بچهها تنها از این طریق میتوانند در دنیای پیچیده امروز راه خود را پیدا کنند.در مقاله زیر برای تعلیم و تربیت و منطقی بار آوردن بچهها راههایی پیشنهاد شده است که از نظرتان میگذرد:
پدر و مادرها باید نسبت به فرزندانشان به صراحت رفتار کنند. به عبارت دیگر نباید در شرایط یکسان رفتارهای مختلف از خود نشان دهند؛ آنچه دیروز بچهها اجازه داشتند، نباید برای امروز ممنوع شود و برعکس. رفتارهای یکسان پدر و مادر، رفتار یکسان بچهها را در پی دارد.
وقتی ما رفتار مشخصی از فرزند خود انتظار داریم، منطقیبودن ما اهمیت بسیار پیدا میکند. مثلا اگر به نظر ما بچهها فقط آخر هفته میتوانند تلویزیون تماشا کنند باید هر روز هفته سر حرف خود بایستیم. اگر پدر و مادر برای فرزند خود از یک سالگی روشن کنند که امور ممنوعه جدی هستند و باید اجرا شود، کودک کوشش میکند با مرزها آشنا شود و اطمینانکردن به پدر و مادر را میآموزد.
در تعلیم و تربیت همراه با منطق، طبیعتا زمانی به مرزهای آن نیز بر میخوریم. ما بهتر است به اندازه نیاز منطقی باشیم، در غیراینصورت پرورش و آموزش بچهها جنبه خشک و بیش از حد مقرراتی بودن بهخود میگیرد. قرار نیست ما موضوعات را بیش از حد جدی بگیریم چون همانطور که میدانیم استثناها حدود قوانین را مشخص میکنند. مثلا موقع بیماری، کودک اجازه دارد استثنائاً در رختخواب پدر و مادر استراحت کرده یا روز تولدش امتیازهایی دریافت کند.
مرزبندی
امروزه کارشناسان معتقدند دادن آزادی کامل به بچهها منجر به رشد بهینه آنها نخواهد شد بلکه روش میانه بین دو بینهایت یعنی میان روش مستبدانه و روش ضدآن (دادن آزادی کامل به بچهها) مناسبترین روش تعلیم و تربیت ارزیابی شده است. یکی از روانشناسان رشد پس از سالها پژوهش به نتایج زیر رسیده است:
کودکان با اعتماد به نفس بالا، مسلط بر خود، با رضایت خاطر، عملگرا و مستقل در خانوادههایی بزرگ شدهاند که هم مرزها به روشنی مشخص بوده و هم صمیمیت و گرمی فوقالعادهای را - که حاکی از نوعدوستی است- از خانواده دریافت کردهاند.
دلایل ضروری برای مرزبندی
با مرزبندی بچهها را از خطر حفظ میکنیم و بهتر است آنها را خیلی زود با مرزها آشنا کنیم.
مشخصکردن مرزها بهمنظور احترام به نیازهای بحق پدر و مادر اهمیت دارد !! مثلا دستزدن به وسایل شخصی پدر یا دعواکردن موقع رانندگی ممنوع است.
چگونه در این راه موفق شویم؟
بچههای پر انرژی نسبت به بچههای آرام و محتاط به مرزبندی بیشتری نیاز دارند. بعضی بچهها نسبت به ملایمترین هشدارها واکنش نشان میدهند ولی حرف زدن با بعضی دیگر تقریبا هیچ اثری ندارد. همچنین ما باید فکر کنیم- و تصمیم بگیریم- در چه موقعیتی میخواهیم چشمپوشی کنیم و کجا نمیخواهیم به هیچ وجه کنار بیاییم. مرزها باید خیلی روشن مشخص شوند و قابل پیشبینی هم باشند. لازم است علتها را برای کودک توضیح دهیم. اگر کودک گوش نداد با قاطعیت، بسیار آرام و کاملا روشن به او نه میگوییم!
کارهایی مانند شیء مورد نظر را برداشتن، خود بچه را از محل دورکردن یا موضوع صحبت را عوض کردن چندان مفید نیست. درخصوص بچههای بزرگتر گاهی شاید فقط یک هشدار ملایم یا به شکل شدیدتری یک تنبیه مشخص، کارساز باشد.
مهمترین مطلب این است که آرام و منطقی باشیم و تا حد امکان با مهربانی و ملاطفت رفتار کنیم. واکنش پدر و مادر هرگز نباید به شکلی باشد که موجب شود کودک به میل خود آنها را برانگیخته کند (مثلا کودک با خود بگوید: مادر موقع عصبانیت جوری دست و سرش را تکان میدهد که خندهدار است، بنابراین هر وقت دلم خواست برای تفریح این کار را میکنم).
پدر و مادرهای منفعل همه جا هستند
پدر و مادرهای منفعل دیر یا زود متوجه میشوند، بچهها آنها را جدی نمیگیرند و روی انگشت میچرخانند. آنها ابتدا به ساز بچهها میرقصند (مطابق با میل آنها رفتار میکنند) بعد دچار خشم و خستگی مفرط میشوند چون وقتی بچهها اجازه انجام هر کاری را داشته باشند، کنار آمدن با آنها مشکل میشود. عاقبت پدر و مادر به جایی میرسند که دوباره خواهان نظم و ترتیب هستند و زمانیکه بچهها بزرگ و غیرقابل کنترل شدهاند، بالاخره صبر آنها به سر میآید و بهدلیل عصبانیت، بدون هدف تنبیه میکنند. در واقع آنها پدر و مادرهای خجالتی هستند که بعد از زمان طولانی فروخوردن عصبانیت، روزی منفجر میشوند.
