فوتسال ایران بیتردید امروز چه از نظر شهرت و چه از منظر بار فنی، بارها از فوتبال جلوتر است چه اینکه رتبهای در خور در میان ده تیم برتر جهان و قهرمانیهای پیاپی در آسیا، شاهدی بر این مدعاست.
نشریه ورزشی تماشاگر* گروه مجلات همشهری در بخش وقت اضافه، گفتگویی با دو تن از بازیکنان تیم جام رمضان در استخر پارک بیستم دارد. دورانی که خودشان از آن به عنوان دوران ماقبل فوتسال یاد میکنند.
مصطفی اردستانی با وجود اندام ترکهای که داشت، مدافع مستحکمی بود، از آن دسته مدافعانی که مهاجمان را میترساند. او زننده آخرین تکل روی پای علی پروین بود! عدنان زاهدی هم از جمله بازیکنان سوخته فوتبال ما بود که هیچوقت به حق خود نرسید یا خودش نخواست برسد! این 2چهره محبوب تیم محبوب جام رمضان در استخر پارک بیسیم روایتگر آن دوران هستند.
متن کامل این گفتگوی خواندنی که سندی تاریخی هم به شمار میآید در ادامه میآید:
- تیم صدوقیان چطور تشکیل شد و به چه دلیل به آن محبوبیت دست یافت؟
اردستانی: ما معمولا در زمین خاکی بازی میکردیم و بیشتر در گود شهرزاد در مسابقات کاپی شرکت میکردیم تا اینکه یکی از دوستان به نام حمید ایرانی و ممد کباب آن تیم را راه انداختند.
عدنان: ما تیکیتاکا بازی میکردیم و مردم هم از نمایش ما خوششان آمد.
- مثل اینکه چندبار هم در حضور بزرگان فوتبال قهرمان شدید.
اردستانی: همیشه مدعی بودیم. تیم پروین با بچههای عارف هم که با اسم پسرخالهها در جام شرکت میکردند، خیلی محبوب بودند، اما ما بهتر بازی میکردیم.
عدنان: یک تیم هم محمد پنجعلی آورد به اسم بسیج که یک بار هم قهرمان شد.
- بعد از آن مسابقات همه شما عاقبت به خیر شدید؟
اردستانی: تقریبا ولی این عدنان حرام شد. اگر الان بازی میکرد کمتر از 700میلیون به او نمیدادند.
عدنان: خود مصطفی از همه بیشتر حقش بود. همه از روبهرو شدن با چنین مدافعی میترسیدند.
- به نظر میرسد این یک موضوع واگیردار است که قدیمیها جدیدترها را قبول ندارند و فکر می کنند خودشان بازیکنان بهتری بودند و به حقشان نرسیدند!
عدنان: شما ببینید الان این همه پول میدهند و اردوی داخلی و خارجی و کفش و زمین و امکانات و هزار امتیاز دیگر، چندتا بازیکن مثل ناصر محمدخانی و چنگیز و علیدوستی از بین اینها درمیآید؟ زمان ما توپ هم کمیاب بود. کفش نداشتیم بازی کنیم و شب قبل از مسابقات از دیگران قرض میگرفتیم . خود من که سایز پایم از بقیه کوچکتر بود، پنبه میگذاشتم توی کفش.
اردستانی: در همه تیمها آنقدر بازیکن خوب وجود داشت که مربی عزا میگرفت کدامشان را بگذارد بیرون. الان غیر از خلعتبری تو این فوتبال مهاجم خوب نداریم یا 4تا مدافع ملیپوش داریم که خوبند و بقیه اصلا در حد اینها نیستند.
- به نظر شما راز خوب بودن نسل قدیمی چه چیزی بود؟
اردستانی: زمینهای خاکی. الان بچهها کجا باید رشد کنند؛ در مدرسه فوتبال؟ بچهها وقتی هوس فوتبال به سرشان بزند باید بروند سالن و چمن مصنوعی اجاره کنند که هزینه آن از عهده هر کسی برنمیآید.
