این مسئله موجب شده برخی از پدر و مادرها، فرزندانشان را به خانه ببرند و مانع تحصیل آنها در این مدارس شوند. از زمانی که تلویزیون افغانستان صحبتهای دانشآموزان در مورد تعلیم بمبگذاری انتحاری را پخش کرده، آگاهی عمومی نسبت به این قضیه افزایش یافته است. به گفته این دانشآموزان، معلمهایشان به آنها یاد میدهند چطور لباسی بر تن کنند که مواد منفجره در آن جاسازی شده است و به محض رسیدن به وسایل نقلیه سربازان افغان یا خارجیها، آنها را منفجر کنند.
در روزهای پایانی ماه جولای، غلام حیدرحمیدی، شهردار قندهار ترور شد تا یک بار دیگر ترس و وحشت بر زندگی افغانهای جنوب کشور سایه اندازد. این حمله انتحاری توجه همه را به بمبگذاریهای انتحاری و عاملین آن جلب کرد؛ افرادی که حاضر میشوند با به خطر انداختن جان خود، مرگ انسانهای دیگر را رقم برنند.
حمیدی در محوطه دفترش مورد حمله قرارگرفت و به فهرست سیاستمردانی پیوست که قربانی خشونت شبهنظامیان شدهاند.
به گفته سخنگوی فرماندار ایالتی این بمبگذار به همراه افرادی که قصد داشتند برای حل مشکلات خود بر سر زمین با شهردار گفتوگو کنند، وارد حیاط تالار شهرداری قندهار شده و خود را یکی از آنان جازده است. ظاهرا این عامل انتحاری، مواد منفجره را داخل دستارش مخفی کرده و پس از درخواست ملاقات با شهردار آنها را منفجر کرده است. پس از این حادثه، طالبان مسئولیت حمله را به عهده گرفت.
این اتفاق مرگبار نه تنها اهالی سیاست بلکه خانوادههای افغان را نیز بسیار پریشان کرده است؛ از آن جا که بسیاری از پدر و مادرها فرزندان خود را برای تحصیل به مدارس وابسته به افراطگرایان واقع در مرز پاکستان میفرستند، نگران سرنوشت آنها هستند زیرا هر لحظه امکان دارد نام فرزندشان را در فهرست تروریستها ببینند.
ظاهرا به این کودکان گفتهاند، انفجار به خودشان آسیبی نمیرساند و میتوانند جان سالم به در ببرند.
در استان کاپیسا که در شمال شرقی کابل قرار دارد، خانوادههای 17دانشآموز پسر، آنها را از مدرسههای پاکستانی بیرون آوردهاند و مانع بازگشت فرزندانشان میشوند.
پدر یکی از این دانشآموزان که 18سال دارد، میگوید از سال گذشته که فرزندش را به مدرسه فرستاده تغییرات بسیاری در او مشاهده کرده است. او ضمن اشاره به عقاید جدید و تحمیلی پسرش میگوید: او به شدت با دولت مخالف شده است و میگوید حملات انتحاری بالاترین درجه شهادت هستند و در اسلام نشانه شجاعت است. از نظر او مسلمانان باید با یهودیان و دوستانشان بجنگند.
به گفته این پسر، روزهای جمعه در مدرسه، تصاویر جدا کردن سر آمریکاییان و انگلیسیها به آنها نشان داده میشود. این سخنان تکاندهنده موجب شده پدرش تأکید کند: دیگر اجازه نمیدهم پسرم به پاکستان برگردد چون میدانم که اگر برود او را از دست خواهم داد.
با توجه به اینکه چنین مدارسی نام اسلام را بر خود گذاشتهاند و بهرغم رابطهای که با طالبان دارند، توجه بسیاری از پدر و مادرهایی را که خواهان آموزش مذهبی به فرزندانشان هستند به خود جلب کردهاند. در گذشته نیز مدارس هندی انگلیسی واقع در پاکستان با استقبال خانوادههای افغان مواجه بودند.
از سال 1979 که سربازان شوروی سابق به افغانستان حمله کردند، غرب با حمایت از مجاهدین به این تهاجم پاسخ داد. مدرسههایی که کنار مرزهای پاکستان و افغانستان قرار داشتند در برانگیختن احساسات و عواطف درونی نقش مهمی ایفا کردند. گرچه ابتدا غربیها از این مدارس حمایت میکردند اما طی دهه90 از دل همین مدارس جنبش طالبان شکل گرفت و از سال2001 جهاد با دولت افغانستان و انفجار برای کشتار در این مدارس تعلیم داده میشود.
