ترجمه راحله فاضلی: ماه گذشته شهباز باتی، وزیر امور اقلیت‌های پاکستان در روز روشن مورد حمله 4 مرد مسلح قرار گرفت و کشته شد.

این حمله تروریستی که در اسلام‌آباد اتفاق افتاد، یکی از شرم‌آور‌ترین حوادثی بود که تندروهای سیاسی پاکستان مرتکب آن شده‌اند. 2ماه قبل نیز سلمان تاثیر، فرماندار پنجاب و یکی از چهره‌های محبوب این کشور به همین سرنوشت دچار شد. با این وجود دولت تاکنون واکنش قابل قبولی نسبت به این حملات نشان نداده است. چنین بی‌توجهی غیرقابل قبولی این احتمال را قوت می‌بخشد که نیروهای امنیتی از تندروها به‌عنوان وسیله‌ای برای تحمیل سیاست‌های غرب در منطقه استفاده می‌کنند.

شهباز باتی 40 ساله یک رومن کاتولیک و تنها عضو مسیحی کابینه یوسف‌رضا گیلانی بود. با توجه به حوادثی که در هفته‌های اخیر در پاکستان رخ داده بود، پیش‌بینی ترور او چندان هم کار دشواری نبود. باتی نیز مانند سلمان تاثیر خواستار اصلاح قانون توهین به مقدسات بود و خود را وقف این کار کرده بود. او که از خطرات تلاش‌هایش آگاه بود پیش از مرگ، یک فیلم ویدئویی تهیه کرده بود و در آن اعلام کرده بود که به مبارزه‌‌اش برای اصلاح این قانون ادامه خواهد داد.

او در این فیلم تأکید کرده بود: ترجیح می‌دهم بمیرم اما از اصول اخلاقی‌ام پا پس نکشم. خشونت‌طلب‌ها، نظامیان، سازمان‌های ممنوع شده، طالبان و القاعده در پاکستان می‌خواهند فلسفه افراطی خود را تحمیل کنند و هر کس را که مقابل آنها ایستادگی کند، تهدید می‌کنند.

او به خوبی می‌دانست که زندگی‌‌اش در خطر است زیرا پیش از مرگش، بارها تهدید شده بود و از دولت، نیروهای حفاظتی و ماشین ضدگلوله درخواست کرده بود اما حتی بعد از ترور تاثیر بازهم دولت کاری نکرد تا اینکه باتی نیز به رگبار مسلسل بسته شد. البته مشخص نیست که آیا نیروهای امنیتی پاکستان می‌توانستند کمکی به او بکنند یا نه؟ زیرا تاثیر توسط محافظ شخصی‌‌اش که یک افسر پلیس آموزش دیده بود کشته شد. در هر دو مورد، مهاجمین از فرهنگی برخاسته‌اند که در سال‌های اخیر با کم‌طاقتی و توهم توطئه پیوند خورده است. در حقیقت آنها در نتیجه یک تفسیر اشتباه از اسلام فقط خشونت و حملات این چنینی را آموخته‌اند.

اما آنچه در این میان سؤال‌برانگیز و از حملات تروریستی نیز عجیب‌تر بوده، موضع دولت پاکستان است. در شرایطی که چهره‌های سیاسی و غیر سیاسی جهان از جمله پاپ ترور باتی را محکوم کردند، دولت پاکستان برای محدود یا کنترل کردن آزادی عمل گروه‌های تندرو هیچ اقدامی نکرده است. ژنرال اشفق کیانی، بلندپایه‌ترین چهره ارتش پاکستان، نتوانسته مرگ تاثیر و باتی را به شکل علنی محکوم کند یا با خانواده‌هایشان ابراز همدردی کند. او در ماه ژانویه به سفرای غربی اعلام کرده بود که در ارتش کشورش سربازان بسیاری هستند که با قاتل تاثیر احساس همدلی می‌کنند و با او موافقند. کیانی آلبومی از عکس‌های قاتل تاثیر را نشان داده بود که ثابت می‌کرد افسران پلیس از او یک قهرمان ساخته‌اند. بنابراین هرگونه بیانیه رسمی می‌تواند یکپارچگی ارتش را به خطر بیندازد.

اما ورای این سکوت واقعیتی شوم‌تر پنهان شده است. چند دهه است که ارتش و سرویس اطلاعات امنیت، گروه‌های تندرو را کنترل کرده و با آموزش و تجهیز نظامی آنها، سربازانی برای مقابله با افغانستان و کشمیر تربیت کرده‌اند. اما در سال‌های اخیر، ارتش کنترل این تندروها را از دست داده است، تا جایی که آنها خودی‌ها را هدف قرار می‌دهند. با وجود اینکه دست پرورده‌های ارتش به بالادستان خود خیانت کرده و نظامیان را قلع و قمع می‌کنند، ارتش برای سرکوب آنها کاری نکرده است. طی 5 سال گذشته بیش از 2هزار نفر از نیروهای نظامی توسط همین تندروها به قتل رسیده‌اند.

