مخالفت با ساخت یک مرکز اسلامی در نزدیکی نقطه صفر(محل برجهای دوقلو که در پی حملات 11سپتامبر2001 ویران شدند)اما نشان میدهد که نه مسلمانان، بلکه این خود آمریکاییها هستند که فکرشان، تحت تأثیر رهبر تروریستهای القاعده قرار گرفته و بن لادن موفق شده است طرز فکر آمریکاییها را به نفع خود تغییر دهد. مخالفان این پروژه، موضع بن لادن را تقویت میکنند و به نوبه خود از وی نیرو میگیرند. تعصبات کور آنها موضع بنلادن را تقویت میکند.
ابتدا، پیشنهاد ساخت یک بنای 12طبقه در فاصله تنها دو بلوک با محل مرکز تجارت جهانی، تنها با مخالفتهایی ضعیف و کمرنگ مواجه بود. این پروژه حتی بهعنوان فرصتی برای نشان دادن اینکه آمریکا سرزمین مدارا است و باز تعریف اسلام بهعنوان یک دین میانه رو، مورد استقبال قرار گرفت.
خانه کوردوبا (کوردوبا یا قرطبه، از مراکز تمدن اسلامی در اندلس در دوره حضور مسلمانان در اسپانیا)، گروه ارائهکننده پیشنهاد ساخت مرکز اسلامی مذکور که شامل چند رستوران، کتابفروشی، نمایشگاههای هنری، یک استخر، یک تالار اجتماع و یک محل عبادت است، ساخت این مرکز را گامی برای پر کردن شکاف بین ادیان توصیف کرده است. اعضای هیأت مدیره این گروه، خود از ادیان مختلفاند و ماموریت خود را ارتقا و بالا بردن درک و فهم تمدنها از یکدیگر میدانند.
مایکل بلومبرگ، شهردار نیویورک حمایت خود را از این پروژه اعلام کرد و آزادی ادیان را قابل ستایش دانست. شورای منطقه نیز با 29رأی موافق در مقابل یک رأی مخالف، طرح را مورد تصویب قرار داد. چندین رهبر یهودی و مسیحی مرتبط با گروههای بین ادیان، از این طرح حمایت کردند اما با انتشار بیشتر این خبر، شرایط تغییر کرد.
رهبران محافظهکار در سراسر کشور، ایده ساخت مرکز اسلامی را در جوار نقطه صفر مورد سرزنش قرار دادند. سارا پیلین ساخت چنین مرکزی را مانند «جراحتی عمیق در قلب» توصیف کرد. نیوت گینگریج، رهبر جمهوریخواهان کنگره در دهه1990، نیز با مضحک توصیف کردن طرح، آن را مورد انتقاد قرار داد و در نهایت جمهوریخواهان نیویورک، به سرعت پیگیر متوقف کردن طرح و اقامه دعوی علیه آن شدند.
اما محافظه کاران در این راه تنها نبودند. بر اساس 2نظرسنجی؛ یکی در نیویورک و دیگری در سطح ملی، بخش عمده افکار عمومی، مخالف این ابتکار مسلمانان است. حتی یک گروه یهودی مدافع حقوق مدنی که ظاهرا مخالف هرگونه تبعیضی است، مخالفت خود را با ساخت مرکز اسلامی در نزدیکی منطقه صفر نیویورک اعلام کرد.
اینک در حالی که پیشنهاد ساخت این مرکز اسلامی از موانع حقوقی متعددی عبور کرده است، مخالفان آن همچنان با خشم و جدیت خواهان توقف طرح هستند.
آیا رد شدن حقوق مدنی آمریکاییها به این شکل، خود گویای نفوذ اسامه بن لادن در افکار مردم ایالات متحده نیست؟
اگر توضیح سطحی و سرسری این ماجرا را ملاک قرار دهیم، پاسخ این پرسش، منفی است. آنطور که ظاهرا با ابراز تأسف به افکار عمومی گفته شده، ساخت چنین مرکزی، موجب افزایش تألم و رنج بازماندگان 11سپتامبر خواهد شد.
این نخستین واکنش دفاعی محافظهکاران برآشفته در این زمینه است. یک مؤسسه یهودی حقوق مدنی نیز که تلاش میکند خود را از رفتار تعصبآمیز دور نشان دهد، این ایده را مورد تأکید قرار داده که ساخت مرکز اسلامی در جوار مرکز تجارت جهانی، موجب رنج بیشتر قربانیان خواهد شد. آبه فاکسمن، رئیس این مؤسسه، ضمن اشاره به ماجرای هولوکاست در زمان هیتلر میگوید: بازماندگان 11سپتامبر حق دارند احساسات غیر منطقی داشته باشند.
