این گزارش افشاگرانه سینما را به هم می‌ریزد مثل یک‌جور شلیک به مغز است.

روکردن این دستمزدها و این ارقام و اعداد، تا جایی که من می‌دانم، برای اولین بار است که اتفاق می‌افتد.

 وقتی همشهری جوان و محمد جباری پیشنهاد تولید پرونده‌ای بر اساس چنین موضوعی را به گروه «سینمای ما» دادند، به نظر نمی‌رسید تا این‌جا پیش برویم.

اما بچه‌ها (خسرو خسروپرویز، پویان عسگری و حامد احمدی) تمام تلا‌ش‌شان را به خرج دادند و از منابعی که طبعا هیچکدام‌شان نمی‌خواستند نامشان فاش بشود، این اخبار و اطلاعات را بیرون کشیدند.

امیدوارم انتشار نتایج این تحقیق به مشکلات و بحث‌های ریز و درشت فراوانی منجر نشود. هر روزنامه‌نگاری دوست دارد کارش خوانده شود، اما رفتن دنبال بحث و جنجال، وقت می‌خواهد که ما نداریم.

واقعا نمی‌دانم که چرا اغلب چیزها در این کشور باید پوشیده بمانند. قرار است حرفه‌ای عمل کنیم و حرفه‌ای پول بگیریم، اما همة سعی‌مان را به خرج می‌دهیم تا بخش اعظمی از ساز و کار حرفه‌ای که داریم انجام‌اش می‌دهیم، پشت پرده باقی بماند.

این‌جا بحث سر روابط ناجور مالی نیست. اهالی سینما کارشان را می‌کنند و بابتش پول می‌گیرند. پس چاپ چنین پرونده‌ای حداقل نقطة شروعی برای روشن شدن خیلی چیزهاست.

در حوزة سینمای ایران، نه دستمزد کسی معلوم است، نه مدیر برنامه‌ها رو بازی می‌کنند و نه با فضای روشن و شفافی رو‌به‌رو هستیم. این پرونده ناقص است و بعضی اطلاعات ممکن است بالا و پایین داشته باشند. اما به هر حال، قدم اول است برای تاباندن نور به جاهای تاریک؛ به آن چه تا به حال صحبتش نبوده و بد نیست از این به بعد، روشن‌تر درباره‌اش بحث کنیم.

وقتی قیمت‌ها مشخص نباشد، می‌شود به باقی آدم‌ها حق داد که شایعه درست کنند و زرنگ‌ترهایش از این آب گل‌آلود ماهی بگیرند. اما در فضای مناسب، همه چیز مشخص‌تر می‌شود. ساز و کار درست در چهارچوب هر حرفه شکل می‌گیرد ارزش حرفه‌ای آدم‌ها معلوم می‌شود.

هنوز در دامنه کوه هم نیستیم و قله، خیلی دورتر از این حرف‌هاست. اما امیدوارم روزی برسد که ارزش و نفوذ و استعداد آدم‌ها، با پولی که می‌گیرند نسبت مستقیم داشته باشد. آن وقت می‌شود آدم کاربلد را از آدم‌ علاف بی‌استعداد جدا کرد و یکی از راه‌های این تقسیم‌بندی، همین دانستن ارزش ریالی کارشان است. این که هر کسی چقدر می‌ارزد.

البته استثناها وجود دارند. منطق دلالی هم می‌تواند خیلی چیزها را به هم بریزد. مافیا و گروه‌بندی و این‌ها هم جای خودش را دارد. اما روشن شدن ارقام، بعضی از این مشکلات را هم کاهش می‌دهد. بعد هم این که خواهش می‌کنم بحث «پول بد است» و «همه چیز نمی‌شود» و این‌ها را وسط نکشید. حالا که داریم در این فضا کار و زندگی می‌کنیم و پول هم بخشی از این فضاست. چرا می‌خواهیم از زیرش در برویم؟

در باقی نقاط دنیا، اوضاع روشن‌تر است. آدم‌ها دستمزدشان را می‌گویند و صاحب‌نظرها هم مجازند در این‌باره بحث کنند که آدم‌ها ارزش چنین پولی را دارند یا نه. از شکیرا تا مارتین اسکورسیزی، رقم قرارداد هر کسی معلوم است. و معلوم بودن چنین اطلاعاتی، پایه بحث‌های اقتصادی و اجتماعی فراوانی را می‌ریزد. غیر این اگر باشد، پایة بحث‌های سینمایی روی دریای تیره‌ای شکل می‌گیرد که هیچ اطلاعی از ابعادش و ماهی‌های درنده یا بی‌آزاری که تویش شنا می‌کنند، نداریم.

تأکید روی این نکته هم شاید لزومی نداشته باشد که باب تکذیب و تصحیح و این‌‌جور چیزها هم باز است. اگر می‌بینید پرونده مستندتر نیست و گفت‌و‌گوی درست و حسابی در این‌باره انجام نشده، به این برمی‌گردد که کسی حاضر نمی‌شود دربارة این چیزها مستقیما در برابر ضبط یک خبرنگار حرف بزند. چاپ این پرونده امکان دارد آدم‌هایی را مشتاق کند تا رسما دربارة این‌جور چیزها حرف بزنند. منتظریم.

گفتم تهیة چنین پرونده‌ای مثل یک جور شلیک به مغز است. شاید خیلی‌ها ناراحت شوند. ولی به هر حال، این اتفاق برای یک بار هم که شده، باید می‌افتاد.


راهنما:
برای این که در خواندن این مطلب گیج نزنید، این مطلب شاید کمی کمکتان کند و از بعضی سوء‌تفاهم‌ها هم جلوگیری کند.

1 - در این پرونده سعی کردیم برای شکل‌گیری یک تصویر شفاف‌تر از وضعیت دستمزدها در سینما و تلویزیون،  به جز بازیگرها، به بیشتر عوامل اصلی سینما مثل کارگردان‌ها و فیلم‌نامه‌نویس‌ها هم بپردازیم. این بخش از مطالب در باکس‌های مستطیل شکل قرمز رنگ آمده است و به پنج بخش: کارگردان‌ها، فیلم‌نامه‌نویس‌ها، فیلم‌بردارها، تدوینگرها و آهنگسازها تقسیم شده است.

2 -  بخش دیگری از این پرونده به اطلاعات حاشیه‌ای ریز و درشت از موارد مختلف مرتبط با موضوع دستمزدها برمی‌گردد مثل حضور در تبلیغات و... این بخش‌ها در باکس‌های دایره‌ای به رنگ زرد در صفحات‌آمده است.

3 - حتما قبول دارید که بازیگرها نسبت به بقیة عوامل سینما جذابیت بیشتری دارند، برای همین حجم بیشتر این پرونده به‌آن‌ها اختصاص پیدا کرد. از بین بازیگرها به ده بازیگر، مفصل‌تر پرداخته‌ایم و به بقیه کوتاه‌تر. در انتخاب این ده نفر، عوامل مختلفی نقش داشته‌اند، از جذابیت و اهمیت آن ستاره در این روزها بگیرید تا میزان اطلاعاتی که دربارة آن شخص خاص توانستیم پیدا کنیم.

برای چهار تا از این ده تا بازیگر هم عکس‌های بزرگتری کارکرده‌ایم. این هم تنها به امکانات و محدودیت‌های ما و داشتن عکس‌های خوب از این افراد بر می‌گشته نه هیچ چیز دیگر! برای همین این که مثلا به مهناز افشار مفصل‌تر پرداخته‌ایم  یا به رضا کیانیان کمتر، ارتباطی به نگاه ما به این دو نفر از نظر بازیگری و رتبه و مقام این دونفر در بین بازیگرها ندارد. مطمئنا اگر روزی بخواهیم پرونده‌ای برای بهترین بازیگرهای سینمای ایران دربیاوریم، این پرونده شکل دیگری به خود می‌گیرد.

4 - اگر جای چهره‌ای از عوامل سینما را در این پرونده خالی می‌بینید، به چند دلیل برمی‌گردد. مهم‌ترین دلیل، پیدا نکردن اطلاعات درست و حسابی از این چهره‌ها بوده است، مثلا دربارة دستمزد لیلا حاتمی اطلاعات مستندی پیدا نکردیم و در نتیجه نامی از لیلا حاتمی در این صفحات نیامده است.

کارگردان‌ها
شاید در نگاه اول به نظر برسد که ووووه ! این‌ها چه درآمد عجیب و غریب و نجومی‌ای دارند. اما خب وقتی یادت بیاید هر کارگردان نهایت سالی یک فیلم می‌سازد و رقم دستمزدش را تقسیم به 12 ماه سال بکنی، می‌بینی که ته‌اش آنچنان که باید برایشان چیزی نمی‌ماند.

مسعود کیمیایی، فریدون جیرانی، رسول ملاقلی‌پور: این سه نفر با همة تفاوت‌هایشان در عرصة فیلمسازی و در کسوت و در سطح کاری، طبق شنیده‌ها دستمزدی نزدیک به یکدیگر دارند. یعنی چیزی در حد و حدود 25 میلیون برای هر فیلم. و البته دستمزد فیلم‌نامه معمولا چیزی سوا از مبلغ است. می‌شود گفت این رقم، رقم ثابت این سه کارگردان است. یعنی حداقل دستمزد که اگر بیشتر شود، کمتر نمی‌شود.

کمال تبریزی، ابراهیم حاتمی‌کیا، بهروز افخمی: سینماگرانی که همه کارشان را بعد از انقلاب آغاز کرده‌اند، در مدتی نه‌چندان بلند به جایی رسیده‌اند که جزو گروه سی میلیونی‌ها به حساب می‌آیند. می‌گویند کمال تبریزی برای کارگردانی فیلم حساس و پرخطری مثل «مارمولک» دستمزدش تا 35 میلیون تومان هم بالا رفته. می‌گویند حاتمی‌کیا در «به رنگ ارغوان» 25 میلیون گرفته تا فیلم را کارگردانی کند و هشت میلیون هم پول فیلم‌نامه گرفته. افخمی‌که دستمزدش طبق شنیده‌ها حداقل 30 میلیون است، حالا می‌گویند سر ِسر و کله زدن با پروژة طولانی مدت «فرزند صبح » حقوق ماهانه دریافت می‌کند. ماهی ده دوازده میلیون ناچیز.