این در شرایطی است که نیم‌میلیون نظامی در ارتش خدمت می‌کنند و نیم‌میلیون نفر نیز ذخیره هستند. بر اساس تخمین‌های رسانه‌های آمریکایی، ارتش پاکستان 110سلاح هسته‌ای در اختیار دارد و سازمان اطلاعات امنیت با داشتن 100 هزار کارمند یکی از بزرگ‌ترین سازمان‌های اطلاعاتی جهان به شمار می‌آید. بنابراین جای تعجب است که نیروهای تندروی دست‌پرورده آنها به این سادگی روی دستشان بلند شده‌اند.

نکته این است که اگر ارتش بخواهد به جنگ گروه‌های افراطی برود، موقعیت سیاسی کشور دچار بحران می‌شود.
یوسف رضا گیلانی، نخست‌وزیر و آصف‌علی زرداری، رئیس‌جمهور پاکستان در رأس حزب مردم پاکستان ppp هستند که بزرگ‌ترین حزب ملی کشور است.

زرداری، همسر بی‌نظیر بوتوی فقید برای تندروها چهره ناشناخته‌ای نیست زیرا توانسته با شعارهای ضدارتش و حمایت از مردم پایگاه پوپولیستی‌‌اش را تقویت کند و رأی بیاورد. متأسفانه مبانی اصلی این حزب به‌دلیل فعالیت یک سری رهبران فاسد و نالایق فراموش شده است و حزب مردم دیگر حتی سایه‌ای از آنچه بوده، نیست. زرداری بسیاری از اهداف خود را از یاد برده و زیرحرفش زده است. او وعده داده بود روابط با هند و افغانستان را بهبود بخشد و از کنترل قدرت گروه‌های تندرو داخلی سخن گفته بود. یکی دیگر از قول‌هایش این بود که برای هر چیزی که کمک کند پاکستان به یک دولت مدرن تبدیل شود، مالیات جدید تعیین کند.
شکی نیست که نظامیان بارها تلاش کرده‌اند برای رهبران غیرنظامی مانع ایجاد کنند اما سیاستمداران نیز به کلی خود را باخته‌اند و به شکلی رقت‌انگیز تسلیم نظامیان شده‌اند.

در این موقعیت، شرایط برای فعالیت آزادانه تندروها بیش از پیش مهیا شده است. بزرگ‌ترین و مخوف‌ترین گروه افراطی در پاکستان لشکر طیبه نام دارد که حملات بمبئی در سال 2008 را ساماندهی کرده بود. این گروه از سوی آمریکا، انگلیس و سازمان ملل متحد تحریم شده است اما طرفداران دوآتشه‌‌اش این روزها بهانه خوبی برای راهپیمایی‌های خیابانی پیدا کرده‌اند. پس از آنکه ریموند دیویس آمریکایی، 2مامور سرویس اطلاعات امنیت ارتش پاکستان موسوم به آی‌اس‌آی را به قتل رساند، خشم مردم و ارتش این کشور را برانگیخت.

طرفداران لشکر طیبه که از چهره‌های اصلی شرکت‌کننده در این تظاهرات هستند مقابل کنسولگری آمریکا تجمع کردند و خواستار اعدام این مامور سیا شدند. البته نباید از این نکته غافل شد که درز کردن خبر فعالیت‌های مخفیانه دیویس در یک گروه جاسوسی، روابط پاکستان و ایالات متحده را نیز به شدت دچار تنش کرده است.

ارتش پاکستان قصد دارد هرگونه مذاکره صلح میان آمریکا و طالبان را کنترل کند. مقامات ارتش می‌خواهند اطمینان خاطر پیدا کنند که حضور بلند مدت آمریکا در افغانستان، آنها را در مواجهه با رقیب دیرینه‌شان یعنی هند دچار مشکل نکند. از این رو نوع رابطه آنها با ایالات متحده اهمیت فراوانی دارد اما با توجه به تنش‌های اخیر نمی‌توان گفت مسیر همکاری‌هایشان در آینده چه جهتی پیدا می‌کند.

در صورتی که آمریکایی‌ها بخواهند در مذاکرات صلح سرویس اطلاعات ارتش پاکستان را از سر راه بردارند، ارتش به گروه‌های تندرو اجازه می‌دهد به خیابان‌ها بیایند و فریاد نفرت از ایالات متحده سردهند. با اینکه رابطه آمریکا و پاکستان به بدترین شرایط در سال‌های اخیر رسیده است، ارتش و دولت در اندیشه این هستند که مانند سابق بابت کمک‌های نظامی و اقتصادی سالانه 3میلیارد دلار از آمریکایی‌ها دریافت کنند.

به هر حال روابط آمریکا و پاکستان به قدری بحرانی شده که سناتور باب کورکر پس از بازدید اخیرش از اسلام آباد خطاب به کمیته روابط خارجی سنا، رابطه دو کشور را بسیار ناامیدکننده دانست و گفت: «آنها به شیوه‌های گوناگون ما را به بازی گرفته‌اند».
شاید حق با کورکر باشد اما پاکستانی‌ها نیز هر روز بیش از پیش میدان را به تندروها واگذار می‌کنند؛ اتفاقی که موجب می‌شود پاکستان به کشوری تبدیل شود که دارای ارتشی بدون سرزمین است.

Nybooks.com