تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۸۹ - ۰۸:۲۸

ترجمه راحله فاضلی: این روزها، جهان شاهد تغییر در مناسبات کشورهای آمریکای لاتین است؛ کشورهایی که برای کسب استقلال و رفع وابستگی خود تلاش می‌کنند.

 با اینکه دولت آمریکا، تحت تأثیر این تغییرات قرار خواهد گرفت اما به‌نظر می‌رسد تا زمانی که شرایط حاد و پیچیده نشود، ‌آمریکایی‌ها این تحولات را چندان جدی نگیرند.

ایالات متحده، همیشه آمریکای‌لاتین را منطقه تحت نفوذ و حیاط خلوت خود فرض کرده است اما در سال‌های اخیر هوگو چاوز، رئیس‌جمهوری ونزوئلا، مدام برای مقام‌های آمریکایی دردسر درست کرده و جنجال‌آفرین بوده است. چاوز که سرسختانه در گفتار و در عمل روشی مقابله‌جویانه در برابر واشنگتن در پیش گرفته است همیشه تلاش می‌کند، ارزش و اهمیت آمریکا در منطقه را زیر سؤال ببرد.

زمانی چاوز تنها مخالف جدی آمریکا به حساب می‌آمد اما این روزها کشورهایی نظیر بولیوی، اکوادور، آرژانتین و برخی کشورهای آمریکای مرکزی مانند گواتمالا به‌صورت آشکارا یا محتاطانه، به چاوز پیوسته‌اند و با آمریکا به مخالفت می‌پردازند.

با توجه به اینکه دولت آمریکا، همیشه بر این عقیده بوده است که برای آمریکای لاتین ایستادگی مقابل این کشور بسیار دشوار است، خصومت کشورهای این منطقه را جدی نگرفته و به آن چندان بها نداده است. اما با توجه به آشکار شدن موج جدیدی از مخالفت‌ها در منطقه آمریکای لاتین، دولت آمریکا به‌زودی متوجه وخامت اوضاع می‌شود و به‌دنبال راهی برای سرکوب کردن این موج خواهد بود.

به تازگی، یکی از مقامات بلندپایه پیشین دولت آمریکا مقاله‌ای درباره تأثیر آسیا و اروپا بر آمریکای لاتین و کاهش اقتدار و نفوذ دولت آمریکا در این منطقه نوشت و به کاخ سفید هشدار داد که نباید رابطه خود با کشورهای آمریکای‌لاتین را ندیده بگیرد.

در نگاه اول، ‌به‌نظر می‌رسد این هشدار برای این بوده است که از منافع کسانی که در دولت آمریکا قدرت را در دست دارند، حمایت شود اما در حقیقت این هشدار به 2 نکته اشاره دارد: اول تأثیرات خارجی در آمریکای لاتین و دوم اینکه کشورهای آمریکای لاتین از سایه قدرت و نفوذ و کنترل آمریکا خارج شده‌اند. واقعیت این است که اکنون کشورهای منطقه برای کسب استقلال می‌جنگند و دیگر به دولت آمریکا وابسته نیستند.

دولت آمریکا در منطقه آمریکای لاتین، 2 نقطه ضعف عمده دارد. اول اینکه آمریکا همیشه روی اروپا به‌عنوان دوست و هم‌پیمان خود حساب کرده است و امیدوار بوده که اروپایی‌ها هرگز به‌دنبال کسب امتیاز در مناطقی که تحت حمایت آمریکا هستند، نباشند. اما حتی پیش از آنکه بحران یونان رخ دهد، بسیاری از شرکت‌های اروپایی تحت عنوان توسعه همکاری‌ها، پیشروی‌هایی را در این منطقه آغاز کرده بودند؛ اتفاقی که تأثیر و نفوذ اروپایی‌ها در منطقه را به‌دنبال خواهد داشت. به همین دلیل با توجه به تمایل طرفین برای گسترش همکاری‌ها و محکم‌کردن روابط، قدرت‌های اقتصادی اروپا، ترغیب خواهند شد که برای افزایش تأثیر خود در آمریکای لاتین دست به کار شوند.

البته شرایط آرژانتین با سایر کشورها فرق دارد زیرا رابطه این کشور با انگلیس هنوز به حالت عادی بازنگشته است. تنش‌های میان این دو کشور که در پی مناقشات برای مالکیت جزایر فالکلند به‌وجود آمد، همچنان به قوت خود باقی است. آرژانتینی‌ها همیشه، به اروپایی‌ها به چشم مهاجم و اشغالگر نگاه کرده‌اند اما سایر کشورهای منطقه دیدگاه متفاوتی در این رابطه دارند. این کشورها همواره از این سیاست پیروی کرده‌اند که هر کسی سرش به کار خودش باشد و به خاطر دیگران منافع خود را به خطر نیندازد. به همین دلیل آنها حاضر نیستند به خاطر کشوری که همیشه روابط پرتنشی با اروپایی‌ها داشته است، خود را به دردسر بیندازند. از این‌رو به جز آرژانتین سایر کشورهای منطقه از توسعه روابط با اروپایی‌ها استقبال می‌کنند.