مهدی فخیم‌زاده، ابوالحسن داوودی، ایرج قادری: این‌جا رقم‌ها کمی ‌تا قسمتی قیقاج می‌زنند. داوودی رقم دریافتی‌اش کلا و اصولا انگار حوالی 15 میلیون تومان است، اما می‌گویند برای کارگردانی فیلم سختی مثل «تقاطع» 20 میلیون دریافت کرده. ایرج قادری هم معمولا برای هر فیلم روی 20 میلیون قرارداد می‌بندد، اما انگار رقم حک شده روی برگة قرارداد فیلم جدیدش «محاکمه» نزدیک به 25 میلیون تومان بوده.

و بالاخره فخیم‌زاده که می‌گویند برای بازی و فیلم‌نامه و کارگردانی «هم‌نفس» 25 میلیون دریافت کرده، در رسانه‌ای متفاوت (در تلویزیون) برای سریال «ولایت عشق» باز هم بابت بازی و فیلم‌نامه و کارگردانی ماهی پانزده میلیون تومان دستمزد می‌گرفته.

سیروس الوند، سامان مقدم، فرزاد مؤتمن، اصغر فرهادی: در باشگاه 15 میلیون تومانی‌ها از هر نسل و با هر سابقة کاری کسی حضور دارد. از سیروس الوند که نزدیک به سی و خورده‌ای سال است که کارش فیلم ساختن است تا سامان مقدم که نزدیک به ده سال به این کار مشغول بوده. و فرزاد مؤتمن و اصغر فرهادی که تا این‌جا هر کدام سه چهار فیلم بیشتر نساخته‌اند.

ابراهیم وحیدزاده، مازیار میری: این دو کارگردان احتمالا به همراه چند نفر دیگر مردان ده میلیون تومانی هستند. مازیار میری که اولین فیلمش «قطعه ناتمام» هنوز که هنوز است اکران نشده برای فیلم دومش «به آهستگی» در همین حدودها پول گرفت. ابراهیم وحیدزاده که بعد از مدت‌ها دوری از سینما «شام عروسی» را ساخت، امروز و با موفقیت تجاری فیلمش دستمزدش نزدیک به چهار پنج میلیون بالاتر از فیلم قبلی رفته.

رخشان بنی‌اعتماد، تهمینه میلانی، علیرضا داوودنژاد: حق بدهید که چیزی دربارة دستمزد این چند نفر ندانیم. دلیل‌اش هم که لابد برایتان واضح و مبرهن است. این استادان، خانوادگی کار می‌کنند و مسلما در حیطة روابط خانوادگی اصلا درست نیست که خانم‌های فیلمساز از شوهرانشان دستمزد بگیرند یا پدر فیلمساز برای کم و زیاد کردن مبلغ قراردادش با پسرش چانه بزند.

دیگران: دیگران در این‌جا به معنی فیلم اولی‌ها و کارگردان‌های نه چندان با اسم و رسم است. کسانی چون بهرام کاظمی‌ و کامران قدکچیان، به همراه فیلمسازانی که اولین کارشان را تجربه می‌کنند و معمولا چیزی بیشتر از چهار پنج میلیون نصیب‌شان نمی‌شود.

فیلم‌نامه‌نویس‌ها

همیشه می‌گویند مشکل اصلی سینمای ایران فیلم‌نامه است. خب این فیلم‌نامه‌ها هم به طور طبیعی توسط کسانی نوشته می‌شود به اسم فیلم‌نامه‌نویس. که ما آدم‌های زیادی در این صنف نداریم. چون کارگردان‌های محترم پیرو دو بحث مالی و همین‌طور مبحث کارگردان مؤلف، ترجیح می‌دهند فیلم‌نامة فیلم‌هایشان را خودشان قلم‌ بزنند.

فرهاد توحیدی:    او احتمالا گران‌ترین فیلم‌نامه‌نویس سینمای ایران است. طبق شنیده‌ها برای فیلم‌نامه‌های «مجردها» و «بی‌وفا» از تهیه‌کنندة فیلم «یدالله شهیدی» نزدیک به 8 میلیون تومان گرفته. می‌گویند که بابت فیلم‌نامه‌های تلویزیونی‌اش مثل «دایرة تردید» برای هر قسمت چیزی مابین 800 هزار تا یک میلیون تومان گرفته.

پیمان قاسم‌خانی: همه‌جا گفته می‌شود که پیمان قاسم‌خانی سوپراستار صنف فیلم‌نامه‌نویس‌هاست و هر کسی بخواهد پیش‌بینی کند، از او به عنوان گران‌ترین فیلم‌نامه‌نویس نام خواهد برد. اما در حقیقت او برای فیلم‌نامه صددرصد تضمینی «مارمولک» فقط حدود 6 میلیون تومان دریافت کرده. البته بخش عمدة کار امروز قاسم‌خانی در تلویزیون است. همان‌جایی که برای سرپرستی گروه نویسندگان «شب‌های برره» قرارداد 50 میلیون تومانی امضا کرد و برای هر قسمت هم که می‌نوشته، 800 هزار تومان می‌گرفته.

پیمان معادی: پیمان معادی که کارش با فیلم‌نامه‌هایی نظیر«آواز قو» آغاز شد و گرفت، الان جزو رده‌بالاها و البته پرکارهاست. یکی از آخرین کارهای معادی که ساخته و نمایش داده شده، فیلم «شام عروسی» است که برای نوشتن فیلم‌نامه‌اش می‌گویند نزدیک به 5میلیون از تهیه‌کننده گرفته. در این رده و با این قیمت‌، می‌شود از «کامبوزیا پرتوی» هم نام برد که البته به آن صورت پرکار نیست و بیشتر فیلم‌نامه‌هایش را خودش می‌سازد. اما بابت مشاوره دادن، دستمزد خوبی می‌گیرد و این آخری‌ها وقتی برای همکارش «رسول صدرعاملی» فیلم‌نامة «دیشب باباتو دیدم آیدا» را نوشت، 5 میلیون دریافت کرد.

سروش صحت، سیدسعید رحمانی: این دو نفر کم و بیش دستمزدهایشان در یک حد است. اگر صحت برای نوشتن فیلم‌نامة «نوک برج» سه و نیم میلیون تومان گرفته و در اصل یک میلیون بیشتر از رحمانی بابت فیلم‌نامة «ازدواج صورتی»، در عوض آن‌طرف در تلویزیون طبق شنیده‌ها رحمانی برای نوشتن هر قسمت سریال «سایة آفتاب» یک و نیم میلیون قرارداد بسته و صحت برای «شب‌های برره» متنی 800 هزار تومان.

 حالا که صحبت تلویزیون و کارهای نود قسمتی شد بد نیست به متنهای بعضا بی‌نام و نشان این مجموعه‌ها هم اشاره‌ای بکنیم. مثلا مجموعة «کمربندها را ببندید» در تیتراژ بعضی از قسمت‌هایش اثری از اسم نویسنده نبود. آن متن‌های بی‌نام اکثرا توسط «اصغر فرهادی» نوشته می‌شده که انگار برای هر کدامشان یک میلیون تومان هم می‌گرفته.

فیلم بردارها
اگر بگوییم آن‌ها پردرآمدترین آدم‌های سینما هستند، حرف بیراهی نزده‌ایم. فیلم‌بردارها معمولا قراردادهایشان را دو ماهه تنظیم می‌کنند و اگر کار فیلمی‌ بیش از این طول بکشد باید قراردادشان تمدید شود تا باز سر کار حاضر شوند. کم‌ِ‌کم‌اش سالی سه چهار پروژه به پستشان می‌خورد.

محمود کلاری: کلاری برای فیلم‌برداری فیلم «گرگ و میش» نه تنها رکورد دستمزد میان فیلم‌بردارها را شکست، بلکه شاید بتوان گفت بیشترین پولی که تا به حال کسی در سینما گرفته، به او رسیده است. 32 میلیون تومان برای فیلم‌برداری یک فیلم. کلاری عموما دستمزدی نزدیک به 22 میلیون تومان دارد که البته باید پول دستیارهایش را از آن کم کرد. که خب تازگی‌ها از پسرش در این سمت استفاده می‌کند!

علیرضا زرین‌دست: به خاطر این که فیلم‌برداری «رئیس» از آن‌چه باید بیشتر طول کشید، رقم قراردادش تا 24 میلیون هم رسید. زرین‌دست که در ساختن وسایل ابداعی برای فیلم‌برداری تبحر دارد، فاکتور جداگانه‌ای بابت ساخت ابزار به تهیه‌کننده‌ها ارائه می‌دهد.

دیگران: «حسین جعفریان» که ساکن آمریکاست، گه‌گاه برای فیلم‌برداری کاری به ایران می‌آید و دستمزد نزدیک به 18 میلیون دریافت می‌کند. محمد آلادپوش و بهرام بدخشانی هم مبلغی مابین چهارده تا شانزده میلیون برای هر فیلم می‌گیرند. در میان دار و دسته فیلم‌بردارها کم‌درآمدترین‌هایشان شاید کسانی مثل مجتبی رحیمی‌ باشند که نزدیک به هفت، هشت میلیون قرارداد می‌بندد .

آهنگسازان
در این حیطه احتمالا «مجید انتظامی» و «ناصر چشم‌آذر» گران‌ترین نفرات هستند که رقم قراردادشان هفت تا هشت میلیون تومان است. «فریبرز لاچینی» ابتدا قصد داشته برای فیلم «شام عروسی» مبلغی نزدیک به 6 میلیون تومان دریافت کند که در چانه‌زنی‌های مرسوم قرارداد نهایی با رقم چهار و نیم میلیون تنظیم شده.

