بدون شک مطلعترین فرد در مورد تمامی فیلمهای ساخته شده و نشده کوبریک در دهههای گذشته، یانهارلان، برادرخوانده کوبریک است که مدتها تهیه کنندگی فیلمهای او را بر عهده داشت. هارلان چندی پیش در ضیافتی ویژه به مناسبت انتشار کتاب « ناپلئون استنلی کوبریک: بزرگترین فیلمی که هرگز ساخته نشد» حضور داشت.
گرچه استودیو متروگلدوینمایر ابتدا از پروژه ناپلئون کوبریک حمایت کرد اما در ادامه راه با بهوجود آمدن موانع متعدد از جمله هزینه گزاف آن که بنا به عبارتی 5میلیون دلار آن دوره معادل یکصد میلیون دلار حالا بود، از کوبریک خواست تا کار را متوقف کند و کوبریک که بهشدت از این موضوع افسرده شده بود به سراغ اقتباس از رمان داستان رؤیا ازآرتور اشنیتزلر، نویسنده اتریشی رفت که در نهایت در سال1999 به آخرین فیلم او (چشمان کاملا بسته) بدل شد. اولین اکران آخرین فیلم کوبریک در محل زندگی کوبریک در منطقه چایلد ویکبری صورت گرفت و 4روز بعد کوبریک درگذشت و جسدش در کنار درخت مورد علاقهاش در همان منطقه به خاک سپرده شد. هارلان در مورد ناپلئون میگوید: برای او خیلی سخت بود که کار پیش نرفت. اما به هر حال این پروژه اسباب آشنایی ما را فراهم کرد و همکاری خوبی داشتیم.
هارلان و کوبریک در فیلمهای بری لیندون (1975) the shining (1980) غلاف تمام فلزی(1987)و چشمان کاملا بسته(1999) همکاری داشتند و هارلان در عین حال دستیار تهیه فیلم پرتقال کوکی در سال 1971 نیز بود.
در این کتاب جدید که بیش از 600 دلار قیمت دارد و در تعداد محدودی چاپ شده بیش از 10 فصل دیده میشود. فیلمنامه کامل یکی از فصلهای کتاب را تشکیل میدهد و مکاتبات کوبریک با هنرپیشههای مورد نظرش برای فیلم بخش دیگری از آن است. کوبریک برای نقش ناپلئون دیوید همینگز را درنظر داشت و در بخشی از یادداشتهایش برای پوشش سیاهی لشکرها به نوعی لباس نسوز اشاره دارد که میتواند با بهای یک دلار برای هر دست توجیه اقتصادی داشته باشد. کوبریک 15هزار عکس از مکانهای مختلف مورد نظرش برای لوکیشن اصلی فیلم جمعآوری کرده بود.
هارلان در مورد علاقه خاص کوبریک به داستان زندگی ناپلئون میگوید: «او علاقه وافری به شناخت شخصیت درونی انسانها داشت و این موضوع در تمامی فیلمهایش به وضوح دیده میشود. برای شخصی با این پس زمینه، ناپلئون میتوانست سوژه مناسبی باشد. کوبریک در این تحقیق چندساله سخت بهدنبال این بود که فردی با دقت ناپلئون چطور میتوانست نسبت به یخبندان روسیه بیتوجه باشد و آن شکست سخت را متحمل شود.» کریستین، همسر کوبریک در مورد علاقه این فیلمساز بزرگ به زندگی فاتح اسطورهای اروپا میگوید: «وقتی استنلی جوان بود برای کسب درآمد در نیویورک شطرنج بازی میکرد و معتقد بود اگر ناپلئون هم شطرنج باز بود شاید در جنگ با روسها شکست نمیخورد و این احساسی بودنش بود که موجب نابودیاش شد».
هارلان در عین حال کوبریک را فردی علاقهمند به تحقیق و مطالعه توصیف میکند که از جستوجو برای کشف مطالبی که دوست داشت خسته نمیشد به گفته هارلان او برای فیلم ادیسه فضایی2001 با فضانوردان و دانشمندان زیادی صحبت کرد و برای ناپلئون هم با افرادی که اطلاعات زیادی در مورد ناپلئون داشتند بحثهای زیادی داشت .او تمامی کتابهایی را که به زبان انگلیسی در مورد ناپلئون وجود داشت خوانده بود و میتوانست در مورد زندگی این فاتح فرانسوی در دانشگاهها تدریس کند اما منبع اصلی فیلمنامه کتاب مشهور فلیکس مارخام، تاریخنگار درباره زندگی ناپلئون بود.
ادری هپبورن پیشنهاد کوبریک برای نقش ژوزفین را رد کرداما در جواب درخواست کتبی کوبریک اظهار امیدواری کرده بود که باز هم کوبریک به او پیشنهاد بازی دهد. فیلمنامه با نمایی از ناپلئون با عروسک خرساش به سبک فیلم همشهری کین آغاز شده و پایان مییابد و البته تمامی افتوخیزهای مهم زندگی ناپلئون ازجمله محاصره تولون در سال1793 و فتوحاتش در مصر و ایتالیا و در نهایت حمله نافرجامش به روسیه در سال1812 را شامل میشود. نبرد واترلو هم هفت صفحه فیلمنامه را شامل میشد.
تلاش هارلان برای زنده کردن این فیلمنامه با استفاده از سایر کارگردانها به جایی نرسیده است. او در ادامه میگوید: رایدلی اسکات و انگلی هر دو از این فیلمنامه مطلع بودند اما انگلی متأسفانه تصمیم گرفت هالک را بسازد. وقتی او چنین تصمیمی میگیرد دیگر چه میتوان کرد؟
ایندیپندنت- 10جولای