آخرین مطلب غیرقابل بخشش این روزنامه در چارچوب تبلیغات پنهان رسانهای پیش از آغاز جنگ دوم خلیجفارس در تاریخ
8 دسامبر سال 2002 به قلم مایکل گوردون و جودیث میلر، گزارشگران بدنام این روزنامه با عنوان «صدام حسین به تلاش خود برای دستیابی به قطعات بمب اتمی شدت میبخشد» چاپ شد.اینک ما میدانیم که این مقاله در چارچوب ترفند حیلهگرانه پیچیدهای ارائه و چاپ شد و اینکه گوردون و میلر رویهای جدید را بنیان گذاشتند که تبدیل به تاکتیک غالب نیویورک تایمز برای نشر اطلاعات گمراهکننده طی سالهای بعد و شاید حتی یک دهه بعد شد. نویسندگان مقاله مذکور برای اثبات اینکه صدامحسین بهدنبال به دست آوردن ظرفیت ساخت سلاح هستهای و وارد کردن مواد رادیو اکتیو از کشور آفریقایی نیجر بوده است، 28 بار به اظهارات و گفتههای مقامات دولت بوش، دولتمردان کشور، مقامات ارشد حکومت، مقامات اطلاعاتی، چهرههای سرشناس، مقامات
سازمان ملل وتنها اصطلاح آشنای «مقامات» ، بدون ارائه جزئیات و همگی بدون نام، استناد کردند.
در ماه مه سال 2004، هیأت سردبیری نیویورک تایمز عذرخواهی تمسخر آمیزی را منتشر کرد با این مضمون که متوجه شده است برخی نمونههای مورد استناد در گزارشهای گوردون و میلر، آنطور که باید دقیق و موشکافانه نبوده است. با این حال سردبیران نیویورک تایمز تأکید کردند:« در عمده موارد آنچه ما گزارش کردهایم، بازتاب دقیق اطلاعاتمان در زمان ارائه گزارش بوده است؛ اطلاعاتی که با دقت و موشکافی از منابعی که خود متکی به دادههای ناقص و مجمل بوده، کسب شده است». اما این منابع که دادههای ناقص را ارائه کردند، چه کسانی بودند؟ پاسخ نیویورک تایمز چنین بوده: مقامات دولت ،خود اذعان میکنند که گاهی فریب اطلاعات گمراهکننده را میخورند.
مقامات دولتی مورد اشاره روزنامه نیویورک تایمز که در گزارشهای خود قبل از جنگ عراق از آنها نقل قول میکرد، خودخواسته فریب اطلاعات گمراهکنندهای را خوردند که در پی به دست آوردن آنها بودند و از انتقال آنها به افکار عمومی بیخبر از همه جا نیز هیچ تردید و دغدغه خاطری نداشتند.
اگر نیویورک تایمز حقیقتا از بابت گرفتار کردن آمریکا در باتلاق عراق پشیمان بود، مانع از انتشار ادعاهای بیاساس مقامات مجهول درباره تهدید و خطر دشمن فرضی میشد. سردبیران این روزنامه اما، ذرهای احساس پشیمانی نداشتند. حتی یک لحظه هم تصور نکنید که انتخابات ریاستجمهوری سال 2008، تغییری در مواضع جنگ طلبانه نیویورک تایمز بهوجود آورده است. مقامات این روزنامه از هر بهانه کوچک و غیرقابلقبولی استفاده میکنند تا افکار عمومی و مردم را بهصورت مشتی احمق، وحشت زده نگه دارند. دکستر فیلکینز، گزارشگر نیویورک تایمز - که ژنرال استنلی مک کریستال، فرمانده سابق نیروهای آمریکایی را در افغانستان تا حد یک قدیس ستایش میکند - از جمله روزنامهنگارانی است که دائما چتر وحشت را بر سر افکار عمومی نگه میدارد.
جای تعجب نیست که دو تن از دستیاران فیلکینز در واکنش به بمبگذاری نافرجام اخیر در میدان تایمز نیویورک، باز هم با پیش کشیدن توهمات توطئهانگارانه، عامل این ماجرا را به شیاطین دنیای نومحافظهکاران نسبت دادند و چنین نوشتند: شواهد دخالت طالبان در توطئه بمبگذاری در نیویورک.
فکر میکنید چه کسانی از نسبت داشتن شخصیت منفی ماجرای نیویورک با طالبان و القاعده به گزارشگران نیویورک تایمز خبر دادهاند؟ پاسخ البته مقامات آمریکایی است! آنها به نیویورک تایمز گفتهاند که به احتمال بسیار زیاد، طالبان پاکستانی که زمانی تصور نمیشد توان حمله را به ایالات متحده داشته باشند، الهام بخش فیصل شهزاد - مظنون پاکستانی تبار ماجرای نیویورک که شهروند آمریکا است و اینک در بازداشت پلیس قرار دارد - بوده و او را تحت آموزش قرار دادهاند.