 «پیمان یزدانیان»، دستمزدش چهار تا چهار و نیم میلیون است. «علی صمدپور» هم برای سه فیلم «ستاره‌ها» سه و نیم میلیون تومان دریافت کرده. «سعید انصاری» و «امیر توسلی» هم دستمزدهایشان بین یک و نیم تا سه و نیم میلیون در نوسان است. البته حتما حواستان هست که حرفة آهنگسازی در سینما زیاد پردرآمد نیست. چون بخش زیادی از پول‌هایی که به آهنگساز پرداخت می‌شود باید برود بابت اجارة استودیو و دستمزد نوازندگان و باقی مراحل ساخت موسیقی.

تدوین‌گرها
در این میان و در این حرفه هم نباید زیاد دنبال آدم‌های پردرآمد گشت. البته این میان آن‌ها که خودشان استودیو دارند و مجبور نیستند استودیو اجاره کنند وضعیت بهتری دارند. با این همه رقم دریافتی توسط تدوینگران از 8 میلیون و تدوینگرانی چون «حسن‌حسندوست،
«محمدرضا‌مویینی» آغاز می‌شود و می‌رسد به قراردادهای 7 میلیونی «هایده صفی‌یاری»، «نازنین مفخم» و «ژیلا ایپکچی» و دست آخر هم دستمزدهای چهار میلیونی است و تدوینگرانی چون «آرش معیریان»، «مستانه مهاجر» و «کاوه ایمانی».

 البته در این حیطه هم موارد خاص به چشم می‌خورد. مثلا «مصطفی خرقه‌پوش» که دستمزدش در حالت عادی نزدیک به 8 میلیون است، می‌گویند برای تدوین فیلم «دوئل» قرارداد ماهانه بسته بود و ماهی 4 میلیون تومان گرفته بود.

جایی بین زمین و آسمان

او تصمیم گرفت راهی را که هدیه تهرانی بعد از طی مسیر ستارگی انجام داد، از ابتدا انجام بدهد. گرچه هرگز نمی‌تواند کاریزمای هدیه تهرانی برای ستاره شدن را داشته باشد. اما بازی کردن در فیلم‌های روشن ِکم مخاطب یا همان مخاطب خاص خودمان، روش او در انتخاب‌هایش بوده و هست.

جالب این که او کار حرفه‌ای بازیگری را با حضور در یک سریال پاپ تلویزیونی به نام «غریبه» شروع کرد. و اولین فیلم سینمایی‌اش هم فیلم پرفروش «شام آخر» بود. اما قبل از این که اتفاقی برایش بیفتد، قبل از این که مطرح و معروف و مشهور بشود، مسیرش را یکباره کج کرد و به سمت و سوی دیگری رفت. رفت در فیلم«شب‌های روشن» بازی کرد که در اکرانش روی خاص بودنش مانور داده می‌شد.

نقش‌های کوتاه و فرعی‌اش در «گاهی به آسمان نگاه کن» و «جایی برای زندگی» هم زیاد جلب توجه نکرد تا دوباره مجاب شود برای در چشم بودن به تلویزیون برگردد. چون فیلم‌هایی که طی چند سال در سینما بازی کرده بود، بیشترشان مجال نمایش عمومی پیدا نکرده‌اند.

فیلم‌هایی مثل «یک شب»، «زمان می‌ایستد» و«عصر جمعه» که عموما متعلق به همان جریان مثلا روشنفکرانه و احتمالا با مخاطبان خاص هستند. سریال«وفا» برای هانیه توسلی فرصت دوباره‌ای بود که باز مثل سال‌های اولیه بازیگری‌اش مطرح بشود.

آخرین فیلمی که تا امروز هانیه توسلی بازی در آن را به پایان برده، فیلم «عاشق» به کارگردانی افشین شرکت است که می‌گویند برای بازی در آن بیشترین دستمزد دوران بازیگری‌اش را گرفته .

چیزی حول و حوش 10 میلیون تومان.«عاشق» با توجه به کارنامة کارگردانش احتمالا جزو فیلم‌های رده«شغالی» سینمای ایران خواهد بود. فیلمی که طبق شنیده‌ها توسلی قبل از اکران عمومی و خصوصی‌اش از بازی در آن ابراز پشیمانی کرده و بابتش کلی دپرس شده.

گران‌ترین بازیگر مرد
اولش این‌طوری نبود که محمدرضا گلزار، گران‌ترین بازیگر مرد سینمای ایران باشد. کسی بود مثل بقیه. کسی که برای تفریح به شمال سفر کرده بود و از قضا کارگردان قدیمی سینمای ایران، یعنی ایرج قادری هم، همان جا بود. گلزار در نظر قادری، خوب جلوه کرد و چشمش را گرفت. پس به گلزار پیشنهاد بازی در فیلم داد.

فیلمی به نام سام و بلقیس که بعدها تبدیل شد به سام و نرگس. اما قبل از این پیشنهاد، محمدرضا گلزار گیتاریست گروه پرطرفدار و تازه تأسیس آریان بود که اولین کاستشان «گل آفتابگردون» ترکاند.

 بعد از بازی در سام و نرگس، دو اتفاق مهم برای محمدرضا گلزار افتاد. اول این‌که به پیشنهاد هدیه تهرانی، شد مانی معترف فیلم شام آخر. جوانی که عاشق مادر دوستش می‌شود. این فیلم می‌توانست جایگاه بازیگری او را تغییر دهد که نداد. دوم هم این که تهرانی، او را به دفتر پویا‌فیلم برد و گفت که بازیگر مقابلش در فیلم شب‌های تهران، باید گلزار باشد. تهیه‌کنندة فیلم (حاج حسین فرح‌بخش) قاتی کرد و گفت که سابقه نداشته بازیگر برای او تعیین تکلیف کند. پس بازی تهرانی و گلزار در فیلم، منتفی شد.

زمان گذشت و فیلم‌های بی‌بو و خاصیت گلزار یعنی «بالای شهر، پایین شهر»،  «زمانه» و «چشمان سیاه» اکران شدند. او در بین مردم محبوب بود، اما نقش تعیین کننده‌ای در مناسبات فروش سینمای ایران نداشت. تا این که حسین فرح‌بخش با وجود مشکلاتی که برای گلزار وجود داشت (مشکل ممنوع‌التصویری) آمد سر وقت او. برای بازی در فیلمی که پرفروش‌ترین فیلم سال1383 شد؛ یعنی کما.

 این‌گونه بود که سال83 تبدیل شد به بهترین سال دوران حرفه‌ای گلزار. او در پرفروش‌ترین فیلم سال و یکی از بهترین فیلم‌های سال (بوتیک) بازی داشت و بیشتر از گذشته محبوب قلب‌ها شد. بوتیک هم با وجود قصة تلخش به خاطر حضور گلزار فیلم پرفروشی شد و خیلی‌ها به دیدنش رفتند.

در همان سالی که گلزار، بوتیک و کما را بازی کرد، دو اتفاق مهم دیگر هم افتاد. یکی این که به خاطر قراردادش با ایکات، حاضر نشد موهایش را بتراشد و بشود یکی از سربازهای جمعة مسعود کیمیایی. و دیگری این که فیلم سیزده گربه روی شیروانی تبدیل شد به آخرین همکاری او با محمدرضا شریفی‌نیا. چون که زیر بار نرفت درصدی از دستمزدش را به شریفی‌نیا بدهد.

 اگر ناکامی و شکست گل یخ (کیومرث پوراحمد) را فراموش کنیم، گلزار حضور موفقش را ادامه داده است. در پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران (از نظر ریالی) یعنی آتش بس بازی کرد و به خاطر تهمینه میلانی فقط 8 میلیون تومان گرفت.

 بعد از آن هم با بازی در فیلم تله، یکی از بالاترین دستمزدهای بازیگری در سینمای ما را گرفت. می‌گویند سهم گلزار از بازی در تله (فیلمی که این روزها روی پرده است) 20 میلیون تومان بود که رقم بسیار بالایی است. این‌طور که شنیده می‌شود، فیلم بعدی گلزار، دومین فیلم علی مصفا به تهیه‌کنندگی صحرا فیلم خواهد بود.

عزت‌الله انتظامی:
از بازیگران نسل قدیم، او چیزهایی را به دست آورده که با هیچ رقم و عددی قابل خریداری نیست. همین که به عنوان شمایل بازیگری سینمای ایران پذیرفته شده، همین که حالا تندیس‌اش در گوشه‌ای از موزه سینماست، همین که مردم استاندارد بودن فیلم را با حضور او تشخیص می‌دهند، کافی است که او را بی‌نیاز از قراردادها و رقم‌ها بدانیم.

اما برای دانستن بد نیست که بگوییم بابت یکی از واپسین فیلم‌هایش ـ «ستاره می‌شود» ـ  برای 28 جلسه بازی، 5 میلیون تومان دریافت کرده، در آستانة هشتمین دهة زندگی‌اش.

خسرو شکیبایی:
زمانی سوپراستار اول سینمای ایران بود و حالا نیست.

این همه مدت درباره‌اش گفته شده که هنوز و همچنان مشغول تکرار نقش «هامون» است.

 یعنی همان فیلمی‌که او را به موفقیت رساند. شکیبایی حالا و امروز در موقعیتی است که می‌گویند هر جا پیشنهاد تقریبا خوب مالی بشود، حضور پیدا می‌کند و جلوی دوربین می‌رود.

 مثلا برای بازی در فیلم «ازدواج صورتی» 12 میلیون تومان قرارداد بسته و بحث سریال‌هایی هم که بازی می‌کند سواست.

 رضا کیانیان:

به نظر می‌رسد برای رضاکیانیان هیچ‌چیز مهم‌تر از خود بازیگری نیست. آن‌قدر که بنشیند دربارة بازیگری بحث کند، تئوری ببافد، مقاله و کتاب بنویسد و بازی در نقش‌های غیرمتعارف را تست کند.

چیزی که خودش از آن به عنوان کرم بازیگری یاد می‌کند. کارهایی مثل نقش‌های کوتاهش در «اسب» و «کارگران مشغول کارند».

