از این حیث، قرآن مسائل اخلاقی را تا به آنجا بااهمیت تلقی میکند که امر بعثت پیامبراکرم(ص) را با آن مرتبط میکردند. اصول اخلاقی بیانشده در قرآن هماره مورد توجه اخلاقپژوهان و فیلسوفان اخلاق مسلمان بوده است. قرآن با شفافیت بینظیری از آفتهای اخلاقی و در برابر آنها از محسنات اخلاقی نام به میان میآورد. این تأکید قرآن بر اخلاقیات از جنبه فردی فراتر میرود و وجهی اجتماعی مییابد. این نکته برجستهای است که علمای اخلاق بر آن انگشت نهادهاند؛ به این معنا که کاربست اصول اخلاقی سبب قوام شیرازه امت و جامعه اسلامی میشود. در سالهای اخیر در ایران، اخلاقپژوهان و دردمندان اجتماعی بر نبود و عدم رعایت اخلاق و خدشهدارشدن مرزهای اخلاقی در روابط فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... انگشت نهادهاند و آن را سبب ازهمپاشیدن انسجام اجتماعی دانستهاند. مطلب حاضر که نگاهی است به آیات قرآنی مربوط به استهزاء تلاش دارد تا ابعاد فردی و اجتماعی این رذیله اخلاقی را از دیدگاه قرآن به بحث بگذارد.
لغت استهزاء از ریشه «ه - ز- ء» به معنای طلب تحقیر است با هر وسیلهای که صورت گیرد و در اصطلاح عبارت است از مسخره کردن افراد یا برخی امور با گفتار یا کردار، مانند اشاره با چشم یا دیگر اعضای بدن که بیشتر به قصد تحقیر و توهین همراه با اسباب خنده صورت گیرد و گاهی نیز با اهداف دیگری مانند جبران کمبود شخصیت، تقویت روحیه خود یا تضعیف روحیه دیگری انجام میشود. مفسرین «سُخْر» را نیز معادل این معنا دانستهاند.
در چندین آیه از قرآن سخن از استهزاء به میان آمده که بیشتر مربوط به حوزه عقیده و دین بوده که در آنها کافران و مشرکان از استهزاء بهصورت حربهای برای رویارویی با دین خدا استفاده کردهاند؛ در آیاتی نیز استهزاء در حوزه اخلاق مطرح شده که در آن خداوند مؤمنان را از تمسخر یکدیگر منع کرده است.
کسانی که دیگران را به استهزاء میگیرند دورویان (منافق) هستند (بقره/14) چرا که «فی قُلوبِهم مرضٌ» دارند اما پاسخ این تمسخرهای آنها دیری نمیپاید که داده میشود (بقره/15). بندگان مؤمن در هیچ حالتی اجازه تمسخر دیگران بهخود را نداده و آنرا از جهالت میدانند (بقره/67). آدمی اگر فریب ظواهر دنیا نخورد و زندگی را سفر بپندارد هیچگاه گمراه نشده و دیگران را به سخره نمیگیرد (بقره/212). استهزاءکنندگان دورو با کافران در جهنم یک جایگاه دارند (نساء/140) و همچنان که در پی خواهد آمد این رفتار آنها کمکم به کفر نیز میانجامد. در این راستا خداوند به بندگان مؤمن خود تأکید میکند که چنین افرادی را به دوستی انتخاب نکنید و این دستوری الهی است که از تمرد از آن میباید پرواکرد چرا که دوستی با آنها آثار زیانباری به همراه دارد (مائده/57). آنان گروه «لایَعقِلون» هستند و اهل تدبر در رفتار نبوده و به پیامدهای رفتاری خود نمیاندیشند (مائده/58). اگر با آنها سخن حقی بگویید به فرافکنی مشغول شده، تکذیب میکنند(انعام/5). اما به راستی تا چه زمانی میخواهند بدین رفتار خود ادامه دهند؛ آیا زندگی در این دنیا را ابدی یافتهاند؟(انعام/10). به این اوصاف، خداوند آنها را سفارش به تدبر در هستی و نظاره بر احوال گذشتگان میکند تا شاید درس عبرتی گرفته و اخلاق نیکو برگزینند اما آنها بهجای تعقل سعی در توجیه اعمال و رفتار خود دارند لذا به دروغ جلوه دادن رفتار دیگری متوسل شده و تنها بر خویش ستم میکنند(انعام/21).
