ساعت 5 و 15 دقیقه صبح
سرمای هوا تا مغز استخوان نفوذ میکند. به خاطر اطلاعرسانی نامناسب، در این ساعت از صبح تنها تعداد انگشتشماری از مردم در محوطه اطراف میدان قدس کرج که با میلههای آهنی محصور شده، جمع شدهاند.قرار است تا لحظاتی دیگر، امید برک جوان تبهکاری که 10 زن و دختر جوان را بیرحمانه برای سرقت طلاهایشان به قتل رسانده بود پای چوبه دار برود.
ماموران پلیس و نیروهای امنیتی محل را به دقت تحت کنترل قرار دادهاند. ساعتی قبل جوان تبهکار سوار بر یک سمند نقرهای رنگ که 2خودروی بنز پلیس آن را اسکورت میکردند وارد پارکینگ نیروی انتظامی شده بود تا برای اجرای حکم آماده شود.
جنایتهای قاتل بزرگراه
حالا مدتها از روزی که با جوان جنایتکار در اتاق بازجویی مصاحبه کردم میگذرد. آن روز او آنقدر آرام و خجالتی بود که نمیتوانستم باور کنم بتواند 8 زن بیگناه را در کرج و 2 زن بیگناه دیگر را در شهرهای شمالی کشور قربانی نقشه سیاه خود کرده باشد. ماجرای جنایتهای جوان تبهکار و تلاش پلیس برای دستگیری او، از بهمن 86 با کشف جسد زنی در کمالشهر کرج آغاز شد.با کشف جسد این زن، قاضی حسینی رازلیقی، بازپرس دادسرای جنایی کرج، دستور تحقیقات برای یافتن عامل این جنایت را صادر کرد.
یک ماه بعد، درحالیکه تحقیقات برای کشف راز قتل ادامه داشت، کارآگاهان جنایی با جسد دومین قربانی روبهرو شدند. جسد این زن نیز درست مانند نخستین قربانی، لای ملحفهای پیچیده شده و کنار بزرگراهی در کرج رها شده بود. با کشف سومین جسد در فروردین87 در جاده قزلحصار، با توجه به مشابه بودن نوع قتل و پیچیدهشدن جسد لای ملحفه، فرضیه سریالی بودن جنایتها قوت گرفت و کارآگاهان احتمال دادند با یک شکارچی زنان روبهرو هستند که به انگیزهای نامشخص پس از قتل قربانیان خود، اجساد آنها را کنار جادهها و بزرگراهها رها میکند.
جنایتکار سریالی، چهارمین قتل را هم با فاصله یک ماه از جنایت قبلی رقم زد؛ اردیبهشت 87، و به همین ترتیب یک ماه بعد جسد پنجمین قربانی در 8خرداد در نزدیکی فرودگاه پیام کشف شد.ششمین قربانی تبهکار زنجیرهای که بهدلیل محل رها کردن اجساد قربانیان خود، به جنایتکار بزرگراه مشهور شده بود، دختر جوانی بود که یکی از آخرین روزهای خرداد ماه برای خرید از خانه بیرون رفته بود اما به طرز مرموزی ناپدید شده و جسدش 2 روز بعد در جاده کمالشهر کرج پیدا شد. این دختر جوان نیز مانند قربانیان دیگر بهوسیله روسریاش خفه شده بود.
جسد قربانی بعدی با فاصله چند روز در کنار جاده قزلحصار پیدا شد. بهنظر میرسید تبهکار سریالی فاصله بین جنایتها را به انگیزهای نامشخص کاهش داده است و با سرعت بیشتری قربانیان بیگناه خود را به کام مرگ میکشد اما امید نمیدانست که هفتمین قربانی مهمترین مدرک را در اختیار پلیس قرار خواهد داد.
شمارهای ناشناس
مهمترین مدرک برای بهدامانداختن قاتل سریالی با بررسی آخرین تماسهای گرفته شده با قربانی، دراختیار پلیس قرار گرفت. کارآگاهان که بهصورت شبانه روزی سرگرم پیگیری پرونده بودند، در تجزیه و تحلیل تماسهای برقرار شده با قربانی، به نخستین سرنخها از امید دست پیدا کردند.