کیانیان قراردادهای مالی‌اش را براساس فیلم‌ها و نقش‌ها تنظیم می‌کند. مثلا اگر بخواهد در نقشی خاص و در فیلم کارگردانی چون «بهمن فرمان‌آرا» بازی کند، زیاد دنبال ارقام بالا نیست. اما طبق شنیده‌ها برای نقشی دیگر در فیلم «باغ فردوس ساعت 5 بعدازظهر» ده میلیون تومان دریافت کرده است و بابت بازی در سریال «یک مشت پر عقاب» ماهی چهار و نیم میلیون تومان.

آماده پرواز
بعضی فیلم‌ها هستند که در زمان نمایش‌شان کلی فحش می‌خورند و مورد لعنت و نفرین قرار می‌گیرند. اما در طول زمان مشخص می‌شود که چیزهایی هم داشته‌اند. این، حکایت شور عشق (نادر مقدس) است. فیلمی که در زمان خودش مورد عنایت و تفقد منتقدان قرار گرفت و به‌اش زرشک زرین دادند.

اما همین شور عشق اگر چیزی نداشته باشد (که از بی

شتر فیلم‌های بدِ الان بهتر است) لااقل دو بازیگر به سینمای ایران معرفی کرد، که هر دویشان حالا ستارة این سینما هستند؛ بهرام رادان و مهناز افشار. فیلم‌های بعدی افشار، چیزی در مایه‌های شور عشق بودند، البته کمی بدتر؛ دوستان (علی شاه‌حاتمی)، نگین (اصغر هاشمی) و خاکستری (مهرداد میرفلاح).

این مال دورانی بود که او نان شباهت‌اش به خوانندة مشهور را می‌خورد. دوره‌ای که چهره‌اش هنوز بچه‌گانه بود و پخته نشده بود و خبری از استعداد بازیگری نبود. موقعی که او سالاد فصل (فریدون جیرانی) را بازی کرد؛ در نقش یک زن عصبی و روان‌پریش، که دارد نقش بازی می‌کند. فیلم به همه معلوم کرد که افشار شعور و استعدادش را دارد، اگر که موقعیتش پیش بیاید.

حضور افشار آن‌قدر در فیلم خوب بود که کارهای قبلی‌اش را فراموش کنیم. فیلم‌هایی مثل کما (آرش معیریان)، سیزده گربه روی شیروانی (علی اکبر عبدالعلی‌زاده). فیلم بعدی او آکواریوم (ایرج قادری) بود. فیلمی که فروش بسیار زیادی کرد، اما در آن خبری از ارزش‌های هنری نبود. نقش افشار هم نکتة خاصی نداشت.

 اما چیزی در بازی او پیدا شده بود که شد مهم‌ترین ویژگی‌اش. فیلم بعدی، آتش‌بس (تهمینه میلانی) بود. فیلمی که همین امسال اکران شد و همگی از فروش عجیب‌وغریب‌اش خبر داریم. به اعتقاد خیلی‌ها ترکیب چهرة دو بازیگر اصلی فیلم، باعث این فروش شده بود.  افشار هم که متوجه اهمیت فیلم شده بود، بی‌خیال دستمزد همیشگی‌اش شد و انگار برای بازی در فیلم فقط 5 میلیون تومان گرفت. اما در عوض، فیلم، او را به یکی از اصلی‌ترین ستاره‌های این سینما بدل کرد.

فیلم بعدی افشار، چه کسی امیر را کشت؟ (مهدی کرم‌پور) بود که مثل اکثر بازیگران فیلم، دستمزد 3 میلیونی گرفت و نقش کوتاهش را به خوبی بازی کرد. این روزها فیلم تله (سیروس الوند) با بازی افشار اکران شده که باید دید تماشاگر چگونه با آن برخورد می‌کند.

فیلمی که می‌گویند مهناز افشار برای حضور در آن دستمزد همیشگی‌اش (8 میلیون تومان) را گرفته و در آن بازی کرده است. اما قطعا مهم‌ترین فیلم کارنامة او، رئیس (مسعود کیمیایی) خواهد بود. فیلمی که اولین نمایش‌اش در جشنواره فجر است و گفته می‌شود که افشار، بازی خیلی خوبی در فیلم کرده است.

دختر بازیگر
گلشیفته فراهانی وقتی وارد سینما شد، تنها چهارده سال داشت. با بازی در نقش یکی از بهترین شخصیت‌های تاریخ سینمای ایران، یعنی «میم» در فیلم درخت گلابی. او در هنرستان موسیقی تحصیل می‌کرد که از طرف محمدرضا شریفی‌نیا به داریوش مهرجویی معرفی شد تا این نقش مهم و کلیدی را بازی کند.

بازی فراهانی مورد توجه همگان واقع شد و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر بخش بین‌الملل شانزدهمین جشنواره فجر را برای او به ارمغان آورد. از او تا مدت‌ها خبری نبود، تا این که در فیلم زمانه (حمیدرضا صلاحمند) بازی کرد. یک شکست همه جانبه، چه از نظر هنری و چه از نظر فروش. فیلم در بخش مهمان بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و مورد خنده و استهزای عام و خاص قرار گرفت.

اما جهش و نقطة اوج فراهانی، درست یک سال بعد بود؛ در بیست و دومین جشنواره فیلم فجر. با بازی در فیلم‌های بوتیک و اشک سرما. بازی فراهانی در اشک‌سرما  نامزدی جشنواره فجر، تندیس خانة سینما و حافظ دنیای تصویر را برایش به ارمغان آورد، یعنی بردن دو جایزه از سه جایزة مهم سال.

در نتیجه، محرز شد که نقشش در «زمانه» ربطی به هوش و استعدادش ندارد. سال بعد، او یکی از نقش‌های مکمل فیلم خیلی خوب علی رفیعی، یعنی «ماهی‌ها عاشق می‌شوند» را بازی کرد، نقش دختر رؤیا نونهالی را. سیر صعودی رشد فراهانی ادامه داشت و او در فیلمِ یکی از پرطرفدارترین کارگردانان ایرانی، نقش دختر شخصیت اصلی را بر عهده گرفت.

بعد از به نام پدر (ابراهیم حاتمی‌کیا) او در فیلم گیس بریده (جمشید حیدری) بازی کرد که این روزها بر پردة سینماها است. فیلم بسیار بدی که انتخابش اشتباه بوده و آدم را یاد اشتباه قبلی فراهانی یعنی زمانه می‌اندازد. از گیس بریده که بگذریم، او در سه تا از مهم‌ترین فیلم‌های امسال سینمای ایران بازی کرده است.

میم مثل مادر (رسول ملاقلی‌پور) توانایی‌های فراهانی را در سطحی دیگر به تماشاگر نشان می‌دهد و مشخص می‌کند که او می‌تواند نقش‌های بسیار دور از خودش را هم بازی کند.

بیخود نبوده که او برای بازی در این فیلم، از دستمزد همیشگی‌اش یعنی 12 میلیون تومان صرف‌نظر کرده و تنها 10 میلیون تومان گرفته است. دو فیلم دیگر، نیوه مانگ (بهمن قبادی) و سنتوری (داریوش مهرجویی) هستند که احتمالا اولین نما‌یششان در بیست و پنجمین جشنواره فجر خواهد بود.

 پرکار و پردرآمد


امین حیایی سنش خیلی کمتر از حالا بود که در فیلم‌های دو همسفر (اصغر هاشمی) و دو روی یک سکه (محمد متوسلانی) بازی کرد. در نقش‌هایی فرعی و کم‌اهمیت. یک‌جور وردست قهرمان اصلی. این روند ادامه داشت تا سریال روزگار جوانی، که او را به همه شناساند و محبوبیتی برایش به ارمغان آورد.

حیایی بعد از روزگار جوانی، نقش مکمل فیلم دست‌های آلوده را بازی کرد. نقشی که خیلی کم‌رنگ نبود و به او اجازة عرض‌اندام می‌داد. حضور راحت، صمیمی و بی‌تکلف حیایی جلوی دوربین باعث شد که خیلی‌ها دوستش داشته باشند و سیل پیشنهادات به سوی او روانه شد. نقش اصلی دو فیلم داریوش فرهنگ (تکیه بر باد و رز زرد) را بازی کرد که فروش موفقی داشتند و سبب تحکیم جایگاه او شدند.

بعدا او در دو تا از پرفروش‌ترین فیلم‌های سال82 بازی کرد. نقش مکمل عروس خوشقدم که (کاظم راست گفتار) کاندیداتوری جشن خانة سینما را برایش به ارمغان آورد و نقش اصلی دختر ایرونی (محمدحسین لطیفی) که بازی روانش باعث شد جایزة حافظ جشن دنیای تصویر را از آن خود کند.

 ترکیب حیایی و تهرانی بعد از پنج سال و حضور ناتمام حیایی در قرمز روی پرده آمد و خیلی‌ها آن را دوست داشتند. اتفاقی که می‌توانست چند سال قبل با فیلم قرمز بیفتد، با دختر ایرونی افتاد. (ابتدا قرار بود امین حیایی نقش ناصر ملک را در قرمز بازی کند که به دلیل بیماری، حضورش در فیلم منتفی شد.) بعد از دختر ایرونی، امین حیایی به عنوان یکی از ستارگان مرد سینمای ایران شناخته شد و در فیلم‌های مهم و پرفروشی بازی کرد، که مهم‌ترینش نقش دکتر فیلم مهمان‌مامان (داریوش مهرجویی) بود.

شیرینی و راحتی حیایی در این فیلم، چند برابر شده بود و باعث شد که تماشاگر، آن را خیلی دوست داشته باشد. همان سال، حیایی در پرفروش‌ترین فیلم سال، یعنی کما هم بازی کرد. در کنار محمدرضا گلزار که در زندگی واقعی، دوستان صمیمی همدیگر هستند.