دورویان بیم آن دارند که روزی ماهیت رفتارشان بر ملا گردد و زمانی که چنین شد آن را صرفاً شوخی و سرگرمی «کُنّا نَخُوضُ و نَلعَبُ» میپندارند (توبه/65). اما خداوند آنها را گناهکار(مُجرِمین) و فاسق میداند(توبه/66و67). آنان تا بدانجا پیش میروند که هرگونه صدقهای را چه از طرف غنی صورت پذیرد و چه فقیر، با توجیهات مختلف به سخره میگیرند (توبه/79). فاسق بودن آنها تا بدانجا پیش میرود که خداوند میفرماید: ای پیغمبر اگر هفتاد بار برای آنها نزد ما آمرزش بخواهی پذیرفته نیست(توبه/80). آنان تاخیر در عذاب دنیوی را نیز به سخره میگیرند(هود/8). عجیبترین رفتارها از آدمیان نباید ما را به سخره وادارد و انسان در هر شرایطی باید مراقب رفتار و گفتار خویش باشد و پیشداوری نکند(هود/38). تاریخ مملو از این نابخردان است(حجر/11).
اما خداوند خود حافظ بندگان در مقابل این استهزاءکنندگان است (حجر/95) و عاقبت نتیجه رفتارشان را میبینند و رسوا میشوند(نحل/34) آنها بهجای تعقل و فهم رفتار ناپسند خود به جدل روی میآورند(کهف/56) و تنها دوزخ است که زبانشان را خاموش میکند (کهف/106). استهزاءکنندگان انکارورزان «کَفَرو» آیات الهی هستند (کهف/106و انبیاء/36)؛ گویی برای عذاب شتاب دارند(انبیاء/37). همچنان که مجازات الهی دامنگیر بسیاری شد(انبیاء/41) آنها هیچگاه دست از تمسخر برنمیدارند(فرقان/41) اما روزی ندایی از غیب که حامل پیام عذاب است فرا میرسد (شعراء/6).
در این بین کسانی تحتتأثیر آنان قرار گرفته و پیرو آنها میشوند و راه آنان را در پیش میگیرند(لقمان/6). جز حسرت بر رفتارشان چه میتوان گفت؟(یس/30). گمراهی آنان چنان است که گاه انسان را به تعجب وامیدارد(صافات/12) و حتی اگر آیات خدا را بدانها بنمایی باز به سخره میپردازند (صافات/14). آنها نتیجه گناهانشان را خواهند دید (زمر/48). بترسید از آیات خداوند قبل از آنکه در قیامت بدان اعتراف کنید(زمر/56). اما غرور و خودپسندی مانع بزرگی است(غافر/83) و باز مسخره میکنند (زخرف/7). حتی اگر گوشهای از حقیقت را بشنوند تکبر، پرده ضخیمی روی چشمان آنها کشیده است(جاثیه/9). زمان موعود نزدیک است (جاثیه/33) و در آن هنگام هیچ فرصت توبه نیست(جاثیه/35). گوش، دیده و دلهایشان نه میشنود نه میبیند و نه بیدار میگردد(احقاف/26). پس ای مؤمنان هیچکس را به خاطر قوم، نژاد و دیگر مسائل به سخره نگیرید مبادا که ستمکار شوید(حجرات/11) چراکه ملاک برتری نزد خداوند خودیابی و خودسازی است(حجرات/13).
شیوهای تمسخر
از دیدگاه قرآن شیوههایی که برای تمسخر و استهزای دیگران به کار میرود به اشکال زیر نمود مییابد: استفاده نابجا از کلمات و کنایههای تمسخرآمیز (نساء/٤٦)، روی برگرداندن و دروغگوجلوهدادن (انعام/4و٥، شعراء/ ٥و٦)، انجام حرکاتی با سر و بدن (اسراء/٥١)، اشاره به سکوت (ابراهیم/ ٩) عیبجویی (توبه/٧٩ و حجرات/11 )، استفاده از القاب زشت و زننده (حجرات/ ١١ )، اشاره با چشم و ابرو (مطففین /٢٩ و٣٠ ).
