آن روز وقتی یکی از امامان جمعه در توضیح اینکه چرا باید از منابع طبیعی کشور حفاظت کرد گفت که منابع طبیعی متعلق به همه مردم است نه یکی دو نفر، برخی از اهالی شهر مذکور بلافاصله شروع به تقسیم زمینها کردند با این استدلال که مگر نگفتند منابع طبیعی متعلق به همه است؟ پس این زمینها را هم بهعنوان بخشی از منابع طبیعی بین همه تقسیم میکنیم!آن روز بسیاری از ناظران، به این کج فهمی منفعت طلبانه خندیدند اما امروز چندی از آن رویداد نگذشته است که خبری دیگر، کارشناسان منابع طبیعی و متخصصان شهرسازی را در بهت فرو برده است؛ خبر به شهروندان بدون سرپناه جان به لب رسیده از آپارتمان نشینی آنهم از نوع اجارهای مژده میدهد که دولت در تدارک اجرای طرحی است تا در حاشیه شهرها به خانوادههای ایرانی زمینهای هزار متری بدهد، آنهم برای ساخت باغویلا.
اما آنچه به این شکل جذاب، وسوسهکننده و مزین شده، بستهبندی و به مردم ارائه شده است، به شکل دردناکی برگرفته از همان فهم عامیانه از منابع طبیعی است. در روز اعلام این خبر، با محاسبه کل اراضی کشور و تقسیم آن به بخشهای مختلف، زمینهای قابل استفاده و همچنین زمینهای قابل کشت، گفته شد که حدود 30 میلیون هکتار زمین برای احداث مسکن باقی میماند که اگر از این میزان 2 میلیون هکتار به خانوارها اختصاص یابد، میتوان به هر خانوار هزار متر زمین رایگان داد. خلاصه این وعده به زبان ساده چنین مضمونی را منتقل و چنین انتظاری را ایجاد میکند: وقتی این همه زمین در کشور وجود دارد چرا بین مردم تقسیم نشود؟ اما تفاوت نگرانکننده این وعده و آن خبر که ابتدای این نوشتار آمد در این است که این وعده از سوی مسئولان دولتی داده شده است، مسئولانی که با اندکی تأمل پی خواهند برد که زمینهای قابل ساختوساز و تبدیل به باغویلا اگر در حاشیه و حریم شهرها باشند، طبق نظر طرحهای جامع شهری امکان اسکان جمعیت ندارند و ساخت بنای قابل سکونت در آنها ممنوع است و اگر در خارج از حریم شهرها باشند با مشکل نبود زیرساختها که مهمترین آنها آب است، مواجه هستند.
از سوی دیگر زمینهایی که کاربری کشاورزی نداشته باشند جزو منابع طبیعی هستند و ساخت و ساز در آنها حتی بهصورت باغ، به نوعی تصرف این سرمایههای ملی کشور محسوب میشود؛ سرمایههایی که پشتوانه حفظ پوشش گیاهی، تصفیه هوا، جلوگیری از رشد بیابانها و حفاظت از حیات وحش هستند. ضمن اینکه بسیاری نگرانند که چنین طرحی که قرار است در قالب تعاونیها اجرا شود، راه را برای تصرف زمینهای منابع طبیعی باز کند و پس از دور زدن قانون، ساختوسازهای وسیعتری در این محدودهها صورت بگیرد، حال اینکه اگر این همه آب در روزگار خشکسالی در سرزمینمان هست که میشود میلیونها باغویلا در کشور ساخت، چرا کشتزارها خشکند و آب شهرها در آستانه جیرهبندی، خود پرسشی است که پاسخ مفصل مسئولان را میطلبد.
سرانجام اینکه همانگونه که هنگام اعلام چنین وعدههایی مرسوم است، اعلام واگذاری زمین برای ساخت باغویلا همراه بود با بیان توانمندیها و ثروتهای کشور و ملت که باید بهخوبی مورد استفاده قرار گیرد. امروز نوبت به تنها میراث بهجامانده این سرزمین، یعنی زمین رسیده است؛ ثروتی که توزیع آن خرجی برای مسئولان دولتی ندارد اما در نگاهی دیگر، هزینهای است از جیب فرزندان آینده به کام پدران. مگر اینکه برخلاف همیشه اینبار دلخوش باشیم به اجرا نشدن این وعده.