در همین زمان، پیشنهادات زیادی به امین حیایی می‌شد. او هم هیچ‌کدام از آن‌ها را رد نمی‌کرد و باعث شد که در فیلم‌های نازل و بی‌ارزشی مانند عروس فراری (بهرام کاظمی)، آکواریوم (ایرج قادری) و شارلاتان (آرش معیریان) بازی کند که اتفاقا هر سه جزو پرفروش‌ترین‌های سال بودند.

امسال هم امین حیایی بازی در فیلم‌های اخراجی‌ها (مسعود ده‌نمکی)، تله (سیروس الوند) و مهمان (سعید اسدی) را به پایان برده که در فیلم اول طبق شنیده‌ها برای سه ماه کار 20 میلیون تومان، در فیلم دوم به خاطر نقشی کوتاه 8 میلیون تومان و در فیلم سوم برای 35جلسه، 14 میلیون تومان گرفته است.

حیایی از گران‌ترین بازیگران سینمای ایران است که به خاطر پرکاری‌اش، عملا تبدیل به پردرآمدترین بازیگر سینمای ایران شده است.

فاطمه معتمدآریا:

شاید اگر فیلم‌هایی را که در این چند وقت اخیر بازی کرده مرور کنیم به این نتیجه برسیم که بازیگری برایش شغل پردرآمدی نیست.

چون بازی در فیلم‌هایی مثل «کارگران مشغول کارند» و «زیردرخت هلو» را به خاطر دوستی و رفاقت می‌پذیرد و احتمالا حرف مسائل مالی به آن صورت به میان نمی‌آید و از سوی دیگر برای بازی در نقش متفاوت و خاصی چون «گیلانه» هم سعی می‌کند قرارداد مالی پایین‌تری امضا کند تا به پروژه کمکی شده باشد.

می‌گویند فاطمه معتمدآریا برای یکی از آخرین فیلم‌هایی که بازی کرده یعنی «تقاطع» قراردادی بسته با رقم 5 میلیون تومان.

 اکبر عبدی: درست است که اکبر عبدی دیگر آن بازیگر محبوب و پولساز اواخر دهة شصت و اوایل دهة هفتاد نیست، اما خب هنوز از اعتبار و هنری که دارد برای بستن قراردادهای خوب مالی استفاده می‌کند. می‌گویند دو سه سال پیش برای حضور در مجموعه «زیر آسمان شهر(3)» 50 میلیون تومان گرفت و بعد بابت بازی در این کار از مردم عذرخواهی کرد و حالا هم برای حضور سه‌ماهه سر پروژة «اخراجی‌ها» 14 میلیون گرفته و رقم قرارداد دو ماه و نیمه‌اش در فیلم «قاعده بازی» هم 12 میلیون بوده. پروژه‌ای که 5 ماه طول کشید و قرارداد تمام عوامل آن تمدید شد.


جمشید ‌هاشم‌پور: شکل و چهرة فعلی‌اش با آن موقع که انتخاب اول تماشاگران شهرستانی بود از زمین تا آسمان توفیر کرده. دیگر از آن کلة براق ِتیغ انداخته خبری نیست. دیگر اسلحه‌های عجیب و غریب و گنده دست نمی‌گیرد و با یک شلیک دمار از روزگار یک ایل آدم در نمی‌آورد.

 جالب است که در فیلم هنوز اکران نشدة «قاعده بازی» با برگشت صد و هشتاد درجه‌ای از آن شمایل، نقش یک دوجنسی را بازی می‌کند با ظاهری کاملا نامتعارف. نقشی که‌ می‌گویند هاشم‌پور بابت بازی‌اش ده دوازده میلیون تومان گرفته. او الان دیگر قهرمان فیلم‌های فارسی نیست، اما حتی با عوض کردن سطح کاری‌اش، هنوز هم قراردادهای کلان می‌بندد.

ابوالفضل پورعرب:

برای توضیح و تشریح واژه‌هایی مثل سقوط و نزول در مورد او، کافی است رقم قرارداد دو تا از سریال‌هایش را با هم مقایسه کنیم.

وقتی در «مسافر» بازی کرد و تازه آن وقت هم دیگر جوان اول نبود، قرارداد 25 میلیون تومانی بست و همین چند ماه پیش، چند سال بعد از «مسافر» برای بازی در سریال «زیرزمین» ماهانه چهار میلیون تومان می‌گرفت.

 الان دیگر در سینما از او خبری نیست. اگر هم گه‌گاهی سروکله اش پیدا شود اکثرا در فیلم‌های  کم‌ارزش است که برایش نه نفع هنری دارد و نه منفعت مالی.

حرفه؛ شریفی‌نیا
دربارة چیزی می‌خواهیم بنویسیم و حرف بزنیم که پیش از این، در مصاحبه‌ها و گپ‌های مختلف به شدت تکذیب شده و خب چه کاری سخت‌تر از اثبات چیزی است که کذب بودنش گویا پذیرفته شده؟ پس یک کار دیگر می‌کنیم.

شنیده‌های خود را برایتان نقل می‌کنیم و با اتکا بر این شنیده‌ها که خودمان معتقد به موثق بودنشان هستیم، باقی حرف‌هایمان را می‌زنیم و بحث را جلو می‌بریم ته‌اش هم به این خواهیم رسید که کاری که شریفی‌نیا انجام می‌دهد هم به نفع بازیگران است و هم به نفع سینمای ما.

در یکی از گفت‌و‌گوهای همین مجله، حسام نواب‌صفوی در جواب این که آیا جزو باند شریفی‌نیا هست یا خیر؟ جواب داده بود مگر شریفی‌نیا فرودگاه است که باند داشته باشد؟ البته مضمون و شکل جمله متعلق به خود نواب صفوی نیست.

این جمله‌ای است که شریفی‌نیا چند باری در گپ و گفت‌های رسمی و خصوصی عنوان کرده. شاید باز بحث بر سر واژه‌هاست و مته گذاشتن به خشخاش. مثل این که می‌گویند فلان مربی فوتبال اخراج نشده. با او قطع همکاری کرده‌ایم. اگر اشکال و مورد روی واژة «باند» است، ما آن را تغییر می‌دهیم.

می‌گوییم محمدرضا شریفی‌نیا کسی است که تا دلتان بخواهد، در تمام رده‌های سنی بازیگر در چنته دارد و هر پروژه کافی است که کار و بار بازیگرهایش را بسپارد به او تا اموراتش به بهترین نحو پیش برود.

اما این قضیه انتخاب و معرفی بازیگر به فیلم‌ها و سریال‌ها یک‌جورهایی شغل شریفی‌نیا محسوب می‌شود. چون می‌گویند بابت هر قراردادی که بازیگرهای تیمش می‌بندند، بین ده تا بیست درصدش به او می‌رسد. برای همین هم بخشی از چانه‌زدن‌های مرسوم سر رقم و عدد و قرارداد پای خود شریفی‌نیاست.

حالا که تا این‌جا دستتان آمد دربارة چه چیزی می‌خواهیم حرف بزنیم، بگذارید پای تاریخچه را وسط بکشیم. این که قصه اصلا از کجا شروع شد؟ یکی از اولین جاهایی که شریفی‌نیا بازیگر برگزید و معرفی کرد و تیم بازیگرها را بست، فیلم «آدم برفی» بود. و این‌جا درست همان جایی است که سر همین مسائل، شریفی‌نیا با اکبر عبدی و پرویز پرستویی به مشکل برخورد و از آن‌جا به بعد در پروژه‌هایی که زیر دستش بود سراغ آن‌ها نرفت و اگر همین اواخر سر فیلم «اخراجی‌ها» این موضوع نقض شد، باز اکبر عبدی زیر بار نرفت.

به جز «آدم برفی»، داوود میرباقری سر پروژه عظیم سریال «امام علی(ع)» هم مسائل مربوط به انتخاب بازیگران را به شریفی‌نیا سپرد. پروژه‌ای که تمام بازیگران ریز و درشتش را شریفی‌نیا انتخاب کرده بود و تقریبا همزمان با «آدم برفی» فیلم‌برداریش آغاز شده بود.

کار کردن در این پروژه باعث نشد که شریفی‌نیا خیلی زود جای خود را باز کند. یعنی در اصل چند سالی گذشت و فیلم‌های دیگر توانستند موقعیت او را در این سمت تثبیت کنند.

«دختری به نام تندر» و مهم‌تر از آن «عروس خوش‌قدم» فیلم‌هایی بودند که دیگر برای پی بردن به حضور شریفی‌نیا در مقام انتخاب‌کنندة بازیگر نیازی به آمدن اسمش در تیتراژ نبود. فیلم‌هایی که عموما خود شریفی‌نیا هم یکی از نقش‌هایش را برای خودش کنار می‌گذاشت. از «ولید» سریال «امام علی» بگیرید تا «ابی کپل» در «آدم برفی» و دیگر نقش‌ها.

چیز دیگری که شاید برایتان جذاب باشد، نام بازیگرانی است که با شریفی‌نیا همکاری می‌کنند. کسانی چون مهناز افشار، امین حیایی، حسام نواب‌صفوی، گوهر خیراندیش، فرهاد آئیش، مریلا زارعی، شقایق فراهانی، مسعود رایگان، پوریا پورسرخ و... معمولا جزو افراد منتخب شریفی‌نیا برای بازی در فیلم‌ها و سریال‌ها هستند و بد نیست که بدانید یکی از بازیگرانی که با روش و مشی شریفی‌نیا کنار نمی‌آید، محمدرضا فروتن است که بازی در فیلم «مهمان مامان» را برای همین رد کرد.

محمدرضا گلزار هم بعد از همکاری در چند فیلم با شریفی‌نیا، تصمیم گرفت که «سیزده گربه روی شیروانی» آخرین همکاری‌اش با او باشد و دیگر هر کدام راه خود را بروند.

 البته فعالیت شریفی‌نیا برای حمایت از بازیگران طرف حسابش به انتخاب کردنشان محدود نمی‌شود. وقتی این بازیگران فیلمی روی اکران دارند، شریفی‌نیا از روابطش با چند تا از نشریات استفاده می‌کند و سفارش چند مصاحبه و عکس روی جلد از آن بازیگران را می‌دهد  تا بازیگران حسابی به چشم بیایند.

