همشهری‌آنلاین: 29 خردادماه در تاریخ معاصر ایران یادآور خاموشی ستاره‌ای است که نه برای سوت و کور ماندن و در گوشه‌ای از کهکشان زندگی خاموش زیستن، بلکه برای درخشیدن و سرخ سوختن به این جهان پا نهاده بود.

به گزارش ایکنا، هر ملتی پیوسته به چهره‌‌های نام‌آور خود می‌بالد؛ آنانی که برای رشد، سربلندی، آگاهی، توانایی، تعالی و آزادی مردم هم‌روزگار خویش همه‌ی کوشش خود را به کار برده و اغلب جان بر سر باورشان نهاده‌اند، کسانی بوده‌اند که از آسایش خود گذشته و پای در قلمرو فرسایش و ایثار گذاشته‌اند و بیداری مردم را بر هر چیز دیگری ترجیح داده و تا افق‌های شهادت پیش رانده‌اند.

در افق تاریخ کشور بزرگ ما ایران،‌ از این ستارگان نورانی بسیار درخشیده‌اند؛ ستارگانی به نوبه‌ خود،‌ بر تاریکی‌ها غلیظ برآشفته از آفتاب عشق و عدالت و آزادی، گفتنی‌های فراوان گفته‌اند. بنابراین طلوع سپیده در کشور شب مدیون نورافشانی کسانی است که مثل آتشفشان علیه یلدای خفقان شوریده‌اند.

دکتر علی شریعتی یکی از نامدارانی است که در سال‌های سیاه جهل و استبداد درخشید. او همچون معماران متفکر انقلابی پیش از خود مانند سید جمال‌الدین اسدآبادی و علامه اقبال لاهوری به تجدید بنای اندیشه‌ مذهبی همت گماشت. سخنان وی همچون فریادی پرطنین همگان را از خواب بی‌خبری بیدار ساخت و همچون نسیمی روح‌بخش، جان و دل آدمیان را آکنده از طراوات و تازگی کرد.

در دوم آذرماه سال 1312 هــ.ق در یکی ازتوابع روستای «مزینان» به نام «کاهک» فرزندی به دنیا آمد که پدر اندیشمند او کودک را «علی» نامید. دهستان مزینان در قلمرو شهرستان «سبزوار» و در منطقه‌ی جلگه واقع است و در مجموع، منطقه‌ای کویری به حساب می‌آید.

  • نگاهی به زندگی دکتر علی شریعتی

بی‌آبی، خشکی زمین و بی‌نتیجه ماندن نبرد با طبیعت، قناعت و راضی بودن را در ساکنان کویر پدید می‌آورد.

به گفته‌ شریعتی در کتاب «کویر»، «کویر تاریخی است که در صورت جغرافیا نمایان شده است» یا این‌که «کویر انتهای زمین است».

پدر علی، استاد مرحوم محمدتقی شریعتی در سال 1311 با دختر روستایی از اهالی کاهک به نام زهرا امینی ازدواج کرد و همسر استاد، زنی روستایی و متواضع بود.

در سال‌‌هایی که علی دوران کودکی و نوجوانی خود را طی می‌کرد، ذهن زلال و تیز او شاهد کوشش‌های پدر و تلاش بی‌امان او برای اسلام و مذهبی بود که مایه‌ عزت و عامل بیداری و آگاهی باشد.

علی در سیزده سالگی وارد دبیرستان شد. عشق و علاقه‌ او به مطالعه‌ کتاب‌های فلسفی و عرفانی به حدی بود که کم‌کم باعث هراس اطرافیانش می‌شد.

وی در شانزده سالگی، سیکل اول را در دبیرستان فردوسی تمام کرد و در دانشسرای مقدماتی «مرکز تربیت معلم» آن زمان، نام‌نویسی کرد.