اما درحالیکه ماموران در جستوجوی جوان جنایتکار بودند، جسد هشتمین قربانی در کنار جاده قزلحصار پیدا شد. در این زمان، کارآگاهان با توجه به محلهای رهاشدن اجساد توانسته بودند خانه جنایتکار را که وی در آنجا دست به قتل قربانیان میزد، شناسایی کنند اما وقتی ماموران به سراغ وی رفتند، متوجه شدند او به یکی از شهرهای شمالی کشور گریخته است، اما فرار او زیاد طول نکشید و 19 تیرماه 87 در یک پلاژ ساحلی در شمال کشور دستگیر شد.
8 قتل در کرج، 2 جنایت در لنگرود
با بازجویی از جوان تبهکار وی به قتل 8 زن در کرج و 2 قتل دیگر در لنگرود اعتراف کرد و مدعی شد این دو زن را نیز مانند سایر قربانیان خود به انگیزه سرقت طلاهایشان به قتل رسانده است. با این اعترافات، قضات شعبه71 دادگاه کیفری استان تهران، نهم آذرماه 88 با توجه به شواهد وی را به 10 بار قصاص، یک بار اعدام در ملأعام، 3 سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم کردندو همسر وی نیز به اتهام معاونت در قتلها به 5 سال زندان و به اتهام فروش اموال مسروقه به 2 سال حبس و 74 ضربه شلاق محکوم شد.
آخرین لحظات یک جنایتکار
درحالیکه همه چیز آماده اجرای حکم است، ناگهان جرثقیلی از داخل پارکینگ پلیس در نزدیکی محل اجرای حکم بیرون میآید.
جوان تبهکار و 2 مرد نقابدار که او را همراهی میکنند به بالای جرثقیل میروند. مرد جوان انگار از ترس زبانش بند آمده است؛ مانند دیگر متهمان نمیتواند التماس و گریه کند. فقط با چشمانش در میان جمعیت دنبال کسی میگردد، شاید فکر میکند خانوادهاش یا آشنایی برای آخرین ملاقات به محل اجرای حکم آمده است.
چشمان او تا آخرین لحظه اجرای حکم همچنان در میان جمعیت میگردد. زمان زیادی طول نمیکشد که با حضور نماینده دادستان و قرائت حکم، در ساعت 6 و 36 دقیقه صبح، قاتل سریالی بزرگراه به آخر جاده زندگی خود میرسد.
آخرین حرفهای قاتل سریالی
امید که بدون هیچ ترحمی قربانیان خود را به قتل میرساند، در آخرین لحظات هنگامی که فهمید دیگر به پایان زندگی رسیده است، با ترس و وحشت منکر جنایتهایی شد که آنها را رقم زده بود. وی گفت: من قتلها را انجام ندادم و تنها در انتقال اجساد کمک کردم. همسرم قتلها را مرتکب میشد و من نقشی نداشتم. اما وقتی به او گفته شد که در تمام مراحل جنایتها را تشریح کرده است، گفت: من با مشکل مالی روبهرو بودم و برای همین میخواستم از جامعه انتقام بگیرم؛ میخواستم انتظارات همسرم را برآورده کنم که دست به این جنایتها زدم.
گفتوگو با مادر یکی از قربانیان
مادر یکی از قربانیان درحالیکه اشک میریخت و در گوشهای از میدان ایستاده بود به خبرنگار ما گفت: بعد از مرگ دختر بیگناهم، نگهداری فرزندانش بر عهده من است. آنها دائما سراغ مادرشان را میگیرند.با اینکه چند سال از مرگ دخترم میگذرد اما آنها هنوز مرگ مادرشان را باور ندارند و همیشه منتظرش هستند. حالا با اجرای این حکم، من به حق خودم رسیدم. دخترم بیگناه بود.
در حاشیه برگزاری مراسم اعدام
سردار اکبرشاهی، فرمانده پلیس استان تهران به همراه تعدادی از مقامات قضایی برای اجرای حکم در محل حضور داشتند. نیم ساعت بعد از اجرای حکم، جسد مرد جنایتکار از طناب دار پایین کشیده شد و در اختیار پزشکی قانونی قرار گرفت.