بر این اساس چنانچه اقتصادی مدعی آن باشد که بهرغم اتفاقات بزرگی که برایش واقع شده، از آنها هیچ تأثیری نپذیرفته است، قاعدتا باید در درستی کارکرد آن اقتصاد تردید کرد. درک حساسیتها و سنجش اندازه آنها و برآورد پیامدها و نتایج آنها دارای این خاصیت است که اقتصاد با انعطافپذیری لازم، خود را با حوادث واقعه بهنحو متناسبی مطابقت میدهد و اقداماتی را از فعالان اقتصادی مطالبه میکند که عمل به آنها بهمعنای هدایت درست سازمان اقتصادی جامعه و کاهش هزینههای وارده به حداقل و افزایش منافع تحمل ناشی از رخدادی است که در خصوص اقتصاد واقع شده است.
«تحریم» و بهخصوص «تحریم اقتصادی» ایران ازجمله برگهای سیاه دولتهای بیمنطق و یکجانبهنگر، علیه ملتی است که به تبعیت از دیدگاه ایدئولوژیک خویش، سیاستهایی را در جامعه یا مرتبط به جامعه خویش تعقیب میکند و متأسفانه حدود 3 دهه است که با شدت و ضعف اعمال میشود؛ بهگونهای که شاید بتوان اینگونه اندیشید که اقتصاد ایران تحریمها را در درون خود جا داده و بهاصطلاح آنها را «درونی» کرده است.
اما بهنظر میرسد اینگونه تفکر تا حدود زیادی سادهانگاری است و بهنفع اقتصاد و در راستای منافع ملی کشور است که در قبال هر تصمیم جدید و متفاوتی، بهدقت آثار و تبعات آن تصمیم بر اقتصاد و بر وجوه مختلف حیات اجتماعی سیاسی ملت ایران برآورد و شرایط و مختصات متناسبی اتخاذ شود و بخشی از آنها که قابل مطرح شدن در افکار عمومی است (که قاعدتا باید بسیاری از آنها چنین باشد و اندکی هم که ممکن است محرمانه تلقی شود باید پس از گذشتن از معذوریتهای زمانی منتشر شوند) بهخوبی تبیین و شفاف شوند؛
بهگونهای که ملت متوجه باشد که چه فضایی بر او و رفتار سیاسی - اقتصادیاش حاکم شده و در قبال آن، چه باید بکند. بهعبارت دیگر باید با صمیمیت و شجاعت عالمانه، الزامات مواجهه با تحریم کشور برای ملت تبیین شود تا حساسیتهای لازم بهتدریج ظاهر شود و اقتصاد بهطور آگاهانه خود را با شرایط تحمیلی، تطبیق دهد و منافع بلندمدت را با آگاهی کافی تدارک ببیند.
رویکردی که در اقتصاد ایران با مقوله تحریم اقتصادی یا اقدامات تحریمی عام میشود و اینگونه وانمود میشود که اقتصاد ایران یا هیچ تأثیری از تحریم نمیپذیرد، نه واقعبینانه است و نه مسموع و متأسفانه دارای این کارکرد اساسی شده است که فضای کشور و اقتصاد ایران متناسب با نوع تصمیمات، در درون و برون خویش واکنش مناسبی از خود بروز نمیدهد و درنتیجه الگوهای رفتاری در تولید و مصرف و پسانداز، سرمایهگذاری و... در دوره تحریم همانند زمانی کار میکنند که اصولا تحریمی وجود ندارد و این نقض غرض است.
تبیین شفاف قسمت اعظم پدیده تحریم کشور دارای این خاصیت است که هم مردم را بهگونه آمادهتری برای مواجهه با آثار تحریمها ساماندهی میکند و هم عمق بیمهری و نفاق مطرح در گفته و عمل دشمنان اقتصادی یا ملی ما را برای مردم بهنمایش میگذارد و هم نشان میدهد که ردپای تحریمها بر قیمتهای تمام شده و هزینههای مبادله و نحوه ارائه کالاها و خدمات چگونه است و اینها آموزههای کمی نیست.
فراموش نکنیم که زیان کاربرد شعارهایی که دارای پشتوانه شعور و معرفت نباشند بسیار بیشتر از کاربرد معرفت و شعورهایی است که تا اندازه لازمی با شعار، همراهی میگردند و پدیده تحریم ازجمله مصادیق مهم و قابلتحلیل در این مقوله است.