میشود از جای خالی ارتـباط هم حرف زد. جای خالی "دوست"، را باید خود دوست پر کند. اگر جای ارتباط دوستانه خالی باشد، باید جایش را چیز دیگری پر کند؛ چیزی مثل مطبوعات، در شکل کاغذی یا الکترونیک؛ رادیو، از جنس موسیقی و گفتار؛ تلویزیون، ا ز نوع تصویر، حجم، رنگ، همــــراه با صدا و موسیقی و گفتار؛ سینما و تئاتر؛ ...
اینها جای خالی دوست نشستهاند؛ برای انسانی که نیــازمند محرکهای بیشتری است؛ میخواهد ببیند چه میگذرد؛ آدم میخواهد همه جا باشد؛ و "دوسـت"ی به او خبر بدهد؛ این دوست هم باید از جنس ارتباط باشد؛ و آن چه را نیاز دارد و نمیتواند داشته باشد، به او بدهد؛ این دوست باید شاخـکهای خود را همه جا بگستراند! آدم به چه کسی میتواند این مجوز دوستی و نمایندگی را بدهد؟!
شما میخواهید همه جا باشید؛ ولی نمیتوانید؛ میخواهید از همه چیز با خبر باشید! اما به تنهایی امکان ندارد. باید کسی به شما کمک کند و از تمام وســعت شهر خود؛ و شهرهای دیـــگر، دانستهها را به شهر و نزد شما بیاورد؛ و خبر رویدادهای کم و بیش مشابه، اما حیاتی را ، به اسم شهر؛ و در همه وقتها. شهر شب و روز نمیشناسد، چون شب و روز زنده است و نــفس میکشـد و تکثیر میشود.
پیوسته میخواهید همه جــا باشید و از همه چیز خبر داشته باشید! امــا چگونه؟ جای خالی ارتباط در شهر را چه کسی برای شما پر میکند؟ البــته، دوستی که بتواند همواره جای شاخکهای حسی شما باشد؛ و چیزی را دریافت کند کـه بتواند اضطراب ندانستن و دلشورههای بیخبری و بیاطلاعیتان را برطرف کند. این دوست باید مورد اعتماد شما هم باشد و خیالتا ن را هم آسوده سازد.
ارتباطات برای شهرهای امروز حیاتیتر از آن است که نتوان آ ن را با غذا، غذای روح؛ پوشاک؛ پوشاک مناسب همه فصلها و زمانها و مکانها؛ محاسبه و حساب و کتاب دانی برای تصمیمگیری و شناخت اوضاع ، مقایسه کرد. و امروز جای ارتباط در شهر خالیاست و هیچ چیز جز ارتباط نمیتواند جای خالی این دوست را بگیرد.
"شهر خطی فرضیاست" میان من و تو ؛ و شما و ما؛ خطی که در عیــن حال ادغام و در هم فرورفتگی ما را نشا ن میدهد؛ شهر میانجیاست و رسانه! شهر میانجیاست؟ شهر میانجی کسانیاست که میخواهند بدانند مرزهای میان من و تو کجاسـت. رسانهها، با مثالهای زیاد، یعـنی با همــان گزارشها و خبرها و برقراری ارتباط با ما و میان ما، این مرزهای شهری را مشـــخص میکنند.
مطبوعات دانش و معرفت میدهند؛ چه کاغذی چه الکترونیک؛ اینترنت اطلاع و به شــکلهای مختلف به مطبوعات و سایر رسانهها یاری میدهد؛ رادیو، در کار همراهمان است، با خبر و اطلاع و آموزش؛ تلویزیون ، از هر چمن ترانهای، گلی و سبزهای میچیند، و گزیدههای خود را نمایش میدهد که همه چیز دارد و سوپر مارکت رسانهای است، تا چشم و دل سیرمان کند و سرگرم شویم ؛ کتاب ، تئاتر و سینما، با تلفیــق واقعیتهای زندگی در فراغت و سرگرمی، به شکلی عمیقتر فرصت جـدا شدن ا ز زندگی "جدی" و ایجاد امکان تأمل در آن را بـه ما میدهند.
در حالی که تلفــن ما را در هر مکان و زمان با کسانی یا کسی که دوست میداریم و به او یا آنها نیاز داریم، امکان دسترسی میدهد تا اگر اراده کردیم و توانستیم ، به یاری وسایل حمل و نقل با او دیدار کنیم.
... ایـنها جایگزینهای ارتباط در شهرند؛ جایـگزینهای دوست و نمایندهای که اگر نباشند، ما نمیتوانیم همه جا، همه وقت، و نزد همگان باشیم! رسانهها دوستان یا دوســتی هستند که ما را به تمامی قلمروهای ارتباطات اجتماعی و به میان کسانی میبرند که میخواهیم با آنها باشیم یا از حالشان با خبر شویم.
ارتباطات شبکه حسی ما در جامعه است ؛ بسط حواس ما؛ بویایی کشیده شده تا دور دستها و قلمرو شهر و شهرها؛ چشایی، بینایی، شنوایی و بساوایی! مگر جز این میشود تمامی تجربـههای دیگری، و دیگران را از آ ن خود کرد، در اختیار گرفت و از آنها برای ارتقای خود فرد و دیگران بهره برد؟ و این تجربهها به الگویی تبدیل می شوند که برای گرهگشـاییهای مشکلات به یاری ما میآیند.
