لئوناردو داوینچی اولین کسی بود که اولین اصل عکاسی یعنی وارونهشدن تصویر اجسام پس از انعکاس نورشان از روزنهای کوچک که بر دیواره جعبهای تاریک بهوجود آمده بود را فهمید و این جعبه را کامرا آبسکورا نام گذاشت. پس از وی بسیاری از دانشمندان آمدند و رفتند تا بالاخره تالبوت انگلیسی توانست تصاویر عکاسی بسیار صحیحی بهدست آورد که از اولین عکس دنیا که توسط ژوزف نیسفورنیئپس گرفته شده بود دارای وضوح جزئیات بهتری بود. بعد از آن هنر عکاسی در دنیا رفتهرفته جای خود را باز کرد تا جایی که امروزه این هنر جزئی لاینفک از زندگی مردم در حیطههای مختلف شده است.
نمایشگاههای عکاسی بسیاری هر ماه در نگارخانههای شهرهای بزرگ برپا میشود که عمدتا در چارچوب عکاسی هنری است. حضور عکاسان باتجربه یا نوپا که در کسب تجربه سعی در پیشیگرفتن از یکدیگر دارند موجب شده رقابتی پنهان در میان آنها بهوجود آید. با اینکه بازار خرید و فروش این آثار هنری در ایران رونق چندانی ندارد ولی عکاسان بیتوجه به این مقوله بهکار خود ادامه میدهند و در پی شکار لحظهای ناب و بهیادماندنی از پس لنز دوربینهای خود به دقت به زندگی و جریان آن بدون وجود هیاهو و ضبط صدایی آرام مینگرند و زمان را در تکفرمی ثابت برای همیشه نزد خود نگه میدارند.
حال برای فوکوس در مطلب فوق به چند نمایشگاه عکس که در حال حاضر در چند نگارخانه بهنمایش درآمده اشاره میکنیم: 1- نمایش عکس در نگارخانه راهابریشم و نمایشگاه عکس زیبا حاج حیدری که عکسهای سیاه و سفید خود را بر دیوارههای کافه 78 نگارخانه مهروا بهتماشا گذاشته است. این عکسها را میتوانیم در مقوله عکسهای هنری- اجتماعی برشماریم که در کمال سادگی به زندگی روزمره مردم از دریچه نگاه کودکان مینگرد که چه آسوده و بیپیرایه فارغ از آیندهای که شاید برایشان خیلی زیبا نباشد لبخندی از روی شادی بر لب دارند و تلخی زندگیشان را به شیرینی دعوت میکنند. این نمایشگاه میتواند مکانی باشد تا با هم بودن را در فضای کلاسیک کافه با عکسهای این عکاس به فضایی تأملبرانگیز تبدیل کنیم و ببینیم که در ورای این سادگی زندگی چه میگوید!... و شاید بتوان تلخیهای این گفتهها را با شکری که در قهوه تلخمان میریزیم کمی شیرینتر کنیم.
مهروا آروین، گالریدار و عکاس درخصوص روند عکاسی از لحاظ کیفی و کمی و وسعت زمینه فعالیت عکاسان در طول چند سال اخیر اینچنین میگوید: در حال حاضر عکاسان خوبی در حوزههای مختلف داریم که تعدادشان روبه فزونی نیز هست. در زمینه فوتوژورنالیسم در 30سال گذشته عکاسانمان بسیار خوب ظاهر شدهاند و عکاسی هنری هم در 10سال اخیر به مرحله خوبی رسیده است و فضا برای این سبک عکاسی بهتر و مناسبتر شده است؛ چنانکه در زمینه بینالمللی شاهد حضور موفق عکاسان ایرانی نیز بودهایم و در مجموع جریانی صعودی در این عرصه را داریم.
همچنین شاهد هستیم که عکاسی اجتماعی نیز بسیار قوی شده و اتفاقات را بهتر از سابق پوشش میدهد و در نهایت شاید بتوان گفت که عکاسان با حضور تکنولوژی جدید و امکانات کامپیوتری در بسیاری از زمینهها پیشرفت چشمگیری کردهاند و درخصوص گستردگی سطح کاری هنرمندان عکاس باید گفت که حوزه عکاسی بسیار وسیع است و در حال حاضر نمیتوان گفت که چه سوژههایی بیشتر مدنظر قرار دارد. برخی روی موضوعات سوررئال کار میکنند، یکسری رئال و گروههای مختلف دیگر در زمینههای متفاوت دیگر مشغول ثبت لحظههای هنری، خبری یا اجتماعی هستند.
در عکاسی یک تم خاص وجود ندارد و اکثرا عکاسان روی سوژههای مختلف کار میکنند ولی در این میان میتوان به موضوعات نوستالژیک اشاره کرد که بسیاری از هنرمندان به سراغ آن رفتهاند؛ مانند تورج خامنهزاده که کار در رابطه با ورزشکاران قدیمی و مدالهایی که در زمان خود دریافت کردهاند را موضوع عکسهای خود قرار داده است یا جاوید رمضانی که اکثرا با عکسهای قدیمی در پس دوربین خود به جستوجوی خاطرات میرود. مطلب دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که عکاسان ما اکثرا فوتوژورنالیست هستند بهگونهای که پروژهای را برمیدارند و روی آن کار میکنند.