حالا با این همه که نقل کردیم و گفتیم یک چیز معلوم و مسلم است. ارتباط شریفی‌نیا با تیم بازیگرانش، رابطه‌ای است که در آن منفعت طرفین لحاظ شده. شریفی‌نیا بابت کاری که می‌کند، دستمزدش را می‌گیرد و بازیگران هم برای پولی که می‌پردازند، شانس قرار گرفتن در موقعیت خوب و درست را به دست می‌آورند. یک‌جورهایی می‌شود گفت شریفی‌نیا مدیر برنامة غیررسمی اکثر بازیگران مطرح سینماست.

انتخاب‌های او اکثر مواقع جواب می‌دهند و فیلم‌هایی که بازیگرانش توسط او انتخاب می‌شوند، از این لحاظ به مشکل برنمی‌خورد. مسألة اساسی دیگر در این زمینه فعال‌بودن شریفی‌نیاست. می‌شود تصور کرد با نبودن او در این سمت، خیلی از پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی می‌خوابند و کارشان پیش نمی‌رود.

همین چند وقت اخیر پروژة سنگین «کلاه پهلوی» را راه انداخت و در کنارش برای چند فیلم بازیگر انتخاب کرد. با همة اوصاف بالاخره باید پذیرفت که بدون شریفی‌نیا سینمای ایران یک جایش می‌لنگد. و غلو نکرده‌ایم اگر بگوییم ممکن است بدون او حتی زمین‌گیر هم بشود. مهم این است که چرخ‌های این سینما  بچرخد.

حمید گودرزی:

حتما اگر بشنوید او بیشترین پول را در میان بازیگران بابت حضور در یک فیلم گرفته، تعجب خواهید کرد. بالاخره این همه سوپراستار داریم محبوب‌تر و مشهورتر از حمید گودرزی.

اما این قضیه حقیقت دارد. حمید گودرزی برای بازی در فیلم «گناه من» نزدیک به 24 میلیون تومان گرفته که بیشترین رقم دریافتی در میان بازیگران است.

البته پای قرارداد از اول این رقم نبوده. آن‌قدر پروژه متوقف شده و به تأخیر افتاده و طول کشیده که تهیه‌کننده هر بار مجبور به تمدید قراردادها شده. و در همین ماراتن عجیب و غریب، رقم قرارداد حمید گودرزی آرام‌آرام رسیده به 24 میلیون تومان.

فریبرز عرب‌نیا: بی‌شک قدرندیده‌ترین بازیگر سینمای ایران فریبرز عرب‌نیاست. بازیگری که خودش هم قدر خودش را ندانست. با بازی در نقش‌های خیلی کوتاه در فیلم «مسافران» و سریال«مزد ترس» کارش را شروع کرد و بازی در فیلم‌های مسعود کیمیایی یعنی «ضیافت» و «سلطان» برایش بهترین فرصت بود که آن بالا بایستد و از جایش تکان نخورد.

اما وقتی به فاصلة دو سال از نقش درجه یک «سلطان»، در فیلم «بادام‌های تلخ» بازی کرد، نشان داد علاقة زیادی به بالانشینی ندارد.

عرب‌نیا هر وقت فرصتی به دست آورده، خودش را نشان داده. نشان به نشانِ فیلم‌هایی مثل«برگ برنده» و «شیفته». حالا او چند وقتی است انرژی‌اش را گذاشته روی بازی در سریال پرخرج و عظیم «مختارنامه». سریالی که می‌گویند برای بازی در آن ماهی 8 میلیون تومان دریافت می‌کند.

پارسا پیروزفر: بازیگرانی که چهرة زیبا دارند و از طرف دیگر می‌خواهند بازیگر باشند، اول هر کار سعی می‌کنند یک بلایی سر آن چهرة خوب بیاورند تا دلیل حضورشان روی پردة سینما چیزی به غیر از چهره و رنگ مو  و چشمشان باشد.

پارسا پیروزفر با این که خیلی مستعد این است که سوپراستار یک سینمای ایران باشد، اما انتخاب‌هایش کم و بیش در جهت عکس رسیدن به چنین جایگاهی است.

بازی کردن نقش «یوسف» در «مهمان مامان» با آن قیافة درب و داغان خیلی با رسم و رسومات ستاره بودن جور درنمی‌آید. حالا هم پیروزفر به جای حضور در سینما، در سریال «چشم باد» دارد بازی می‌‌کند که ساخت‌اش تا این‌جا چند سالی طول کشیده.

 البته این طول کشیدن با این که وقتش را می‌گیرد زیاد برایش بد نیست. بالاخره قرارداد به صورت ماهانه بسته شده و رقمی در حدود 10 میلیون برای هر ماه پول کمی‌ نیست!

 ستاره متفاوت

محمدرضا فروتن چند وقت پیش در برنامه‌ای تلویزیونی اعلام کرد که اولین دستمزدش برای فیلم هدف (بهرام کاظمی) 50 هزار تومان بوده است. رقمی بسیار پایین که در مقایسه با دستمزد فعلی او حقیر و خنده‌دار جلوه می‌کند.

محمدرضا فروتن شروع بسیار خوبی داشت. یعنی دقیقا بعد از هدف، آخرین بندر (حسن هدایت) و فاتح (بهرام ری‌پور) که کسی فروتن را در آن فیلم‌ها یادش نیست، او در یکی از قسمت‌های سریال سرنخ (کیومرث پوراحمد) به نام تماشاخانه، نقش جوانی عصبی و روان‌پریش را به خوبی بازی کرد و مورد توجه مسعود کیمیایی قرار گرفت و کیمیایی نقش اصلی بیست و یکمین فیلمش یعنی مرسدس را به او سپرد.

اما مهم‌ترین سال بازیگری محمدرضا فروتن، سال1377 و جشنوارة هفدهم بود. جشنواره‌ای که با دو فیلم دو زن (تهمینه میلانی) و قرمز (فریدون جیرانی) در آن حضور داشت و این دو فیلم، او را به ستارة اصلی مرد سینمای ایران در اواخر دهه هفتاد تبدیل کردند.

ترکیب جادویی او و هدیه تهرانی در قرمز برای هر دویشان سیمرغ بلورین را به ارمغان آورد و باعث شد که پرفروش‌ترین فیلم سال1378 شود. جالب است که فیلم بعدی هم در فهرست فروش، دو زن بود. فروتن به مرد اصلی گیشه‌ها بدل شده بود و خیلی‌ها او و بازی‌اش را دوست داشتند.

اما او به این چیزها راضی نبود. می‌خواست که بازیگر نقش‌های خاص هم باشد. پس در دو فیلم دیگر از کیمیایی با نام‌های «فریاد» و «اعتراض» بازی کرد که فیلم‌های خوبی نبودند. همان موقع او در متولد ماه مهر (احمدرضا درویش) هم بازی کرد.

فیلم فروش نسبتا خوبی داشت و دانیال (نقشی که فروتن در فیلم بازی کرد) بهتر از نقش‌های دیگر او در فریاد و اعتراض بود. زمان گذشت و فروتن در دو سال پی در پی، بهترین نقش‌های عمرش را بازی کرد. عباس زیر پوست شهر (رخشان بنی‌اعتماد)و حامد شب یلدا (کیومرث پوراحمد) برای هر دو فیلم نامزد دریافت جایزه از جشن خانه سینما شد که برای شب یلدا موفق شد تندیس را ببرد.

خیلی‌ها به خاطر محمدرضا فروتن به تماشای شب یلدا رفتند که فروش معمولی فیلم را تا حدی ارتقا داد و باعث شد در گیشه شکست نخورد. فروتن بعدا سربازهای جمعه (مسعود کیمیایی) را بازی کرد که چندان فیلم موفقی نبود.

بعد در بازنده (قاسم جعفری) بازی کرد که می‌گویند به خاطر آن بالاترین دستمزد بازیگری در سینمای ایران تا آن موقع را گرفت (18 میلیون تومان) که این رقم بسیار بالا، صحبت‌های زیادی را در خانه سینما به وجود آورد.

می‌گویند فروتن برای فیلم دیگرش (مجردها) هم این دستمزد را گرفت و برای بازی در فیلم متفاوت ایرج کریمی یعنی باغ‌های کندلوس حاضر شد که دستمزد نگیرد و تنها درصدی از فروش فیلم را از آن خود کند. کاری که در فیلم وقتی همه خواب بودند (فریدون حسن‌پور) هم ادامه‌اش داد.

گران‌ترین بازیگر زن
 هدیه تهرانی شاید از معدود سوپراستارهای دو دهة اخیر باشد که اسم و رسمش وارد فرهنگ عامه شده. آن‌طور که نامش برای مثال در مسائل گوناگون به عنوان بالاترین حد یک چیز به میان آورده می‌شود.

 سوپراستاری که اکثر فیلم‌هایش گیشة خوبی داشته‌اند و از معدود افرادی است که میان جماعت دور از سینما هم شناخته شده است. شاید اگر الان از این و آن سؤال کنی که گران‌ترین بازیگر سینما کیست؟ بی‌شک و تردید نام او را می‌برند. در حالی که زیر و رو کردن ارقام دریافتی توسط بازیگران این نظر را تأیید نمی‌کند. البته او زیاد با مناسبات و حال و هوای سوپراستار بودن کنار نمی‌آید.

 وقتی که نقش فیلم «روز واقعه» را به علت کوتاه بودن و نقش اول فیلم «لیلا» را برای جور نبودن نقش با تفکراتش رد کرد. می‌دانید که این‌جور وقت‌ها کسانی که می‌خواهند مشهور بشوند، فرصت‌های این‌طوری را روی هوا می‌قاپند. اما هدیه تهرانی بی‌توجه به موقعیت‌های پیش‌رویش تصمیم گرفت جایی را برای حضور انتخاب کند که لااقل با روحیاتش در تضاد نباشد. برای همین «سلطان» ساختة مسعود کیمیایی، شد اولین حضورش در سینما.

