بنابراین توجه به نیازهای فرهنگی و اجتماعی افرادی که در شهرهای بزرگ ساکنند، گریزناپذیر است.
در واقع تمرکز جمعیت در شهرها، علاوه بر ایجاد تمرکز، موجب بروز مشکلات و معضلات گوناگونی میشود و در این راستا توجه به فعالیتهای تفریحی و فرهنگی میان شهروندان دارای اولویت میشود.
اگرچه بسیاری از مراکز تصمیمساز و تصمیمگیر شهری برای این مهم، فعالیتهای مهمی انجام میدهند، اما بسیاری از فعالیتهای تفریحی مردم، به صورت خودجوش و برآمده ازخواست شهروندان شکل میگیرد. نمونه بارز این نکته را میتوان در تهران دهه30 و40 سراغ گرفت. در آن روزگار بدون هیچ برنامهریزی از سوی نهادهای حکومتی، ناگهان خیابان لالهزار به عنوان مرکز تجمعات شهری درآمد و این خیابان خیلی زود به عنوان تفرجگاه تهرانیها شناخته شد. اگرچه میتوان دلایل بسیاری را برای این امر برشمرد اما نکته قابل توجه و دارای اهمیت، رویکرد شهروندان تهرانی بود.
شاید پس از گذشت سالها، امروزه تنها خاطرهای از آن خیابان به جا مانده باشد و حتی دیگر با احیای آن و تبدیل خیابان لالهزار به پیادهراه نمیتوان جلوهای اندک از روزگاران گذشته را در آن بازیافت. در تمام این سالهایی که گذشت، تلاشهای مدیران شهری برای ایجاد یک مرکز اجتماعات شهری، هنوز به سرانجام نرسیده و کلانشهر تهران با مساحت 707کیلومتری، هنوز نتوانسته جایی برای این مرکز باز کند.
انگار باید بپذیریم که سالها پایتخت از داشتن مرکزی تفریحی برای شهروندان که در آن بتوانند به تفرج بپردازند، محروم بود. در تمام این سالها خیابانهای تهران، تنها برای عبورومرور اتومبیلها طراحی میشد و در آن نشانی از شهروندان نبود.
در واقع تهران جای پای رهگذرانی را که به قصد گردش به شهر میآمدند را فراموش کرده بود اما یکباره در دوره مدیریت جدید شهری، خیابان ولیعصر، چهره عوض کرد و از آن سیمای غبارگرفته سالیان دور و نزدیکش فاصله گرفت و هم اکنون به هیات خیابانی استاندارد د رآمده است، شاید شکوه خیابانگردی روزگار پیشین در لالهزار را بتوان در ولیعصر جستوجو کرد.