهی میشود.
احساس عجیب میهنپرستی در کشورهای اروپایی
منتقدان اروپا همانند پیتر گاویلر، سیاستمدار آلمانی از حزب سوسیال مسیحی(CSU) درباره فعالیتهای اروپا به نکتهای ویژهای اشاره میکنند. این منتقدان خواستار توجه به فرایندی هستند که منجر به اتخاذ تصمیمات مهمی درباره کشورهای اروپایی میشود. حتی هنگامی که زمان بررسی توافقات صورت گرفته در بروکسل رسیده باشد، پارلمان این کشورها، مسئولیت کنترل امور را بهعهده دارند و همواره بهعنوان عاملی برای حفظ تعادل عملکردهای رهبران دولتها به حساب میآیند. پارلمانهای کشورهای اروپایی فقط زمانی میتوانند از عهده این کار برآیند که اطلاعات کافی در اختیار آنها قرار گرفته باشد. وضعیت موجود اما فرصت منحصربهفردی را بهوجود آورده است.
مسائل مربوط به اروپا، بار دیگر به صدر اخبار جهان بازگشته است.پس از گذشت مدتی طولانی، برای نخستین بار است که مردم درباره این موضوع گفتوگو میکنند که اتحادیه اروپا از چه چیزهایی حمایت میکند؟ دامنه این بحث بسیار وسیع است و رهبران این اتحادیه باید حداکثر استفاده را از این واقعیت بکنند. آنها باید روح جدیدی را برای اروپا بهوجود آورند که براساس ارزشهای مشترک، شیوههای مختلف زندگی و دستاوردها بنا شده باشد. اتحاد و همبستگی اروپا، موضوعی عادی برای جوانان این قاره به شمار میرود. در واقع، هنگامی که مردم اروپا به مناطق دور دست سفر میکنند، بسیاری از آنها احساس عجیبی نسبت به میهنپرستی در کشورهای اروپایی دارند.
چرا اروپاییها هنگامی که درباره جستوجو برای یافتن برنامه اقتصادی عادلانه در جهان و حفاظت از محیطزیست و آب و هوا بحث میکنند، درباره اهداف مشترک مانند تشکیل نیروی دفاعی در آن قاره، مذاکره نمیکنند؟ چرا آنها عوامل قدرتمندی که صلح و خوشبختی را برای 500 میلیون نفر از مردم اروپا به ارمغان آورد، فراموش کردهاند؟ چرا اروپاییها این موضوع را به این زودی از یاد بردهاند که فقط در چند دهه کوتاه گذشته، میهنپرستی و ملی گرایی، تمام قاره اروپا را به سنگ و خاکستر تبدیل کرد؟
مباحثات اروپاییها اغلب بر جزئیات بوروکراسی اروپایی متمرکز شده و نتایج این مذاکرات، تحتتأثیر تکبر ملی و اندیشههای سیاسی داخلی قرار گرفته است. در بیشتر مواقع، حقوق دیپلماتیک و اصلاحات سیاسی اشتباه، بر شفافیت و ضرورت پیروز میشود.
اکنون زمان آن رسیده است که اروپا تغییر کند و پروژهای که در دست نخبگان سیاسی قرار دارد، به مردم واگذار شود.
اشپیگل آنلاین