ریشههای روانشناختی
استهزاء چه در حوزه عقیده باشد چه در حوزه اخلاق، منشأ و ریشههای متعددی دارد که برخی از این ریشهها از دیدگاه قرآن عبارتند از:
١- خودبرتربینی: حس برتریجویی گاهی باعث میشود که انسان دیگران را از خود کوچکتر بپندارد و آنها را استهزاءکند؛ «یا ایّها الّذینَ امَنُوا لایَسْخَرْ قَومُ مِن قومٍ عَسی أن یَکُونوا خَیراً مِنْهُم» (حجرات/١١). از آنجایی که چنین افرادی نمیتوانند برتریهای خود را در گفتار و رفتار خود نشان دهند به روشهای غیرمتعارف روی میآورند.
2- جهالت: خداوند ریشه این قبیل رفتارها را جهل و نادانی میداند؛ «... منالجاهلین» (بقره/ 67).
واژه «جاهلین» در آیات بقره/67، انعام/35، اعراف/199، هود/46، یوسف/33 و قصص/55 آمده است که از آنها میتوان معنای دقیق واژه جهالت را عمیقتر فهمید.
3- عدمتعقل: نابخردی و عدمتعقل در گفتار و رفتار خود از دیگر عوامل تمسخر دیگران است که در قرآن از آن با عنوان «... لایعقلون» یاد میشود(سوره مائده/٥٧،٥٨). به این طریق قرآن از مردم خواسته تا در کارها و کردارها و گفتار خود تعقل کنند و با نابخردی، دیگران را به تمسخر نگیرند. تفاوت جاهلین و افراد نابخرد در این است که در جهالت نه دانش وجود دارد و نه آگاهی اما در عدمتعقل ممکن است دانش باشد ولی آگاهی خیر.
4- نفاق و دورویی: منافقان کسانی هستند که چون با دیگران نشست و برخاست کنند خود را دوست، همراه و یار صمیمی معرفی میکنند اما در خفا و درون، چنین نیستند و از هر فرصتی برای استهزاء و تمسخر دیگری استفاده میکنند تا خود را بحق و برتر از نظر فهم و کمال نشان دهند و گاه نیز اگر کلامی بهصورت آشکار بیان میکنند آن را از سر دلسوزی و خیرخواهی مینامند. خداوند با مخاطب قرار دادن چنین افرادی با عنوان«المنافقون» هشدار میدهد که بهزودی آنها را رسوا خواهد کرد ( بقره/١٤، توبه/٦٤ و65).
5- بدکرداری: از نظر قرآن «مجرمین» تمایل دارند که دیگران را آزرده و تمسخر کنند ( حجر/ ١ و١٢، روم /١٠). مجرم در قرآن به معنای گناهکار، بدکردار و پلیدکار آمده است به همین دلیل این قبیل افراد چنان که شرایط اجتماعی برای آنها مساعد نباشد روی به دزدی و کلاهبرداری آورده و در شرایط معمولیتر، تمسخر، ابزار آنهاست.
6- دنیا طلبی: دلبستگی به ظواهر فریبنده دنیا همچون ثروت، قوم، نژاد، خون و بسیاری دیگر از امور دنیوی انسانهای مغرور را بر آن میدارد تا دیگران را از خود حقیرتر ببینند (بقره/212) در صورتی که نزد خدا عامل برتری تنها تقوی است نه چیز دیگر(حجرات/13).
چگونگی رفتار با استهزاءکنندگان
1- ترک دوستی و همنشینی: خداوند صریحاً به دوریکردن از چنین افرادی حکم میدهد (اعراف/199، مائده/ 57 و. . . ) مگر آنکه پشیمانی در رفتار و گفتار آنها مشهود باشد.
2- عدمتمسخر از جانب مؤمنان: چنان که از آیات هود/38 و مطففین/35، 34، 30، 29 برمیآید جواب استهزاءکنندگان در روز قیامت داده خواهد شد. در اکثر آیات قرآنی، خداوند پس از واژه استهزاء ، سریعاً و بلافاصله واژههای عتاب و عقاب را بیان میکند.