با توجه به اینکه نوجوانان و کودکان راحتتر تحتتأثیر قرارمیگیرند و تربیتشان سادهتر است به سرمایههای طالبان تبدیل شدهاند. طالبان با تمرکز روی جوانان و کنترل عقایدشان آنها را برای شرکت در حملات تروریستی آماده میکنند.
یک پسر 17ساله که برای تعطیلات به خانه بازگشته در مورد مدرسهاش در پیشاور میگوید: همیشه به ما میگویند یهودیان و مسیحیان به کشورهای مسلمان حمله کرده، عقیده و شأن آنها را از بین بردهاند. به ما تصاویری نشان میدهند که در آن آمریکاییها خانههای مردم را میگردند و آنها را میکشند یا غیرنظامیان را بمباران میکنند. با این تصاویر، کودکان برای انفجار در پاکستان و افغانستان آماده میشوند. این پسر 17ساله هم مشتاق است به پیشاور برگردد اما خانوادهاش به او اجازه نمیدهند.
با وجود تأثیرات آشکاری که طالبان روی ذهن جوانان گذاشتهاند، یکی از اعضای طالبان این موضوع را تکذیب میکند و میگوید: آنهایی که میگویند بچهها فریب داده میشوند، دستنشانده آمریکاییها هستند. این دانشآموزان هنگام تحصیل در مدرسههای پاکستانی، مسیر فضیلت و جهاد را میآموزند.
آنها این حقیقت را میفهمند که انسانها چند روزی در این دنیا مهمانند و باید برای دین و زندگی بعدیشان کاری بکنند. آنها دستورات اسلامی از جمله جهاد که دارای ارزش والایی است را فرامیگیرند و زمانی که وقت عمل میرسد برای منافع اسلام و رضایت خداوند به زندگی بعدیشان روشنایی میدهند.
چنین سخنانی که نشان از شستوشوی مغزی جوانان افغان به نام اسلام است، موجب شده دولت این کشور به تکاپو بیفتد و برای جلوگیری از شرکت آنها در حملات انتحاری، ساخت مدارس مذهبی در افغانستان را آغاز کند.
عبدالصبور غفرانی، سخنگوی وزارت آموزش افغانستان با تأکید بر اهمیت آموزش اسلامی در این کشور میگوید: در حال حاضر 650مدرسه و مرکز اسلامی در افغانستان وجود دارد و تا 3سال آینده تعداد آنها به هزار خواهد رسید.
در استان کاپیسا نیز 14مدرسه مذهبی وجود دارد که 800دانشآموز را تحت پوشش قرار میدهد.
پاشا گلبختیار، رئیس پلیس منطقه «تقببا » میگوید: ما به مردم وعده دادهایم شرایط تحصیل دانشآموزان را فراهم کنیم و خانوادهها نیز قول دادهاند دیگر فرزندانشان را به پاکستان نفرستند.
انتخاب درست روحانیونی که به این بچهها آموزش بدهند کار سادهای نیست زیرا برخی اساتید تندرو با حملات انتحاری موافقند.
شاید ساخت این مدارس و فراهم کردن شرایط مناسب برای تعلیمات مذهبی، فرصت خوبی برای جوانان منطقه باشد و آنها را از خطر کشته شدن برهاند اما برای خانواده تاجمحمد دیگر دردی را دوا نمیکند. او با اندوه بسیار قصه پسر 14سالهاش را بازگو میکند: زمانی که به پاکستان رفتم، 2-3 شب منتظر ماندم که پسرم را ببینم اما همشاگردیهایش گفتند او را برای یک مسابقه به مدرسهای دیگر فرستادهاند و به زودی برمیگردد. سرانجام بعد از بهانه تراشیهای بسیار رئیس مدرسه اعتراف کرد پسرم در جهاد شهید شده.
این خبر نه تنها تاجمحمد را از پا درآورد بلکه همسرش نیز دیگر نتوانسته از بستر بیماری و اندوه بلند شود.
این پدر و مادر تنها افغانهایی نیستند که در سوگ فرزندشان نشستهاند و مشخص نیست چنین تجربه دردناکی در انتظار چند خانواده دیگر باشد!
آسیاتایمز