و بر مبنای همین منطق، کوشش برای جلب و جذب این سرمایهها قابل تقدیر است.البته هر قدر این تلاش از طریق تسهیل در امور سرمایهگذاری صورت بگیرد بهتر از دخالت و سرمایهگذاری و اقدامات رسمی دولت است اما با توجه به شرایط بیرونی و داخلی حاکم بر وضعیت اقتصاد کشور باید از اقدامات دولت در این ارتباط قدردانی کرد.اما مسئله مهمی که در این زمینه رخ مینماید آن است که بین وجود زمینه و مزیتهای نسبی، نرخ های بازگشت سرمایه، میزان تمایل به سرمایهگذاری، ثبت سرمایهگذاری و جذب سرمایهگذاری و سرانجام در موضوع سرمایهگذاری، تفکیکهای ممکن و دقیق صورت گیرد تا واقعیات آنطور که هستند هم تحلیلهای درستی را برای دولت و هم باورهای صحیحی را برای ملت رقم بزنند و احساس کمگویی یا خدای ناکرده کجگویی و یا بهرهبرداری سیاسی از اقداماتی که اگر مهر خدمترسانی بر ناصیه خود نداشته باشند موجب کاهش و سلب اعتماد عمومی میشوند، در پی اقدامات منجر به جلب و جذب سرمایه، در جامعه منتشر نشود.
بر مبنای اظهارات مقامات ذیربط در دولت، میانگین جذب سرمایه خارجی که در 10سال منتهی به سال 2005 مبلغ 1251 میلیون دلار بوده در سال 2006میلادی (1385 شمسی) به 1600 میلیون دلار (27درصد رشد) و در سال 1386 شمسی به 1670 میلیون دلار (4درصدرشد) و در سال 1387 به 1615 میلیون دلار (منفی3.3 درصد رشد) رسیده است. این روند نرخهای رشد نشاندهنده رویکرد به سرمایهگذاری در ایران است.
حال اگر مقامات رسمی مطرح کنند که در سال 1388 شمسی (2009میلادی) سرمایهگذاری خارجی 86درصد رشد داشته است، شنونده اندکی در حقیقت درصد اعلام شده، وادار به دقت میشود و با ملاحظه آمار متوجه میشود که در سال 2009 میلادی یعنی 1388 مبلغ 3000میلیون دلار سرمایهگذاری خارجی در کشور، بهثبت رسیده است نه اینکه جذب شده باشد و مقامات محترم مسئول با مقایسه 1615میلیون دلار سرمایه جذبشده با 3000 میلیون دلار سرمایه ثبتشده، به نرخ رشد 86درصدی رسیدهاند.
این دقت اندک، خود مولد حداقل 2مورد تأسف است؛ مورد اول آنکه چرا نباید مسئولان رسمی کشور به مبانی آمارهایی که اعلام میکنند حساس باشند و حداقل به تفاوت بین جذب با ثبت سرمایه توجه نکرده باشند؟ مورد دوم هم آنکه با ترویج چنین رویکردهای آماری، بهتدریج در جامعه این بستر تدارک دیده میشود که میزان اعتمادهای آماری کم و کمتر شود و این، ضایعهای بهمراتب وخیمتر از اولی است که البته بهخاطر انگیزههای موجود در اولی ایجاد شده است.
ما مشفقانه به مسئولان محترم میگوییم که درباره میزان صحت و سقم آمارها و کسانی که با آمار کار میکنند، سخنان قصار و مؤثری در کتب مختلف ذیربط آورده شده است و حقیقتا رنج میبریم که خدایناکرده برخی از آن سخنان، مصداق خود را در مسئولان ما بجویند و بیابند. اما واقعیت این است که آمارها با کسی تعارف ندارند و بهخوبی از خودشان دفاع میکنند.فراموش نکنیم که ما آمدهایم تا راستی و شفافیت و صداقت را احیا کنیم، وگرنه مسئولیتهای مستظهر به ابهام و خنثیبودن و خدایناکرده نادرستگویی را خیلیها که مدعی اخلاق هم نیستند، به انجام رساندهاند.