چندین شهروند با ارسال نامه و تماس تلفنی با گروه دانش و سلامت همشهری ضمن تأیید محتوای مطلب منتشره، دیدگاههای خود را در این زمینه بیان کردند.
شهروندی که پدرش را بر اثر یک بیتوجهی بیمارستان دولتی در تهران از دست داده اظهار داشت: پدر پیرم را برای درمان بیماری پروستات به یکی از بیمارستانهای دولتی در تهران بردم، یک دانشجوی پزشکی بهعلت عدممهارت، 4مرتبه سوند را نتوانست بزند و ما هر بار مجبور به خرید سوند جدید شدیم بهطوری که منجر به خونریزی پدرم شد. بعد از این خونریزی، حال او بدتر و بدتر شد بهنحوی که چندین اورژانس بیمارستانی حاضر به پذیرش او نشدند و هر یک ما را به بیمارستان دیگری ارجاع میدادند.
در همان بیمارستان اولیه بخش آزمایشگاه در یک طرف بیمارستان است، بخش رادیولوژی در طرف دیگر و داروخانه و بخش بستری در آن طرف، بهطوری که ما مجبور بودیم بیمار را با ویلچر چندین و چند بار بین این بخشها در هوای سرد جابهجا کنیم. شما اگر سری به داروخانههای دولتی شهر بزنید متوجه میشوید که اغلب اقلام دارویی را ندارند و بیماران را به این طرف و آن طرف پاسکاری میکنند. در بیمارستان دولتی اگر پارتی نداشته باشی زیاد تحویلت نمیگیرند. پدر پیرمان بعد از تضعیف بنیهاش طی این مراجعات پی در پی به بیمارستانها از دنیا رفت البته عمر دست خداست اما کاش در بیمارستانهای مذکور به ما رسیدگی میشد. چرا که به هیچ وجه از خدماترسانی آنها رضایت نداریم.
شهروند دیگری با ارسال نامه به گروه سلامت همشهری نوشته است: با سلام و درود بسیار به شما که واقعیتهای تلخ جامعه را در روزنامه منعکس میکنید با همان قلمی که خداوند به آن سوگند یاد کرده است. مطلب مورد نظر حکایت ما طبقه فرودست است که هیچ کس را جز خدا نداریم. به فکر فردای خودم افتادم که نکند این بلا فردا هم به سر ما بیاید. زنی که از هیچجا حمایت نمیشود.
همسر مردی که بیمار اعصاب و روان است و خودش در شرکتی بهعنوان نظافتچی کار میکند و کارفرمایش او را بیمه نمیکند. همسرم 13سال سابقه بیمه دارد در 3بیمارستان دولتی تاکنون بستری شده است 2 پزشک معالج ایشان، نظرشان را در باره او دادهاند: از کار افتادگی کلی. ولی در کمیسیون بیمه، هر 2بار مشکل او را از کارافتادگی جزئی تشخیص دادهاند. 6ماه است که نتوانستهایم حق بیمه را پرداخت کنیم. معلوم است که سرنوشت ما هم مثل بیمارانی میشود که عکس آنها را در روزنامهتان زدهاید.
شهروند دیگری در تماس با گروه سلامت همشهری اظهار داشت: پدرم از ناحیه دست دچار شکستگی شد، بیمارستان امداد در شهرستان، حاضر به عمل او نشد، چون میگفتند پیر است و نمیتوانیم بیهوشی بدهیم. 8روز در آن بیمارستان بستری بود تا اینکه رضایت دادیم او را بدون عمل و با دست شکسته مرخص کنند. طی این مدت دچار ضعف شدید بنیه شد بهطوری که دیگر قادر به راه رفتن نیز نبود. روحیهاش به هم ریخت و خانهنشین شد. بعدا او را به شهر دیگری بردیم و یک پزشک قبول کرد او را با بیحسی موضعی عمل کند. اگر در همان بیمارستان اولیه با بیحسی موضعی او را عمل کرده بودند خانهنشین نمیشد. تشخیصها بسیار متفاوت است و یک بیمار و همراهانش اگر تجربه نداشته باشند خود را به دردسر میاندازند.