نقطه ضعف دوم دولت آمریکا در منطقه آمریکای لاتین این است که آسیایی‌ها به‌دنبال نفوذ اقتصادی در این منطقه هستند و فعالیت‌های اقتصادی خود را در این منطقه آغاز کرده‌اند. در رأس کشورهای آسیایی، ژاپن قرار دارد که با بهره‌گیری از کارخانه‌های بزرگ تولید ماشین و به لطف پروژه‌های سنگین و فوق پیشرفته محصولات الکترونیکی، موفق شده سایر کشورها از جمله آمریکا را کنار بزند و بازار آنها را کساد کند.

پس از ژاپن، نوبت به کره‌جنوبی می‌رسد که در رقابت تنگاتنگی با حریف ژاپنی‌اش قرار دارد. گروه هیوندایی، سهم قابل توجهی از بازار آمریکای لاتین را به‌خود اختصاص داده است و محصولات الکترونیک و ماشین‌های تولید شده در این کشور، رقیب سرسخت تولیدات ژاپنی هستند. به‌طوری که 2کشور وارد جنگ قیمت‌ها شده‌اند.

کره‌ای‌ها پیش‌بینی می‌کنند که کاهش قیمت‌ها یک عامل کلیدی برای تصاحب بازار منطقه خواهد بود. برای همین شرکت‌های این کشور سیاست کاهش قیمت را در پیش گرفته‌اند.

در طرف دیگر این معادله، کشور چین قرار دارد. اقتصاد چینی‌ها که مبتنی بر تجارت و سرمایه‌گذاری است موجب شده کشورهای آمریکای لاتین منافع خود را در گسترش روابط با آنها ببینند. به همین دلیل، تأثیر چین در منطقه نیز، مسئله قابل توجهی است که باید جدی گرفته شود.

برخی به اشتباه گمان می‌کنند، دولت فعلی آمریکا در قبال کشورهای آمریکای لاتین، همان شیوه‌ای را در پیش گرفته است که در دهه‌های 70 و 80 قرن بیستم، اتخاذ می‌کرد. از اواخر دهه 90، با توجه به واکنش‌های هوگو چاوز، سیاست آمریکا تغییر کرد. در آن زمان، دولت آمریکا که نمی‌توانست مخالفت‌های چاوز را تحمل کند تصمیم گرفت به مدد نیروهای مخالف، چاوز را از قدرت برکنار کند اما تلاش‌هایش بی‌نتیجه ماند. بعدها با توجه به شروع جنگ‌های افغانستان و عراق و تمرکز روی جبهه‌های نبرد، آمریکایی‌ها از فشارهای وارده بر چاوز کاستند زیرا گمان می‌کردند در این شرایط، هر نوع تغییر در آمریکای لاتین نمی‌تواند امنیت آنها در منطقه تحت نفوذشان را دستخوش تغییر کند.

اما موضع دولت اوباما با آنچه از دولت بوش دیدیم، بسیار متفاوت است. به‌عنوان مثال در آغاز سال‌2010، ارتش آمریکا همکاری گسترده‌ای را با ارتش کلمبیا شروع و عده قابل توجهی از نیروهای نظامی‌اش را در این کشور مستقر کرد. آمریکا با این حرکت تلاش داشت تا به نوعی قدرت خودش را به رخ ونزوئلا بکشد. این حرکت و اقداماتی نظیر آن نشان می‌دهد، دولت آمریکا قصد دارد یک بار دیگر کنترل این منطقه را در دست بگیرد.

افزایش مخالفت‌ها و اعتراض‌های چاوز و اضافه شدن برزیل به صف مخالفان، موجب شده آمریکایی‌ها تغییر موضع بدهند. آنها امیدوارند با به‌کار‌گیری سیاست‌های مسالمت‌آمیز در کنار روش‌های سرسختانه‌تر، چاوز و لولا، رئیس‌جمهور برزیل را در موضع ضعف قرار دهند. در حقیقت، برزیل برای همکاری با چاوز بر سر دوراهی است. لولا از طرفی در مخالفت با تهاجم با چاوز هم عقیده و همراه است و از طرف دیگر، همیشه یکی از چهره‌های اصلی و اعضای مهم کشورهای بریک (BRIC) بوده است. بنابراین تردیدهای لولا فرصت خوبی برای آمریکاست که از آن برای مقابله با چاوز بهره ببرد.

به هر حال کشورهای آمریکای لاتین دیگر پی‌برده‌اند که برای پیشرفت و ترقی نمی‌توانند دنباله‌رو آمریکا باشند و با وجود اینکه برخی از آنها تک‌روی می‌کنند و به‌دنبال منافع شخصی هستند، اما اکثر آنها در مسیر کسب استقلال گام نهاده‌اند. همراهی کشورهای کوچک و فقیرتری مانند بولیوی و آکوادور در کنار آرژانتین، حاکی از آن است که حرکت به سمت تغییر آغاز شده است و دیر یا زود این کشورها مستقل خواهند شد. با اینکه دولت اوباما همچنان معتقد است که چون گذشته نفوذ قابل توجهی در منطقه دارد، اما به‌نظر می‌رسد زنگ خطر برای کاخ سفید به صدا درآمده است.

watching
america