در سال دوم دانشسرا که هم‌زمان با اوج‌گیری نهضت ملی بود، فعالیت‌های انقلابی وی شدیدتر شد. از میان نیروهای ملی و مذهبی، گروهی از جوانان گرد هم جمع شدند و پس از بحث‌ها و گفت‌وگوهای طولانی، مکتب فکری جدیدی را به نام «نهضت خداپرستان» بنیان نهادند. در سال 1331 اولین بازداشت شریعتی اتفاق افتاد؛ علت بازداشت اعتراض به روی کار آمدن قوام‌السلطنه بود. هر چند این بازداشت کم‌تر از نصف روز به طول انجامید، اما فصلی نو در زندگی او آغاز شد؛ فصلی که از علی، روشنفکری مسئول و حساس نسبت به سرنوشت ملتش ساخت. او در همان سال انجمن اسلامی دانش‌آموزان و دانشجویان را تأسیس کرد و در مدت هشت سال جلسات هفتگی آن‌را که سخنرانی و بحث و تحقیق در مسائل فکری و مکتب‌های فلسفی و اجتماعی بود،‌ برعهده داشت و در همان سال کتاب «ابوذر غفاری» را با کمک پدر دانشمند خود ترجمه کرد.

به این ترتیب دوران کودکی و نوجوانی علی سرآمد و او در آغاز جوانی خویش، فصل جدید و پرباری را تجربه کرد؛ فصلی که نشان داد ستاره‌ای نورانی درخشیدن گرفته است.

آشنایی او با پوران شریعت رضوی در دانشکده‌ ادبیات منجر به ازدواج آن دو در سال 1337 شد و پس از چند ماه زندگی مشترک به علت موافقت با بورسیه‌ تحصیلی او در اوایل خردادماه 1338 برای ادامه‌ تحصیل راهی فرانسه شد. در طول دوران تحصیل در اروپا علاوه بر نهضت آزادی‌بخش الجزایر با دیگر نهضت‌های ملی افریقا و آسیا، آشنایی پیدا کرد و به دنبال افشای شهادت پاتریس لومومبا در 1961 تظاهرات وسیعی از سوی سیاهپوستان در مقابل سفارت بلژیک در پاریس سازمان یافته بود که منجر به حمله‌ پلیس و دستگیری عده‌ی زیادی از جمله شریعتی شد.

وی در سال 1963 با درجه‌ دکتری فارغ‌التحصیل شد و پس از مدتی به همراه خانواده و سه فرزندش به ایران بازگشت و در مرز بازرگان توسط مأموران ساواک دستگیر شد.

وی پس از پنج سال تحصیل و آموختن و فعالیت سیاسی در اروپا، با شهید محمدرضا باهنر و شهید بهشتی که از مسئولان بررسی کتب دینی بودند، همکاری کرد. ترجمه‌ کتاب «سلمان پاک» اثر پروفسور لوئی ماسینیون حاصل تلاش او در این دوره است. از سال 1345 به‌عنوان استادیار رشته‌ تاریخ در دانشکده‌ ادبیات فردوسی مشهد استخدام شد.

چاپ کتاب «اسلام‌شناسی» و موفقیت درس‌های دکتر علی شریعتی در دانشکده‌ ادبیات فردوسی مشهد و ایراد سخنرانی‌های او در حسینیه‌ ارشاد در تهران موجب شد که دانشکده‌های دیگر ایران از او تقاضای سخنرانی کنند؛ این سخنرانی‌ها از نیمه‌ دوم سال 1347 آغاز شد. مجموعه‌ این فعالیت‌ها مسئولان دانشگاه را بر آن داشت که ارتباط او با دانشجویان را قطع کنند و به کلاس‌های وی که در واقع به جلسات سیاسی ـ فرهنگی بیشتر شباهت داشت، خاتمه دهند.