ما تمایل داریم با خبر شویم ؛ حق ارتباط حق ارضای میل و لذت بردن ما نیز هست؛ لذت رهایی از تنش است و ما حق داریم، به این معنا از تنش و نگرانی و ا ضطراب رهـــا شویم! همین! آ ن چه روی میدهد، نامش "سرگرمی" است ! سرگرمی در واقع به صورت نوعی حق در میآید؛ اما سرگـرمی بــاید رهاییبخش باشد؛ و" خبر" ، به معنای گزارش هر چــه عینـیتر از رویدادها ، و "اطلاع " از هم و دانستن و آموزش درباره یکدیگر برای حل مشکلات است و برای چارهجویی و رفع موانع . و لذت، به این معنا، حق هر شهروند است؛ و این حق تنها به یــاری ارتباط تحـقـق مییابد.
ارتباطات درون اجتماعی، چنین نقش ارتباطدهنده درونی را دارند؛ ارتباطات به عنوان نقش برون اجتماعی، جامعه را با رهبران ارتباط میدهد و از سوی دیگر ارتباط میا ن جوامع را برقرار میکنند.
به این ترتیب است که فرد از یک سو با همنوعان خود در درون جامعه، و از سوی دیگر با سایر انسانها در سایر جوامع ، و نیز با رهبران اجتماعی ارتباط برقرار می کند.
جامعـه با اجتماع فرق دارد. اجتماع جمـع عددی افراد و کنار هم بود ن جسمی است ، بـــدون ارتباط با هم و مثل گروه منفرد و پراکنده از هم. هر قدر اجتماع دارای ارتباط قویتر و ارتباطات گستردهتر و عمیــقتری باشد، به معنای "جامعه" ، یعنی مجموعه همبسته و متحد نزدیـکتـر میشویم.
از ا ین رو، جامعه به عبارتی محصول ارتباط و ارتباطات اسـت. برای اجتـماعی شدن و جامعـهپـذیری چارهای جز بهرهگیری هر چه درستتر و دقیقتر از ارتباطات اجتماعی وجود نــدارد.
شهر نمیتواند اجتماع باشد، یعنی افراد نمیتوانند هر گونه که خواستند ، و بدون توجه بـه حضور و حقوق دیگری، هر کاری را که تمایل داشتند انجام دهند. شهر جامـعه است بــا اعضای به هم پیوسته و تأثیرگذار بر سرنوشت یکدیگر؛ و این همسرنوشتی، یعنی سازنـده اصلی جامعــه، و این وحدت بدون ارتباط معنایی ندارد و شکل نمیگیرد.
گروهها با ایـجاد ارتباط ، روابط موقت را می سازند. روابط موقت، بر اساس تجربههای اعضای گروه، به تدریج شکل دائمی مییابند. و هر قدر این ارتباطات عمیقتر باشد، جامـعه پیچیدهتر است. شاید بر همین اساس، بتوان واحد جامعه را به جای گروه، "ارتباط" در نظر گرفت.
گروهی که با هم ارتباط درست ، و رابطهای منظم، عمیق، پویا و سازنده در جهـــت حل مشکلات محیطی ندارند، جامعه به شمـار نمیروند. جمعاند، و اجتماع، نه جامعه. ارتباط و انواع آن یعنی ارتباطات، وجه تمایزی است مهم که انسان را از سایر موجودات، مثل جماد، گیاه، حیوان و حتی انسان جماعتی متمایز میکند. ضمن آن که ارتباط حتی در میان آنها نیز بــه شکلی وجود دارد.
رسانهها و ارتباط تنها نتیجه اختراع فنی نیستند، بلکه فرایندی دو مرحلهای از اختراع کردن و نهادسازی اجتماعیاند. اختراعات فنی رسانههای قدیمی را ارتقا دادند، در حالی که در مرحله بعدی نوآوریها، رسانهها و ارتباطات نهادی شدند، که این تغییر بنیادی نشا ن عـمدهایاست از نیاز اساسی به نهادسازی ارتباطات اجتماعی و تشکیل سازمانهای رسانهای، یعنی ایجاد مطبوعات، رادیو، تلویزیون و سایتهای اینترنتی.
امروز، بدون این نهادسازی اقتصاد، سیاست و فرهنگ معنای روزآمدی ندارند. بـدون این ارتباطات و این هشیارسازی دایم، شکلگیری جامعه و همبستگی اعضای آن غیر ممکن اسـت.
ارتباطات و ارتباطگرا ن پیامبران فروتنی هستند، که چون ما توان سفر دایــم و حـضور در همه مکانها و زمانها را نداریم ، دستاوردهای خبری را به نزدمان میآورند. نقش آنها از یک اطلاعرسان، تا پیامبری نمادین در جامعه تغییر میکند. آنها باورها ، عقاید، رفتار و سبــک زندگی ما را تعیین میکنند ، و آرام ما را از راهی که میرویم ، به مســــیری همـــگانی هدایت میکنند.
در این ارشاد جمعی ، عـقل ارتباطی ، جایگزینی است برای عـقل ابزاری در حـل یا کاهش مشکلات جامعه ، که تنها به یاری ارتباط عـقلانی امکانپذیر میشود.
ارتباط باید بتواند همچون دستگاه عصبی حسـاس و هوشـمند، و با تکیه بر پیششرطهای ضـروری برای حضور، شکلگیری و بقای خود ، برای ایجاد پیوند دایم و پویا با محیط بیرونی و درونی جامعه فعال باشد، تا اطلاعات لازم برای سازگاری فرد و جامعه را با محیط داخـلی و بـیـرونی فـراهم سـازد.
ارتباط دوستی است که حیات و بقای شهر را از او داریم . جای خالــی ارتباط در شهر، جای خالی یک دوست قدیمی، مفید و بی ادعاست.