به گفته نیویورک تایمز، اطلاعات مربوط به ارتباط شهزاد با طالبان، حاصل بازجویی از او بوده که همان طور که گفته شد، از طریق مقامات بدون نام به این روزنامه رسیده است؛ مقاماتی که میگویند بازجویان (که هویت آنها نیز از سوی نیویورک تایمز اعلام نشده است) به شواهدی دست یافتهاند که نمیخواهند آنها را فاش کنند. نویسندگان گزارش نیویورک تایمز اذعان میکنند که مقامات مذکور - که به شرط پنهان ماندن هویتشان تنها با این روزنامه مصاحبه میکنند - جزئیات اندکی را درباره بازجویی از شهزاد ارائه کردهاند. با این حال جزئیات به اندازهای که نیویورکتایمز با بوق و کرنا از دخالت طالبان در ماجرای بمبگذاری در میدان تایمز نیویورک خبر دهد، کافی بوده است.
داستان ارائه شده از سوی نیویورک تایمز مملو از مطالب دیگری است درباره اینکه ماجرای میدان تایمز چگونه با سایر فعالیتهای تروریستی و سایر گروههای ترور ارتباط دارد و چگونه حملات پرندههای بدون سرنشین باراک اوباما به پاکستان، تروریستها را بر سر آمریکا آوار کرده و چرا برخی مقامات بر این باورند که اوباما تهدید پاکستان را جدی نگرفته است؛ادعای مضحکی بر این مبنا که آمریکا با طالبان در آن سوی جهان درگیر جنگ ظاهرا بیپایانی شده است.
نمیتوان درباره صحت و سقم و انگیزههای پنهان این گزارش نیویورک تایمز قضاوت کرد، اما مطلب مذکور ظاهرا بخشی از تلاشهای گروه استنلی مک کریستال است و این طور بهنظر میرسد که مک کریستال و دستیارانش قصد دارند به این شکل افکار عمومی را پیشاپیش از توجه به شکست احتمالی و قریب الوقوع عملیات مارجه در افغانستان باز دارند.
تمام این تبلیغات و جار و جنجالها بر سر نوع جدیدی از تروریستهاست که حتی از نوع متعارف آنها هم مفلوکترند. شهزاد بمبی ساخته بود که حتی درصورت انفجار هم قدرت تخریب نداشت. او درهای خودروی بمبگذاری شده و خودرویی را که برای فرار در نظر گرفته بود، قفل کرده بود و از اینرو مجبور شد با مترو به خانه برود و از صاحب خانهاش ملتمسانه بخواهد که در را به رویش باز کند. او دستگیر شد، چون شمارهای که در حافظه تلفن همراهش - که آن را در خودروی بمبگذاری شده جا گذاشته بود - با شمارهای که پیشتر در اختیار مقامات گمرگی گذاشته بود، همخوانی داشت. هنگامی که مقامات او را در حالی که سوار بر هواپیمایی به مقصد دوبی میشد، دستگیر کردند، شهزاد خطاب به آنان گفت: انتظار رسیدن شما را داشتم. در واقع بهتر بود که میگفت: چرا این قدر معطل کردید؟
روز 8 مه، جین پرلز در نیویورک تایمز گزارش کرد که مقامات باز هم ناشناس میگویند تلاش [شهزاد] برای انفجار یک خودروی قفل شده در میانه بحث جدی در داخل دولت ایالات متحده درباره نحوه گسترش نفوذ نظامی آمریکا - و حتی حضور مستقیم نیروهای زمینی - در خاک پاکستان صورت گرفته است. یکی از مقامات اظهار داشته است که [با این اقدام] در واقع ما به پاکستانیها میگوییم که به حملات خود در خاک آنها ادامه خواهیم داد.
آنچه در گزارش تبلیغاتی و جنجالی نیویورک تایمز از نظرها دور مانده، این است که در همان روز که این گزارش ترسناک چاپ شد، مقامات باور نداشتند که فرد مظنون دیگری (غیر از شهزاد) در این ماجرا نقش داشته و دستگیریهای متعدد در پاکستان طی 2روز پس از این ماجرا، ربطی به اقدام شهزاد نداشته است. طالبان پاکستان خود هرگونه ارتباطی را با شهزاد رد کردهاند و حتی ژنرال دیوید پترائوس که اکنون جانشین مک کریستال شده نیز اذعان کرده که شهزاد در واقع یک گرگ تنهاست.
نیویورک تایمز به رویه خود در انتشار گزارشهای بیسابقهاش و ارائه نظرات فرعی و درجه3 اطلاعاتی و قالب کردن آنها به مخاطب بهعنوان واقعیت محض ادامه میدهد. تصور کنید اگر نیویورک تایمز، رسالت رسانهای خود را در دوری از گزارشهای جنجالی و گمراهکننده، جدی میگرفت و تحت ضوابط اخلاقی روزنامه نگاری، به جنایات رسانهای و صدور مجوز جنایت علیه نیروهای آمریکا در کشورهای اشغال شده ادامه نمیداد، آمریکا یقینا کشور بهتری میبود.
آنتی وار