نزدیک به دو سال بعد از اولین حضورش، در فیلم «غریبانه» بازی کرد. همان وقت بود که یک مجله در مقاله‌ای از او با عنوان «زن صورت سنگی» نام برد. آن چهرة سرد و بی‌تفاوت، آرام‌آرام تبدیل شد به شمایل هدیه تهرانی. آن‌قدر که بیاید پیشنهادهای خوب مالی فیلم‌ها و سریال‌ها را رد کند و برود در فیلمی تجربی‌ مثل «شبانه» بازی کند و نه تنها پولی بابت بازی نگیرد بلکه بخشی از خرج و مخارج فیلم را بپردازد و برای فیلم سرمایه‌گذار هم پیدا کند.

از دستمزدهای او در فیلم‌های گذشته به «دختر ایرونی» می‌توان اشاره کرد که می‌گویند 12میلیون تومان گرفته است.

 اما شاید بالاترین دستمزدی که هدیه تهرانی تا به حال گرفته برای بازی در فیلم «نسل جادویی» (فیلم جدید ایرج کریمی) بوده با رقمی نزدیک به 22میلیون تومان که او را به گران‌ترین بازیگر زن سینمای ایران تبدیل می‌کند.

حالا حضور امروزی‌اش را با فیلم‌های دیروزی‌اش مقایسه کنید. وقتی که در «قرمز» و «غریبانه» و «دست‌های آلوده» بازی می‌کرد و تمام این فیلم‌ها جزو پرفروش‌های اکران بودند. حالا که در «شبانه» و «نیوه مانگ» بازی می‌کند.

فیلم‌هایی که از اکرانشان هم خبری نیست دیگر چه برسد به استقبال مخاطبان و پرفروش‌شدنشان. او کم‌کم دارد از شکل و شمایل احتمالا ناخواستة ستارگی کناره می‌گیرد ولی دستمزدهای اخیرش نشان می‌دهد هنوز هم یکی از پرطرفدارترین بازیگران زن در بین سینماگران ایرانی است.

غریبه‌ای در محفل چشم آبی‌ها
شاید این‌جا، نداشتن چهرة زیبا یک مزیت باشد. هر جور و از هر طرف که نگاه کنیم در جمع سوپراستارها و بازیگرهای پولساز، پرویز پرستویی یک مورد خاص است. هم از لحاظ سن و سال با باقی سوپراستارها تفاوت دارد و هم  دلیل اولیة حضورش در سینما چهره‌اش نیست.

کسانی که پول می‌دهند و بلیت می‌خرند و به دیدن فیلم‌هایش می‌روند، دلیلشان نه چهرة او، که هنر بازیگری‌اش است. اگر کارنامه‌اش را به دو دوره یعنی پیش از فیلم «لیلی با من است» و بعد از آن تقسیم کنیم‌، در دوره دوم تا دلتان بخواهد فیلم پرفروش بازی کرده.

«روانی»، «آژانس شیشه‌ای»، «مرد عوضی» و «مارمولک» تنها چند تا از فیلم‌های پرفروش اوست. در کنار این‌ها به یاد بیاورید که او طی این سال‌ها چند تا سیمرغ گرفته و بازی‌اش از سوی داوران و منتقدان تحسین شده.

این که او حالا در زمینة بازیگری همة قله‌ها را فتح کرده، چند دلیل می‌تواند داشته باشد. اولی شاید گذشته‌اش باشد. آن‌وقت که رایگان و بدون دریافت دستمزد در شهرستان‌ها و روستاها تئاتر بازی می‌کرده و تمام وقتش را روی همین کار می‌گذاشته.

 دومین دلیل هم صبر اوست. برای رسیدن به این موقعیت عجله نکرد. از زمان ورودش به سینما، در سال‌هایی که جوان بود تا امروز که میانسال است خیلی گذشته. او خلق‌الساعه سوپراستار نشده. چیزی نزدیک به ده دوازده سال فقط در سینما پای رسیدن به این وضعیت وقت گذاشته. و سومین دلیل شاید این باشد که تمرکزش روی بازیگری است.

کاری نامربوط به بازیگری انجام نمی‌دهد. کارش بازیگری است. پرستویی چند وقت پیش، در یکی از جشن‌های سینمایی گفت به نصیحت استادش، عزت‌الله انتظامی گوش کرده و خودش را ارزان نفروخته و با حقوق ادارة تئاتر زندگی می‌کند. می‌گویند پرستویی برای بازی در سریال «زیرتیغ» ماهی 15 میلیون تومان گرفته و دستمزدش در فیلم‌های کمی که طی سال بازی می‌کند، مثل «به نام پدر» حوالی 12 میلیون تومان است.

همان یک قلم 12 میلیون را که تقسیم کنی بر ماه‌های سال، می‌شود ماهی یک میلیون و حقوق ادارة تئاتر هم اگر به آن اضافه شود‌، زندگی با نان و بوقلمون و یک آب باریکه می‌گذرد.

آغازگر
دربارة نیکی کریمی از هر جا که شروع کنیم به یک کلمه می‌رسیم. «آغازگر». هم آن زمان که در فیلم «عروس» بازی کرد و شد اولین سوپراستار سینمای بعد از انقلاب و هم وقتی که ستاره بودن دلش را زد و رفت به سمت کارهایی مثل ترجمه و کارگردانی، و بازیگری را تبدیل به فعالیت جنبی خود کرد.

نیکی کریمی نمونه کسی است که به یک چیز قانع نبود و سعی کرد تمام عناوین را تجربه و کسب کند و آدم جامع‌الاطرافی باشد. برای همین یک دفعه تصمیم گرفت از حجم بازی‌هایش کم کند و به سراغ کارگردانی برود.

چند وقتی با کیارستمی کار کرد و تجربه کرد تا بالاخره اولین فیلم سینمایی‌اش «یک شب» را ساخت. فیلمی با حال و هوای خاص که مطمئنا به مذاق تماشاگرهای عادی سینما خوش نمی‌آمد. برای همین فقط در جشنواره‌ها و اکران‌های خصوصی نمایش داده شد و راهی به سینماها برای اکران عمومی پیدا نکرد. 

 او در فیلم‌های چند سال اخیرش فقط سه فیلم پرفروش داشته. «دو زن»، «شام عروسی» و «نوک برج» که دلایل فروش دو فیلم آخری را با توجه به اقبال تماشاگران به فیلم‌های کمدی، می‌‌شود در عوامل دیگری جست‌وجو کرد. او در دوران بازیگری‌اش هم در فیلم‌های استانداردی مثل «سارا» و «پری» و «برج مینو» بازی کرده و هم در فیلم‌های زیر استاندارد، «سیب سرخ حوا» و «بازیگر». از فیلم‌های پرفروشی مثل «دختران انتظار» و « دو زن» می‌رسیم به فیلم‌های شکست‌خورده‌ای مثل «باج‌خور».

با این حال و با این این‌که او دومین فیلمش را هم ساخته و نشان داده کارگردانی، حسابی برایش جدی است، ولی نیکی کریمی هنوز هواخواهان خودش را دارد. هنوز تهیه‌کننده‌ها با او قراردادهای مالی درست و حسابی می‌بندد.

برای همین «شام عروسی» 12میلیون قرارداد بسته و همین نشان می‌دهد که دوران ستاره بودنش می‌تواند به این زودی‌ها تمام نشود.

 الناز شاکردوست:
همین چند وقت پیش«چه کسی امیر را کشت؟» روی اکران بود. وقتی این فیلم نمایش‌اش تمام شد، «بی‌وفا» روی پرده آمد.

در هر دو فیلم هم الناز شاکردوست بازی کرده. او بازیگری است که در همین چند سال حضور در سینمای ایران کلی فیلم بازی کرده که از قضا هیچ‌کدامشان هم به آن صورت پرفروش نشده‌اند.

 اما او و تهیه‌کنندگان بی‌توجه به شکست تجاری فیلم‌های قبلی او، هنوز به کارشان یعنی قرارداد بستن ادامه می‌دهند.

شاکردوست برای فیلم‌هایش مبلغی حول و حوش شش هفت میلیون می‌گیرد. گرچه این میان وضعیت دستمزد فیلم‌های خاصی مثل «چه کسی امیر را کشت؟» تفاوت می‌کند.


فتحعلی اویسی: فتحعلی اویسی تا قبل از بازی در مجموعة «بدون شرح» نقش دوم را در فیلم‌ها بازی می‌کرد. آن هم معمولا رل آدم‌های بدجنس و خبیث را. برای همین باید گفت بی‌شک «بدون شرح» به تغییر کاراکتر او خیلی کمک کرد.

او یکباره از آدم ترسناک فیلم‌ها، تبدیل شد به آدم بذله‌گو و شوخ و شنگ. کاراکتری که در ادامه، پایش به سینما هم کشیده شده و فیلم «بله‌برون» در چنین وضع و اوضاعی جلوی دوربین رفت و اکران شد. فتحعلی اویسی حالا با فارغ شدن از بازی در سریالی دیگر، جلوی دوربین سینما حاضر شده و فیلم «خواستگار محترم» به کارگردانی داوود موثقی را بازی می‌کند. بازی با دستمزدی نزدیک به 10 میلیون تومان.

رضا شفیعی‌جم:

قدرتش در تیپ‌سازی همه‌جا به دردش می‌خورد. هم در سریال‌های هر شبی تلویزیونی و هم در سینما. اولین حضورش در سینما در نقشی جدی بود. در فیلم «دو همسفر» اصغر ‌هاشمی‌، با امین حیایی همبازی بود.

بعدها در «ساعت خوش» قدرتش در تیپ‌سازی را نشان داد و تیپ «دِرِک» را ساخت. چند وقتی پیدایش نبود تا بعد از مدت‌ها تیپ «بامشاد» و «کیوون» را ارائه داد.