در پی این کشمکش‌ها و دستور شفاهی ساواک به دانشگاه مشهد کلاس‌های درس او، از مهرماه 1350 رسماً تعطیل شد. از اواخر آبان ماه 51 به‌دلیل سخنرانی‌های ضدرژیم، زندگی مخفی وی آغاز شد و پس از چندماه زندگی مخفی در مهرماه سال 1352 خود را به ساواک معرفی کرد که تا 18 ماه او را در سلول انفرادی زندانی کردند که نهایتاً در اواخر اسفند ماه سال 53 او از زندان آزاد شد و بدین ترتیب مهم‌ترین فصل زندگی اجتماعی و سیاسی وی خاتمه ‌یافت.

دکتر شریعتی نهایتاً در روز 26 اردیبهشت سال 1356 از ایران به مقصد بلژیک ایران را ترک کرد و پس از اقامتی سه روزه در بروکسل عازم انگلستان شد و در منزل یکی از بستگان نزدیک همسر خود اقامت گزید و پس از گذشت یک ماه در 29 خرداد همان سال به نحو مشکوک درگذشت. وی وصیت کرده بود که بعد از مرگ، آرامگاه همیشگی‌اش را در جوار روضه شریف امام رضا(ع) قرار دهند که با این درخواست از سوی دربار رد شد. در نهایت با مشورت استاد محمدتقی شریعتی و کمک دوستان و یاران او از جمله شهید چمران و امام موسی‌صدر در جوار حرم مطهر حضرت زینب(س) در سوریه به خاک سپرده شد.

شریعتی جامعه‌شناسی بود که با شناخت درست نیاز جامعه‌اش که دیر زمانی است که دین را از آن‌ها گرفته‌اند، به ترویج مبارزه دینی با ادبیات دینی پرداخت. این نوع مبارزه در روزگاری که مارکس و اندیشه‌هایش از روسیه تا آمریکا و چین را دربرگرفته بود و بسیاری از اهالی قلم آن روز دم از آزادی و زندگی مارکسیستی می‌زدند، صورت گرفت.

  • نگاهی به اشعار و نثر قرآنی دکتر علی شریعتی

از این جهت، شریعتی را می‌توان یکی از سربازانی دانست که به الهام از منبع گرانقدر اسلام در راستای اشاعه فرهنگ اسلامی گام برداشته و تنها اسلحه خود، قلم، را به منظور ساختن مدینه‌ای که در آن جلایی از اسلام دیده شود، به کار برد. به راستی شریعتی حق قلم را نیکو به جا آورد.

از عوامل تأثیرگذار سخنان شریعتی، بلاغت و شیوایی او در گستره‌ی سخن و از آن زیباتر و شورانگیزتر عرصه‌‌ نثر وی است که گاهی تا مرز شعری دل‌انگیز پیش می‌رود. آن‌چه را شریعتی «کویریات» می‌خوانده و خود بدان علاقه‌مند بود، شعرهایی است که گاه به صورت موزون و گاه آهنگین و نثرگونه سروده شده‌اند و بیان‌گر جوشش‌های درونی اویند.

شریعتی در سن بیست سالگی نخستین شعر خود را در اعتراض به سال‌های سیاه خفقان و دیکتاتوری سروده است:

در شبی این چنین وحشت‌افزا

می‌روم در پی آرزویی

در پی یار گمگشته‌ی خویش

می‌کنم هر کجا جستجویی

صبر کن ای دل آرزومند

کاین شب تیره‌دل روز گردد

نور حق بر سیاهی باطل

تا مگر باز پیروز گردد

باش تا سرزند آفتابی

وین شب وحشت‌افزا سرآید

دور ظلم و ستم طی شود باز

روزگاری از این خوشتر آید

معلم کبیر نیز همچون مولانای بزرگ با الهام از قرآن کریم حکایت را برای وضوح بهتر اندیشه و مقصود بیان می‌کند و قلم خود را در مسیر آگاهی،‌ حکمت، تعقل و هدایت می‌راند تا انسان را از خواب چندین ساله‌ی غفلت بیدار کند؛ چنان که با اشاره به آیه‌ی 14 سوره‌ی مبارکه‌ی «الرحمن» که می‌فرماید: «خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ«: انسان را از گل خشکیده‌ى سفال‌مانند، آفرید.»