بهطور کلی پدر و مادرهای منفعل، خود را کاملا عقب میکشند، همه خواستههای کودک را برآورده میکنند و
به کودک اجازه میدهند تا با آنها به شکل نامناسبی رفتار کند.
الگو: تسلیم شدن، تسلیم شدن، تسلیم شدن و بعد بهدلیل عصبانیت منفجر شدن.(در واقع) سکوت بیجا تا حدی خطرناک است. مطالعات نشان داده است تقریبا 30درصد پدر و مادرها اغلب زمانیکه بچهها هنوز کوچک هستند و آنها تجربه زیادی ندارند، مطابق این الگو با فرزند خود رفتار میکنند.
پدر و مادرهای قاطع
بهنظر میرسد بهترین راه این است که پدر و مادر در مقابل فرزندانشان محکم بایستند. به عبارت دقیقتر از درون محکم باشند و ثبات قدم، اطمینان خاطر و آرامش داشته باشند. امروزه چنین طرز برخورد قاطعانه و همراه با اعتماد به نفس کمتر دیده میشود.
بهطور کلی پدر و مادرهای قاطع ویژگیهای زیر را دارند:
- از تضاد نمیترسند.
- بهطور روشن خواستههایشان و دستورالعملها را بیان میکنند.
- قوانین را تعیین میکنند و مصمم پای پیامدهای آن میایستند.
- برای گفتوگو آماده هستند.
- رفتارهای مثبت کودک را با تحسین و تشویق تقویت میکنند.
- علاقه و محبت خود را نشان میدهند.
- زمانهای زیادی را با فرزندشان سپری میکنند.
وقتی پدر و مادر با فرزندان خود زمان زیادی را سپری کنند، اطمینان و صمیمیت میان آنها رشد میکند و پیامد آن این است که بچهها با رغبت خواستههای پدر و مادر را برآورده میکنند:
- در بعضی موارد آگاهانه خود را بدون شک و تردید نشان دهید و از او کاری را بخواهید. او از اینکه یاد میگیرد خواستهای را برآورده کند، بهره میبرد.
- ارتباط واقعی و معنیدار با کودک برقرار کنید: به طرف او بروید، به چشمانش نگاه کنید و سپس دستور لازم را بدهید.
-رفتارتان بیپرده باشد: «من فورا میخواهم این کار را انجام بدی. فهمیدی».
- بحث نکنید، دلیل نیاورید، نه عصبانی شوید نه بترسید، فقط دستور را تکرار کنید. آهسته و عمیق تنفس کنید تا آرامش شما حفظ شود. باید به کودک علائمی نشان دهیم که قاطع هستیم و بر خواسته خود پافشاری میکنیم. آنچه اهمیت دارد حفظ آرامش و فقط تکرار خواسته است.
- همانجا بمانید: تا زمانیکه کودک کار را انجام نداده تا حد امکان نزدیک او بمانید. وقتی او کار را انجام داد (مثلا مرتبکردن اتاقش) کوتاه لبخند میزنیم و میگوییم «خوبه».
یک نوع تنبیه در موارد ضروری
با این روش میتوانیم در موقعیتهای گوناگون بر لجبازی یا بیش فعالی کودکان پیش از دبستان و دبستان غلبه کنیم. در این روش کودک را برای مدت کوتاهی از انجام دادن فعالیتی بازداشته و در اتاق دیگر نگه میداریم. در آن زمان به او توجه نمیکنیم. این روش برای بچههای لجباز- زمانیکه برای به دست آوردن قدرت میجنگند- ابزار مناسبی است. همچنین میتوانیم کودک را از بازیکردن محروم کنیم و مدت کوتاهی با نگاهکردن به او مراقبش باشیم تا آرام شود. البته پیش از این کار باید 2بار به آنها هشدار بدهیم. اگر عملکردن به این روش سخت بهنظر میرسد، میتوانیم از میدان دید کودک خارج شویم.
پدر پشتوانه مادر باشد
وقتی در تعلیم و تربیت پشتوانه داشته باشیم بسیاری از کارها آسانتر میشود. در این راه به قاطیت، شجاعت و ازخودگذشتگی نیاز داریم و هیچ کس به اندازه همسر نمیتواند در این راه پشتیبانی کند. پیشتر اغلب از این الگو پیروی میشد که مادر به کودک میگفت: «صبر کن تا بابا برگرده خونه» پدر نیز به جای استراحت در خانه باید اوضاع را سر و سامان میداد؛ کاری که مادر نتوانسته بود انجام دهد.
چه موقع عقبنشینی؟
در موارد زیر میتوانیم از نظر خود چشمپوشی کرده و قانون جدیدی وضع کنیم:
- زمانی که پی ببریم قانونمان مناسب نبوده یا نیست؛ بالاخره پدر و مادر هم انسانند و جایزالخطا، بنابراین چرا قوانین جدید و بهتری را وضع نکنند؟
- کودک بتواند پدر و مادر را درباره موضوعی متقاعد کند. مثلا او به دوستش قول داده که کتاب امانت را به او برگرداند و ما قبلا تعیین کرده بودیم که آن روز در خانه بماند.هر قدر کودک بزرگتر شود، این مورد بیشتر اتفاق میافتد. اگر پدر و مادر استدلال کودک را بپذیرند، به مرور کودک دلایل قویتری میآورد، احترام بیشتری برای پدر و مادر قائل میشود و به آنها اطمینان میکند.
- در موارد کاملا استثنایی مثلا در یک جشن عروسی کودک اجازه دارد دیرتر بخوابد.
familienhandbuch.de