اینکه در کانون کارگردانان دوباره اختلافات اوج گرفته، اینکه منازعات وزارت ارشاد و مدیریت خانه سینما به اوج خود رسیده و اینکه تصمیمگیریهای احساسی و هیجانی سکه رایج شده، به سود هرکس و هر جریانی باشد قطعا بهنفع سینمای ایران نیست.
به شهادت آمار، ریزش مخاطبان چنان شدت گرفته که سخن از احتمال ورشکستگی سینما به میان آمده است.
افت فروش فیلمها که دامنه کمدیهای نازل (فاتحان مطلق گیشه در این سالها) را هم گرفته و سینمای عامهپسند را در تنگنا قرار داده، شیوه اکران محکوم به شکست فیلمهای متفاوت (با استثنایی بهنام «چهلسالگی» که اکران خوبی داشت و فروش قابلقبولی هم کرد) ناکامی توأمان سینمای عامهپسند و نخبهگرا را نمایان میکند.
شکست تجاری فیلمها در گیشه وقتی با افزایش تولید همراه میشود، باید انتظار روزهای دشوارتری را داشت. وضعیت فعلی سینمای ایران درست مانند فرد بدهکاری است که بهجای اینکه فکری جدی برای دیونش کند، بهشکلی بیرویه چکهای بیمحل میکشد. در چنین شرایطی دامن زدن به جنجالها افکار عمومی را از مشکل اصلی سینما غافل میسازد.
اینها حاشیههایی زائد بر اصل هستند که تنها کارکردشان افزودن به التهاب موجود است. سینمایی که بهلحاظ اقتصادی در وضعیتی وخیم بهسر میبرد، با پرداختن به تسویهحسابهای شخصی، چه چیزی را قرار است حل کند؟ به تصدیق کارشناسان ادامه روند فعلی، ورشکستگی صنعت سینما را در پی خواهد داشت.
وقتی سینمایی وجود نداشته باشد، دیگر دعواهای فعلی محلی از اعراب مییابد؟بهجای فکر جدی برای خطری که صاحبان فیلمها، دستاندرکاران سینما، سینماداران و... را تهدید میکند، دامن زدن به حاشیه چه نقشه راهی را برایمان ترسیم میکند؟ میزان انرژی و وقتی که خرج دعواهای بیهوده شده و میشود اگر صرف رفع مشکلات جدی سینما میشد، امروز قطعا شرایطی بهتر از این داشتیم؛ نکتهای که البته بدیهی بهنظر میرسد. هرچند گویا برخی بقای خود را در امواج سهمگین میبینند نه در ساحل آرامش.