عدنان: اینها چون پول زیاد میگیرند، بیشتر مراقب خودشان هستند. مثلا همین مصطفی؛ فرقی نمیکرد که در زمین خاکی بازی میکند یا در تیم باشگاهی، به یک اندازه تعصب داشت. حالا شما بگویید با این
همه امکانات حرفهای تاکتیکمان بهتر شده یا تکنیکمان؟
- شما هیچوقت از فوتبال پول درنیاوردید؟
عدنان: اولین پولی که گرفتم فوتبالم تمام شد. عضو تیم شهرداری منطقه20 بودم که 600هزار تومان به من دادند. در سالهای بعد چون کارمند بانک بودم نتوانستم به پیشنهادهای شهرستانی فکر کنم.
اردستانی: سال66 از دارایی پول گرفتم، اما آنقدرها پول زیادی نبود.
- چرا همه تیمهایی که شما در آنها عضو بودید، منحل شدند؟
اردستانی: چون همه آنها خصوصی بودند و با هزینههای شخصی اداره میشدند.
- در تیمملی هم هیچکدام از شما و نیز همبازی دیگرتان، ضیایی موفق نبودید، چرا؟
اردستانی: من فقط 12بازی ملی داشتم. آن وقتها بازیکنان بانفوذ زوج خودشان را در ترکیب انتخاب میکردند. مثلا پنجعلی میگفت جلوی او باید مرتضی فنونیزاده بازی کند. یا شما فکر میکنید ضیا عربشاهی با اینکه بازیکن خوبی بود حقش بود در تیم ملی بازی کند یا این ممد ضیا؟ من پشت مرتضی فنونیزاده گم شدم، از بس که گنده بود!(خنده)
عدنان: من 3بار دعوت شدم به اردو که به خاطر خدمت اجازه خروج نداشتم. یکی از آنها اردوی آمادگی برای مسابقات دیوار چین بود. از طرفی امثال من که به استقلال و پرسپولیس نرفتیم، کارمان برای رسیدن به تیم ملی خیلی سختتر از دیگران بود.
- چرا به این تیمها نرفتید؟ اصلا پیشنهادی بود؟
عدنان: سال قبل از انقلاباسلامی که در تیم جوانان دارایی بازی میکردم، یکبار جکیچ بازی ما روبهروی تاج را دید و شاهرخ و شاهین و حاجیلو و محرم عاشوری را از تیم خودشان و شماره10 دارایی یعنی من را برای تیم بزرگسالان انتخاب کرد.
- شما نرفتید؟
عدنان: چرا رفتم و در تمرین هم شرکت کردم. به من گفت که بازیات شبیه علی پروین است، اما جکیچ از این قیاس قصد تعریف نداشت. گفت پروین را با این عظمتش در دسته سوم یوگسلاوی هم راه نمیدهند، چون هافبک اگر جنگنده نباشد، به درد نمیخورد. خود پروین معتقد بود که هافبک تکنیکی نباید پشتش به زمین بخورد! یکبار هم زمان پورحیدری با ما صحبت کردند و روز قبل از اولین تمرین بردنمان بازار، مغازه یکی از هواداران که اگر چیزی میخواهیم مجانی برداریم. آنموقع چون پول نبود، به این شکل هوای بازیکنان آبی و قرمز را داشتند. من خجالت کشیدم چیزی بردارم و فردایش که ساعت2 قرار تمرین داشتم هم رویم نشد و نرفتم.
- راستی داستان استقلال اردستانی چه شکلی بود؟
اردستانی: چون بعضی از بازیکنان استقلال از تیم رفته بودند و آنموقع ما هم توی اوج بودیم، دعوتمان کردند و رفتیم 2سال بازی کردیم. خودم شاهینی بودم و فکر نمیکردم روزی برای استقلال بازی کنم.
- از پرسپولیس پیشنهاد نداشتید؟
اردستانی: پروین با ما خوب بود ولی نه، پیشنهادی نداشتم. یکبار هم موقعی که در دارایی بودم روی پای سلطان تکل رفتم که فکر کنم آخرای بازیاش هم بود. وقتی افتاد زمین یک نگاهی به من انداخت و گفت: اگه شخص دیگهای بود، حسابش رو میرسیدم.
