علیرضا رستگار: داستان از روزی بی‌شماره در دوران باستان آغاز شد.

از روزی که کسی تکه‌ای چوب به دست گرفت تا بر روی خاک تصویری بکشد و برای کسی دیگر ماجرایی تعریف کند. از همان لحظه که آن دیگری تصویر را دید و در چهره‌اش علامتی آشکار شد به نشان فهمیدن، آن تکه‌چوب به ظاهر ساده ناگهان اهمیت پیدا کرد. آنها یک وسیله و یک شیوه برای برقراری ارتباط با دیگران یافته بودند و این آغازی شد برای حرکت قلم. از همان دورانی که پیشینیان ما فهمیدند که این وسیله و تفکری که آن را به حرکت در می‌آورد تأثیر متفاوتی بر بسیاری از ماجراها می‌گذارد، چگونگی استفاده از آن ماجرای اصلی بود.

از زمانی که صاحبان اولیه قلم در لباس حسابداران و کاتبان پدیدار شدند، صداقت و امانتداری صاحب قلم ماجرایی تعیین کننده بود و می‌توانست بر بسیاری از زندگی‌ها تأثیر بگذارد و بعدها که تاریخ‌نگاران، ادیبان و شاعران و نویسندگان از راه رسیدند، ماجرای چگونگی استفاده از آن اهمیت بیشتری پیدا کرد. در تمام این دوره‌ها یک تصویر اصلی در پشت ماجرای قلم حضور داشته و تا زمانی که قلم‌ها در دست‌ها به حرکت درمی‌آیند حضور خواهد داشت. صاحب قلم کسی است که باید مراقب تأثیر نوشته‌هایش بر زندگی دیگران باشد. کسی که برای دیگران می‌نویسد، باید به‌یاد داشته باشد آنهایی را که حرف او را باور می‌کنند و آن را به عنوان حرف خود اعلام می‌کنند.

صاحب قلم نباید فراموش کند که می‌تواند رویا و آرزوهای دیگران را شکل یا تغییر دهد و در نهایت دیگران را در مسیرهای متفاوتی به حرکت در آورد و این یعنی وظیفه‌ای بسیار سخت و مهم. کسانی که دروازه‌های ذهن و فکر خود را به روی صاحبان قلم باز می‌کنند، بخشی مهم از زندگی خود را در این ارتباط به میان می‌آورند و طبیعی است که از میهمان خانه خود انتظار صداقت داشته باشند.

کسی که می‌تواند بر فکر دیگران تأثیر بگذارد، باید از هرگونه خودخواهی فرار کند و از یاد نبرد که صاحب چنین قدرتی شریک زندگی آنهایی است که به او اعتماد می‌کنند.