همان تیپ‌ها برایش بانی خیر شدند که پایش به سینما باز شود و بتواند قراردادهای خوب ببندد. «زن بدلی» فیلمی ‌بود که در گیشه موفق شد و شفیعی‌جم بابت بازی در آن نزدیک به 8 میلیون گرفت. حالا هم« قلقلک» را در نوبت اکران دارد.

مهران غفوریان:
اگر اوضاع امروزی او را مبنای قضاوت بگذارید، لابد معتقد خواهید بود قرارداد 5 میلیون تومانی‌اش برای فیلم «انتخاب» خیلی هم خوب بوده.

 اما اگر کمی‌ قبل‌تر را به یاد بیاورید نظرتان کاملا عوض خواهد شد. مهران غفوریان کسی بود که به عنوان بازیگر و کارگردان و تهیه‌کننده حضور تقریبا دائمی ‌در تلویزیون داشت.

مجموعه‌های «این چند نفر»، «حرف تو حرف» و « زیر آسمان شهر 1و2و3» همه و همه کارهای او هستند که بعضی مواقع با استقبال فوق‌العادة مخاطبان مواجه می‌شدند. شک نباید کرد که آن زمان او به راحتی ده بیست برابر حالا درآمد داشته و پولساز بوده.

اما خب بالاخره اوضاع همیشه بر وفق مراد نیست. مهران غفوریان، نمایش ساز درجة یک تلویزیون، در سینما در نقش‌های فرعی فیلم‌های «انتخاب» و «شارلاتان» ظاهر می‌شود و بیشتر از 5 میلیون هم نمی‌گیرد.

خط انداختن روی الماس
برای عوض کردن مرتبه سینمایی‌اش کم زحمت نکشید. وقتی اولین فیلمش روی پرده رفت جزو همان دسته از جوان‌های چشم آبی محسوب می‌شد که بازیگرها طردشان می‌کردند. خیلی زمان گذاشت و از خیلی چیزها گذشت تا بتواند سیمرغ بلورین بهترین بازیگر جشنواره فیلم فجر را ببرد. بهرام رادان از معدود س

وپراستارهای سینماست که از طریق یک آموزشگاه بازیگری وارد سینما شد.

وقتی نادر مقدس می‌خواست «شور عشق» را بسازد، حضور بهرام رادان در مؤسسة بازیگری هیوا فیلم سبب شد که نقش اول آن فیلم را بگیرد. فیلم روی پرده آمد و به غیر این که پرفروش‌ترین فیلم سال شد، توانست اولین و آخرین زرشک زرین سینمای ایران را به دست بیاورد. خب وضعیت خیلی خوبی نبود.

نشریات زرد هم پشت هم عکس و مصاحبة قلابی از او چاپ می‌کردند و بهرام رادان داشت به عنوان چهره‌ای معرفی می‌شد شبیه به مانکن‌ها. و این وضع لابد برای او که به قول خودش عاشق عصیان است زیاد جالب نبود. پس آرام‌آرام شروع کرد به خط انداختن روی چهره‌ای که ازش ساخته بودند.

«شور عشق» اولین و آخرین فیلمی است که بهرام رادان در آن بدون ریش ظاهر شده. فیلم‌های بعدی رادان گرچه خیلی فیلم‌های باارزشی نبودند اما فروش می‌کردند و او به عنوان سوپراستار بیشتر و بیشتر مطرح می‌شد. در آن حال و وضع، حضورش در فیلم «گاو خونی» شبیه به نابودی کامل ِ آن شکل و ظاهر ستاره‌وار بود.

فیلمی که در آن بیشتر می‌توانی صدای رادان را بشنوی تا تصویرش را ببینی. همان سال به پشتوانة بازی در «گاو خونی» و «شمعی در باد» سیمرغ بلورین را گرفت و همه چیز برایش مهیا شد که از سینمای زرشکی برای همیشه جدا شود.

 رادان طی این سال‌ها اگر در «گیلانه» نقش یک جانباز قطع نخاع شده را بازی کرده، در کنارش در فیلم‌هایی مثــل« ازدواج صــورتی» و «رستگاری در 8:20» حضور پیدا کرد.

 فیلم‌هایی که بازی در آن‌ها مثل تجارت می‌ماند. رادان مسلما برای بازی در فیلم‌هایی از نوع «گاوخونی» دستمزد زیادی نمی‌گیرد و در عوض طبق شنیده‌ها برای «ازدواج صورتی» 18 میلیون، برای «رستگاری در 8:20» 12 میلیون و برای همین آخری «چهار انگشتی» 16 میلیون گرفته.

 وضعیت زیاد بدی هم نیست. مثل «اورسن ولز» می‌ماند که در فیلم‌های درجه سه بازی می‌کرد و بعد  «همشهری کین» و «بانویی از شانگهای» را می‌ساخت!

  •  می‌گویند «روناک یونسی» کشف تازة «قاسم جعفری» که در فیلم «گرگ و میش» بدون دریافت وجهی جلوی دوربین رفته بود، برای بستن قراردادی بابت بازی در یک فیلم سینمایی بنا به پیشنهاد قاسم جعفری، طلب 5میلیون تومان می‌کند و به طور قابل پیش‌بینی معامله  شکل  نمی‌گیرد.

 

  •  می‌گویند «ساسان فرخ‌نیا» 50 میلیون تومان وسط گذاشته تا بتواند نقش اول فیلم «رؤیای  جوانی» به کارگردانی «نادر مقدس» را بگیرد. جالب این که فیلم در اکران عمومی شکست خورد و 20 میلیون بیشتر فروش نکرد. بعدها رایت فیلم به رسانه‌های تصویری فروخته شد با رقم 25 میلیون. کل فروش فیلم در تهران در نهایت به اندازة سرمایه‌گذاری فرخ‌نیا نرسید.

 

  •  «رؤیا تیموریان» که برای یک هفته کار در پروژه‌ای، چهار میلیون دریافت کرده بوده. برای بستن قرارداد به یک دفتر سینمایی می‌رود. می‌گویند وقتی صحبت سر مسائل مالی آغاز می‌شود، تیموریان همان دستمزد 4 میلیونی بابت یک هفته کار را درخواست می‌کند که با احتساب زمان فیلم‌برداری پروژة جدید، دستمزدش به حول و حوش 32 میلیون می‌رسد. تیموریان کمی ‌کوتاه می‌آید و به 15 میلیون هم راضی می‌شود اما سازندگان فیلم با این رقم هم موافقت  نمی‌کنند.

 

  • معمولا دستمزد بازیگرها در چهار قسط پرداخت می‌شود. قبل از فیلم. در آغاز فیلم. میانة فیلم و پس از پایان فیلم. می‌گویند قسط آخر جزو دسته کی داده، کی گرفته‌هاست. برای همین سعید پورصمیمی‌ وقتی فیلم‌برداری «قاعده بازی» به کارگردانی «احمدرضا معتمدی» به روزهای آخرش نزدیک می‌شود، برای بازی در سکانس‌های پایانی تا زمان گرفتن  قسط آخر، جلوی دوربین حاضر نمی‌شود.

 

  •  می‌گویند سازندگان فیلم «بله برون» ابتدا از «مهدی فخیم‌زاده» برای بازی در فیلمشان دعوت می‌کنند. فخیم‌زاده که مایل به همکاری در این پروژه نبوده، پای مسائل مالی را وسط می‌کشد و درخواست 45میلیون تومان برای بازی در این فیلم می‌کند تا معامله جوش نخورد. که عاقبت هم جوش نمی‌خورد.

 

  •  قضیة دیگر در مورد بازیگرها، داستان تبلیغات و بیلبوردهاست. مثلا با این که در نشریات زرد صحبت از قرارداد 200 میلیونی بهرام رادان با ال‌جی بود، منابع موثق می‌گویند یک قرارداد 75 میلیون تومانی بیشتر در کار نبوده برای یک سال.
    $و می‌گویند ایکات که با تصاویر تبلیغاتی «گلزار» در لب دریا به شهرت رسید با گلزار یک قرارداد دو ساله بسته بوده به مبلغ 40 میلیون. حالا اما دیگر تصویر گلزار، کالای موردنظر را تبلیغ نمی‌کند. این بار تصویر «پژمان بازغی» زیر لوگوی ایکات به چشم می‌خورد. می‌گویند بازغی قراردادش را در ازای دریافت 20 میلیون امضا کرده.

 

  •  این یکی تبلیغ را شاید زیاد ندیده باشید. چون خیلی زود بیلبوردهایش جمع شد. حرف تبلیغات آب معدنی است با حضور «رضا داوودنژاد» و «علی صادقی» که برای عکس انداختن در کنار بطری‌های آب معدنی، نفری 25 میلیون قرار بود دریافت کنند. قرار بود را برای این می‌نویسیم که می‌گویند کارخانة موردنظر به دلایلی پول توافق شده را پرداخت نمی‌کند و بیلبوردها هم به سرعت جمع می‌شوند.

 

  • یکی از جاهایی که خوب پول رد و بدل می‌شود، مجموعه‌های نودقسمتی هستند. این قضیه «خسرو شکیبایی» را هم وسوسه می‌کند تا برای حضور در مجموعه «زندگی به شرط خنده» قرارداد ببندد. اما همکاری سر نمی‌گیرد و سازندگان کار به سراغ خبرة این‌طور کارها «حمید لولایی» می‌روند که در بخش خبری 20:30 خبر قرارداد 32 میلیونی اش بابت سه ماه هم تکذیب شد. اما منابع موثق باز خبر می‌دهند و می‌گویند که لولایی برای بازی در هر قسمت یک میلیون تومان دریافت کرده.

 

  • حتما در جریان ساخته شدن فیلم پرخرج «اخراجی ها» به کارگردانی «مسعود ده‌نمکی» بوده‌اید. می‌گویند فقط رقم قراردادهای بازیگران این فیلم 180 میلیون تومان بوده. از دستمزد 20 میلیونی و 14 میلیونی امین حیایی و اکبر عبدی برای سه ماه کار بگیرید تا قراردادهای سه چهار میلیون تومانی ارژنگ امیرفضلی و سپند امیرسلیمانی بابت همان مدت کار.