این اظهار نظر، شرم آور است؛ اولا همه بازماندگان 11سپتامبر به خود اجازه ندادهاند که اندوه و خشمشان از این حمله، باعث شود یک چهارم جمعیت جهان را محکوم کنند(در واقع بسیاری از قربانیان 11سپتامبر و برخی ماموران امداد در آن روز، خود مسلمان بودند). ثانیا هدف تدوین قانون اساسی و در واقع تمام قوانین، وضع مجموعه ضوابطی است ورا و فرای امیال گروههای خشونتطلب یا عواطف بازماندگان ضربه خورده.
حال بیایید منطق مخالفان را در موارد دیگری به کار بگیریم. آیا زنان قربانی تجاوز، هم حق دارند خواهان ایجاد محدودههایی عاری از مردان باشند؟ آیا سیاهان ساکن جنوب که وارث لطمات دوران بردهداری و تفکیک نژادی هستند، حق دارند خواهان
ریشه کن شدن کلیساها و جوامع سفید پوست باشند؟ و آیا کودکانی که مورد آزار قرار گرفتهاند، حق دارند علیه هر کسی که بزرگتر از آنهاست، بشورند؟
اینکه کسی، بهرغم داشتن احساسات غیر منطقی، محق دانسته شود، یک موضوع است و اینکه فقدان منطق و عقلگریزی چنین فردی، مانع عقلانیت و منطق بقیه جامعه شود، موضوع دیگری است.
با این حال، گروه مخالف مرکز اسلامی، اساس بحث خود را بر دوری از منطق قرار داده است. سارا پیلین در سایت اینترنتی خود، با شور و هیجان مینویسد که تحمل این مرکز اسلامی، غیر قابل تحمل است. وی سپس از امام [گروه] کوردوبا بهخاطر حمایت از تروریسم انتقاد میکند، از جمله حمایت وی از کاروان کمکرسانی به غزه که هدف آن تسکین آلام مردمی بوده که مورد ارعاب اسرائیل قرار گرفتهاند.
ریک لاتسیو، نامزد جمهوریخواه فرمانداری ایالت نیویورک اظهار داشته که این پروژه آشکارا یک تهدید امنیتی است. اظهار نظر وی طی یک کنفرانس خبری و در کنار زنی از گروه خانوادههای قربانیان 11سپتامبر برای یک آمریکای امن و قدرتمند مطرح شد. این گروه، مبلغ و معترض به توطئهای است که برای اسلامی کردن ایالات متحده (کشوری با بیش از 200میلیون شهروند مسیحی ) در حال پیگیری است.
این دولتمردان با هدف پنهانکردن تعصبات خود، نفرتشان را در پوشش همدردی با آسیبدیدگان نشان میدهند. خطر نهفته در این جنون دستهجمعی، آشکار است؛ همان طور که ضربالمثل میگوید آنچه درون احساس میشود، در جهان واقع تحقق مییابد. هر چه ایالات متحده بیشتر دروغهای واهی را درباره مسلمانان باور کند، احتمال درگیر شدن آن در یک جنگ مذهبی ظالمانه و ناخوشایند، آن طور که مطلوب اسامهبنلادن است، بیشتر خواهد بود. تب مخالفت با ساخت مساجد پیش از این سراسر آمریکا را فرا گرفته است و در این حال بعضی آمریکاییها از منطق مخالفان گروه کورد وبا طبیعتا به این نتیجه میرسند که اگر عبادتکردن مسلمانان در نزدیکی منطقه صفر نیویورک تا این حد خطرناک است، چرا باید به آنان اجازه داد تا در همسایگی ما به زندگی و عبادت خود بپردازند؟
شاید محافظه کاران به ایجاد افراط گرایی اسلامی بیشتر از فرونشاندن و سرکوب آن علاقه داشته باشند، چرا که تعصب، آسانترین راه برای رسیدن به قدرت است. اما این احتمال وجود دارد که آنان در اشتیاق خود برای متهم کردن یک تمدن دیگر، درسهای تمدن خود را به آسانی فراموش کرده باشند.
سقراط بر این باور بود که علت آنکه یک فرد کار اشتباهی انجام میدهد، این است که راه بهتری سراغ ندارد و اینکه هدف، انتخاب راه درست نیست، بلکه این است که فرد به جایی برسد که نتواند راه نادرست و اشتباه را برگزیند.
با نزدیک شدن و پذیرفتن دیدگاه اسامهبنلادن از جهان، محافظه کاران جدید تبدیل به اشخاصی شدهاند که تنها میتوانند مسیر اشتباه را در پیش بگیرند.
آنتیوار