می‌گوید:

مرا کسی نساخت،‌ خدا ساخت

نه آن چنان که «کسی می‌خواست»

که من کسی نداشتم

او بود که مرا ساخت آن‌چنان که خودش خواست

من یک گل بی‌صاحب بودم

مرا از روح خود در آن دمید

و در اشعار زیر با اشاره به آیه‌ی 17 و 16 سوره ی مبارکه‌ی «مریم» که می‌فرماید: «وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَاناً شَرْقِیّاً (16)؛ در این کتاب از مریم یاد کن، آنگاه که از کسان خود، در مکانى شرقى به کنارى شتافت» و «فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً ﴿17﴾؛ در برابر آنان پرده‌اى بر خود گرفت. پس روح خود را به سوى او فرستادیم تا به [شکل] بشرى خوش‌اندام بر او نمایان شد.» می‌گوید:

و مسیح متولد شد

گلی سپید بردامنی رویید

که بر آن تنها و تنها «روح القدس» نشسته بود

غنچه‌ی عشقی بر شاخه‌ی سبزی

که از بوسه‌ی عاشقانه‌ی نسیمی بارور شده بود

نسیمی که از دم پاک خداوند

در «هوای مریم» برخاسته بود

روح شگفتنی که از کالبد زیبایی «کلمه» سرکشیده بود

کلمه‌ای با قلم زرین خداوند

بر دفتر ابر فام روح ناآرام را مریم

نقش شده بود

در شعر زیر نیز باتوجه به آیه‌ی 8 و 9 سوره‌ی «قیامت» که می‌فرماید: «وَخَسَفَ الْقَمَرُ (8﴾؛ و ماه بی‌نور گردد»، «وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ﴿9﴾ و خورشید و ماه یک جا جمع شوند»، چنین می‌سراید:

آن ساعت در رسید

و ماه شگافته شد

و‌ آسمان در هم شکست

و ستاره‌‌ها فرو ریختند

و کوه‌ها پا به فرار گذاشتند

و دریاها از وحشت‌، سراسیمه بگریختند

و قیامتی برپا شد

قیامتی در همه چیز، در همه جا

قیامتی در کلمات

قیامتی در نگاه و قیامتی در درون

دوزخ و برزخ و ... بالاخره بهشت

و در جایی با اشاره به سوگند خداوند به «قلم»، تمامی عشق خود را در قلم می‌بیند

هر کسی توتمی دارد

و توتم من «قلم» است

قلم، توتم قبیله‌ی من است

و این اشعار یادآور آیه‌ی 1 سوره‌ی مبارکه‌ی قلم است که می‌فرماید: «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه مى‌نویسد»

در مطلبی با عنوان «امانت خدا» در کتاب جاودانه‌ی «هبوط» می‌گوید:

خدا، انسان و عشق

این است امانتی که بر دوش آدم، سنگینی می‌کند

و این است آن «پیمانی»

که در نخستین بامداد خلقت با خدا بستیم

و خلافت او را در کویر زمین تعهد کردیم

ما برای همین هبوط کردیم

و این چنین است که به سوی بازمی‌گردیم

در این جا شریعتی از امانتی سخن می‌گوید که خداوند در آیه‌ی 72 سوره‌ی احزاب «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً ﴿ 72 ﴾ ما امانت[ الهى و بار تکلیف ]را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند، «ولى» انسان آن را برداشت، راستى او ستمگرى نادان بود.»

از آن سخن گفته است؛ امانتی که حافظ نیز بر این اعتقاد بود قرعه‌ی فالش را به نام انسان‌ها زده‌اند:

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه‌ی فال به نام من دیوانه زدند

با شنیدن نام شریعتی آن چه در ذهن نقش می‌بندد شور و آزادگی است. شریعتی یکه‌تازه‌ عرصه‌ی روشن‌فکری دینی در دوران معاصر است. وی تمامی داشته‌های خود را در خدمت دین قرار داد و از بسیاری از خواسته‌ها چشم پوشید.