درواقع باید گفت که عکاسی حضور عکاس را در لحظه موردنظر میطلبد که صحنه را از واقعیت جدا کند و با دید هنری و بازیهای دیگری که عکاس باید آموخته باشد به آن جنبه هنری بدهد.
و یک عکاس حرفهای باید به چیزی توجه کند که دیگران به آن توجه نمیکنند؟
مهروا آروین تعداد نمایشگاههای عکاسی و حضور عکاسان را بسیار پررنگتر از سابق دانست. وی نبود خریداران آثار عکاسی را از معضلات این بخش هنری دانست و افزود که در ایران برعکس کشورهای غربی عکس ارزش چندانی نزد عموم مردم ندارد و حضور بخش خصوصی را در گسترش فرهنگ و معرفی این شاخه هنری بسیار مؤثر دانست.
وی افزود: دانستن اصل و اصول صحیح عکاسی از سوی هنرمندان مشتاق جوانی که بیشتر بهسوی این هنر میآیند الزامی است و عکسی که با فکر گرفته شود با عکسی که اتفاقی انداخته شود را 2 اصل جدا از هم باید دانست و باید درنظر داشت که در عکاسی نباید سراغ کپیکردن در انتخاب آثار بود بلکه باید حس این کار در درون فرد باشد و عکاس آنوقت است میتواند به پیشرفت مناسبی دست پیدا کند که در پس کارهایش فکر صحیح و علم و آگاهی کار وجود داشته باشد.
نوستالژیک در عکاسی خبری
هنر عکاسی در ایران پس از انقلاب و در دوران جنگ تحمیلی در جبههها به قدری گویای لحظهها و اتفاقات خاص دوران خود بود که حال پس از گذشت سالها از پایان جنگ هنوز این عکسهاست که دقایق آن رشادتهای جوانان این خاک را که بدون ذرهای چشمداشت و صرفا از روی عشق و غیرت زندگی خود را صدقه وطن و خانوادههایشان میکردند، به نمایش درمیآورد. لیلی گلستان هنرمند و گالریدار نیز نظرات جالب توجهی در همین خصوص و مسائل دیگر وابسته به هنر عکاسی دارد. ویآغاز عکاسی حرفهای و حرفهای شدن عکاسان را در دوران جنگ و به تصویر کشیدن لحظههای ناب آن روزها میداند ... و میگوید عکاسی در ایران و در دوران جنگ ایران و عراق شکل مشخصتر و درستتری به خود گرفت.
«عکاسی جنگ باعث شد که عکاسان تازهای به وجود بیایند و بتوانند تواناییهای خود را به آزمون بگذارند.» بعد سوژه جنگ شکلهای دیگری به خود گرفت. ولی در نهایت از نظر من این روند تا به امروز از لحاظ کیفی و کمی موفق بوده است. وی میافزاید:«ویژگی خاص نمایشگاههای اخیر بیشتر در طول موضوع جوانان و مسائل آنان میگذرد که نگاه بسیار نقادانهای دارد و هرچند شکل و روش هر عکاس با یکدیگر متفاوت است اما محتوای آن بیشتر نقد فضای موجود است آن هم نقد کمبودها و کاستیهای زندگی امروز.» گلستان وضعیت نمایشگاههای عکس را در چند سال اخیر بسیار خوب میداند کما اینکه شاهد هستیم جوانان عکاس در عرصه بینالمللی بسیار موفق بودهاند و توانستهاند به خوبی خود را به دنیا بشناسانند؛ «البته اگر ممیزیها و باید و نبایدها نبود حتما وضعی خیلی بهتر از این میتوانست وجود داشته باشد.»
همچنین بخش دولتی وقتی با نگاه ممیزی به عکاس نگاه کند هیچ حمایتی هم نمیتواند داشته باشد و فقط میتواند مانع از پیشرفت درست آن شود. بخش خصوصی هم- اگر بگذارند- میتواند بسیار موثر باشد و هم به پیشرفت عکاس ایرانی کمک کند. اما دیدهایم که مانع از ارائه جایزه عکاسی کاوه گلستان هم شدهاند که در راه بسیار درستی و در جهت ارتقای این هنر به پیش میرفت و فقط چون عکاس خبری بود و عکاسان خبری هم محدودیتی در کار برای خود نمیشناسند مانع از ادامه کار شدند و چه حیف که چنین اتفاقاتی میافتد!
عکاسی شعار لحظههای زندگی است یا به نمایش درآوردن صحنههایی خبری یا هرچه که برای ثبتش نیاز به جزئیات کامل داشته باشیم. بدین جهت باید به جایگاه عکاسی موشکافانهتر بنگریم. شاید عکسهای احسان صدیق را مثالی بر این گفتهها بیاوریم زیرا به راحتی میتواند ما را به کوچه پسکوچههای فقیرنشین هنر ببرد و نگاه ما را همراه خود به این سو و آن سو بکشاند؛ نگاهی که با ژستهای خاص همراه نیست و نگاه مستقیم سوژه را نمیطلبد بلکه صرفا به سراغ چگونه زیستن آنها رفته و با رنگ و لعاب خاص آن منطقه مخاطبانش را به سفری کوتاه میبرد.