عدنان: یکبار با تهرانجوان جلوی پروین بازی داشتیم و 2-1 باختیم، اما من پرسپولیس را خیلی اذیت کردم. فردایش دنیای ورزش یا کیهان ورزشی عکس من کنار او را انداخت و گفت این بازیکن مثل پروین آینده دارد. پروین بعد از آن ماجرا تا مرا دید گفت: پیدا نشده، روی دست پروین.
- پیشنهادی هم میداد؟
عدنان: چند بار از طرف پرسپولیس آمدند دنبال من که خبر مربوط به علاقه پروین با عدنان زاهدی را هم در آرشیوم دارم. یک روز سلطان- وقتی میگویم سلطان، یعنی واقعا سلطان بود- در زمین خاکی به من گفت: من به بابام هم رو نمیاندازم، اما چندبار پیغام فرستادم ولی تو نیومدی. یکبار هم وقتی سر بازی با پرسپولیس تماشاگران تشویقم کردند، پروین بعد از برخورد تند با ضیا عربشاهی که مامور مهار من بود، به من گفت: بچه خیلی پررو شدیها! همه فوتبالیها خیلی احترام ایشان را نگه میداشتند ولی من برای رفتن به پرسپولیس همیشه دودل بودم. میترسیدم احترام و سلام و علیکی که بین ما وجود داشت از بین برود و از طرف پروین در رختکن رفتار نامناسبی ببینم. برای همین نرفتم.
- مگر به همه توهین میکرد؟
اردستانی: نه، با بعضیها که راحت بود، راحتتر(!) حرف میزد یا برخورد میکرد. آنها هم این نوع برخورد را دوست داشتند و توهین نمیدانستند و به دل نمیگرفتند. ولی واقعا هوای بازیکنش را
داشت.
- غیر از ضیایی هیچکدام از شما در خارج بازی نکردید.
اردستانی: خب، من مدافع بودم و فرصتی برای یک مدافع وجود نداشت.
عدنان: مربی واشاش، آقای عباس رضوی بود که در دریانوردان با هم کار کرده بودیم. یک روز زنگ زد و گفت دعوتنامه فرستادم و فردا میروی سفارت دنبال کارهای خروج از کشور. من کارمند بانک بودم و تازه ازدواج کرده بودم و نمیتوانستم خودم را قانع کنم که بروم واشاش. یک بار هم از طریق یکی از دوستان رفتیم پیش شیخ راسالخیمه. آنوقتها بازیکن خارجی نمیگرفتند ولی من چون عرب زبان بودم مشکلی از این بابت نداشتم. گفت 2سال اینجا بازی کن، 39سال در تهران بخور و بخواب و پول خرج کن. دلم راضی نمیشد برای آن امارات با آن شرایط بازی کنم و از جلو چشم فوتبال خودمان دور باشم. فکر میکردم اینجوری محو میشوم.
- از استخر بگویید.
اردستانی: فوتسال را ما اختراع کردیم، در همان استخر.
عدنان: اگر آن موقع تیمملی فوتسالی وجود داشت به همه میگفتیم که فوتسال واقعی یعنی چی.
اردستانی: پول که وسط نباشد، همه با فوتبال عشق میکنند. الان دیگر عشقی وجود ندارد.
عدنان: گاهی میشد روزی 3بار هم بازی میکردیم. مثلا در آزادی بازی داشتیم، بعد از بازی این ممد کباب خدابیامرز با موتور گازی میآمد دنبالمان میرفتیم در گود شهرزاد بازی میکردیم. در زمین خاکی هم نمیشد کم بگذاری، چون همه از آدم توقع بازی خوب داشتند.
اردستانی: زمان ما خیلی از فوتبالیستها به خاطر رفیق بازی معتاد شدند و چون فوتبال حرفهشان نبود نتوانستند از خودشان مراقبت کنند.
عدنان:یادتان نرودها فوتسال را ما اختراع کردیم!
* نشریه ورزشی تماشاگر گروه مجلات همشهری ، تازه ترین رویدادها و اخبار در ورزش ایران و جهان را هر هفته در اخیتار علاقه مندان به آن به ویژه دوستداران فوتبال قرار می دهد. این مجله ورزشی ، حواشی و متن ورزش را روایت می کند. آن را از روزنامه فروشی ها بخواهید.