دانش، غیرت، جسارت و هنر شریعتی به بهترین شکلی بازگو کننده‌ی رنج‌هایی بود که او می‌کشید و بیان‌گر دردهایی است که مردم این دیار پیوسته با آن چهره‌به‌چهره بوده‌اند. وی در شعرهایش غم و شادی، فریادها و آرزوها را به روایت نشسته است؛ شعر شریعتی آیینه‌ی تمام‌نمای آن چیزی است که در آن وجود پرغوغا می‌گذشت.

از نگاه شریعتی بزرگ‌ترین رنج و علل ناهنجاری انسان امروز فلسفی، درد بی‌خبری، بیگانگی از من حقیقی خویش و خلأ یک آرمان الهی است و تنها راه گریز از آن گشودن دریچه‌ای به سوی «جهان‌بینی الهی» و هدایت انسان سرگردان به سوی خدا و دین و مذهب است. او با آفریدن آثار بی‌شمار، هزاران انسان را از عبث بیهودگی و ابتذال نجات داده و زنده کرده است؛ به‌طوری‌که نمی‌توان با زبان و قلم معمولی او را شناخت. از شریعتی باید با زبان «کویریات» و «گفت‌وگوهای تنهایی» و «خط سوم شمس تبریزی» سخن گفت؛ زیرا آثار وی در این خشکسالی و عصر ماشینیسم به منزله‌ی باران رحمت است.

شریعتی همچون آموزگاری دلسوز، با شناخت نیاز مردمانش که شنونده سخنانش بودند، با بهره گیری از تاریخ صدر اسلام، به ارائه تفکراتی می‌پردازد که در آن برهه غریب می‌نمایند. پیوند میان تاریخ صدر اسلام و روزگار وی و تشویق خواننده به تأمل در این وقایع، همگی سبب می‌شود که نثر وی در این راه با دیگر هم قطارانش متمایز شود. نثر خروشان که علاوه بر تشویق، تحزین، چاشنی انتقاد را نیز با خود دارد. انتقاد از شیعه امروز که پیشوایان خود را نشناخت که اگر غیر از این بود، زندگی و الگوی وی در این را متمایز با دیگر جوامع می‌بود.

به عنوان نمونه، وی ضمن یاد از دلاوری‌ها ظلم‌ستیزی امام علی(ع)، در رابطه با جایگاه ایشان در میان شیعیان می‌گوید: «و علی(ع)، این روح پرشگفتی که در همه ابعاد گوناگون و حتی ناهمانندی بشری قهرمان است، امروز در میان شیعیان خویش سرنوشتی دارد. افسوس که چقدر زیبایی‌ها و عظمت‌ها در دست ملت‌هایی که لیاقت داشتنش را ندارند، پامال می‌شود.»

وی در این راه زندگی امامان(ع) را بزرگترین الگو زندگی برای جامعه به خصوص نسل جوان معرفی می‌کند. به عنوان نمونه شریعتی زندگانی حضرت زهرا(س) و ظلم‌ستیزی وی در درون و برون مملکت اسلامی را الگوی زنان عصر حاضر می‌داند و می‌گوید: «زنی که حتی مردن و دفن شدنش را می‌خواهد وسیله‌ای کند برای مبارزه در راه حق و محکوم کردن ابدی و همیشگی غصب. این است «چگونه امروز زن مسلمان بودن»

  • اهل بیت (ع) در نگاه شریعتی

و یا در رابطه با زندگی امام حسین(ع) می‌گوید: و حسین، وارث آدم، که به بنی‏آدم زیستن داد و وارث پیامبران بزرگ که به انسان چگونه باید زیست را آموخت، اکنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه باید مردن را بیاموزد.

منبع: همشهری آنلاین