حال اگر در بالای یکی از ساختمانهای نبش میدان توحید بایستید و نظارهگر مشتی از فرهنگ ترافیک رانندهها باشید حساب خروار آن دستتان میآید. همانطور که در تصویر مشاهده میکنید در این محدوده هیچگونه نظمی در انتخاب مسیرها دیده نمیشود. از آنجا که «در مَثَل جای هیچ مناقشه نیست» میتوانیم در اینجا مثالِ حرکت مورچهها را در مقایسه با حرکت رانندهها بیاوریم.
اگر بخواهید شاهد حرکت منظم مورچهها باشید نیاز به بالا رفتن از هیچ ساختمانی نیست و فقط کافی است بنشینید و ببینید که بدون هیچ خطکشی و گاردریلی آنها تقریبا از مسیری پیروی میکنند که سایر مورچهها در آن به رفت و آمد مشغول هستند. جالب اینجاست که تخطی از این مسیر مشخص نیز هیچ جریمهای برای این موجودات سختکوش در بر ندارد. آنهایی هم که از مسیر روبهرو میآیند به جای نوربالا زدنهای تهدیدآمیز هنگام سبقتغیرمجاز، به اصطلاح به یک چاقسلامتی و تماس شاخکها(شاید برای تبادل اطلاعات مربوط به محل غذا) اکتفا میکنند.
شیرِ گردن کلفت
با اینکه در این پیادهرویی که در تصویر مشاهده میکنید اجناس فروشندهها و خودروی رانندهها، پیادهرو را اشغال نکرده است اما یک شیر گردنکلفت آتشنشانی این وظیفه را به عهده گرفته و باز هم رهگذران را به اجبار راهی مسیر خودروها میکند. در این پیادهروی کمعرض و چسبیده به مترو دروازه شمیران این شیر آتشنشانی با هیبتی غیرمتعارف هر روز رهگذران را با خطر تصادف در مسیر خودروها روبهرو میکند.این درحالی است که چند متر قبل وبعد از شیر یادشده به اندازه کافی جا برای نصب آن وجود دارد؛ علاوه بر این درکمتر از 20متری آن، یک شیر آتشنشانی دیگر وجود دارد که در تصویر درست زیر چراغراهنمایی زردرنگ قابل مشاهده است.
البته ماجرا به همین چند مورد ختم نمیشود. در یکی از خیابانهای اطراف نیز یک لوله گاز به ارتفاع 2متر از زمین سر در آورده و بهنظر میرسد منتظر برخورد یک موتورسوار متخلف است تا یک حادثه بیافریند. به هر حال به نظر میرسد پیادهرو به عنوان یکی از کم اهمیتترین امکانات شهری تلقی میشود که هر نوع اِشغال آن تخلف مهمی محسوب نمیشود. حال باید این تلقی اشتباه را در کنار آمار تصادف رهگذران با خودروها، میزان هزینههای مالی و انسانی شهرداری برای رسیدگی به این بخش از شهر و سرانجام میزان توقع شهروندان قرار داد. به طور حتم چنانچه به این موارد توجه بیشتر شود سازمانها و ادارات گوناگون دیگر به این امکان شهری، بیتوجهی نخواهند کرد.