با این حال بسیاری از مفسران شب بیست و سوم را چنین شب باشکوهی دانستهاند. به هر روی شب قدر در ماه رمضان حال و هوایی عرفانیتر به این روزهای مبارک میبخشد و جان و دل روزهداران را مهبط حقایق ازلی میگرداند. تردیدی نیست که گشت وگذاری هرچند کوتاه در دلالتهای عرفانی و معناشناختی این شبهای عزیز میتواند رهگشای ما در سلوک راه حق باشد. نگاهی داریم از زوایای معناشناسانه به این شب خجسته.
واژه بنیادی« لیله القدر» اصلیترین محوری است که سوره مبارکه قدر پیرامون آن فروفرستاده شده.
بهطوری که در این سوره شریف پنج آیهای ۳ بار تکرار شده است؛ انا انزلناه فی لیله القدر. نخستین نکته صوری قابل تعمق در آیه آغازین سوره، حرف تحقیق و تأکید«ان» است که این تأکید میتواند هم گواهی باشد بر اهمیت نزول قرآن و هم اهمیت لیله القدر. دومین نکته ضمیری است که همراه «انزلنا» آمده و مرجع ضمیر (قرآن) به سبب اشتهارش و علمیت آن نیامده که باز دال بر عظمت قرآن کریم است. نکته سوم کاربرد ضمیر متکلم مع الغیر«نا» است که حضرت باری برای ذات یگانه مقدس خویش بهکارگرفته و آن هم نمایشگر جلالت آنچه فرو فرستاده شده است. نکته دیگر اینکه این قرآن با اهمیت خاص خود در شب قدر نازل شده است و تازه در اینجا ما برای نخستین بار در قرآن با مفهوم « لیله القدر» آشنا میشویم.
البته قبلاً این معنا که قرآن در شبی خاص نازل شده است در آیات ابتدایی سوره دخان آمده است. «والکتاب المبین، انا انزلناه فی لیله مبارک؛ سوگند به کتاب مبین [قرآن] همانا ما آن را در شبی مبارک نازل کردیم.»
چنان که مشاهده میشود در این آیات برخلاف آیه ابتدای سوره قدر صراحتاً مرجع ضمیر«ه» (انزلناه) قبل از ضمیر آمده است و این معنا که این کتاب عظیم در شبی مبارک نازل شده، اما اشارهای به واژه«لیلهالقدر» ندارد و توصیف به«لیله مبارک» شده است.
بهنظر میرسد با همین معنا در ابتدای سوره، معنای اصلی سوره که نشان دادن جلالت و عظمت قرآن و شب قدر است، بیان شده باشد با این توضیح که قرآن و شب قدر بهعنوان ظرف و مظروف که البته حیثیت مکانی و زمانی نیستند به طریقی متقابل عظمت و جلالت دیگری را نشان میدهند و بقیه آیات توصیف این«لیله قدر» است که تا به حال صحبتی از آن نشده است.
علامهطباطبایی(ره) در راجع بودن ضمیر«ه»در (انزلنا) به قرآن اینگونه برداشت میکند که همه قرآن در شب قدر نازل شده و نه بعضی از آیات آن و مؤید سخن خود را نیز تعبیر«انزال» به معنای فروریختن و فرستادن یکپارچه در مقابل تنزیل (نزول تدریجی) میآورد. علامه با این برداشت خود سرانجام این چنین نتیجه میگیرد که قرآن در شب قدر یکپارچه نازل شده و با توجه به صراحت برخی از آیات دیگر که ناظر بر نزول تدریجی قرآن است استدلال میکند که قرآن به دو گونه نازل شده است؛ یکی بهصورت دفعی و در شبی معین (شب قدر) و دیگر بار نیز بهتدریج در طول 23سال نبوت که آیه شریفه ۱۰۶ سوره اسرا ء و ۳۲ سوره فرقان نیز دربردارنده همین نزول تدریجی است. در اینجا بهنظر میآید علامه توجه به این مسئله ندارد که قرآن اسم جنس است و میتواند هم بر یک آیه و سوره و حتی یک کلمه از قرآن اطلاق شود و هم بر تمام آن؛ همچنان که در ملاحظات گفتاری نیز این ابهام معنایی اگر قید و تخصیصی یا قرینهای نباشد وجود دارد. مرحوم محمدتقی شریعتی در تفسیر نوین با مثالی به این موضوع اینگونه اشاره دارد که مثلاً وقتی گفته شده هر گاه قرآن خوانده میشود گوش فرا دارید. . . منظور اعم از حتی یک آیه از قرآن است. و کلام علامهطباطبایی در قول به یکپارچگی نزول قرآن در اینجا محل بحث است.
با این توجه نکته اصلی بحث در اینجا انزال یا تنزیل قرآن است و اینکه اصولاً بر حسب روایات شیعه، پیامبر(ص) در 27رجب با آیات آغازین سوره علق [دقیقاً سوره قبل از قدر] مورد خطاب ذات احدیت برای برانگیختگی واقع شد و حال اینکه طبق نص صریح آیه اول سوره قدر و آیه ۱۸۵ سوره بقره (شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن) قرآن در ماه رمضان نازل شده است.
در تفاسیر مختلف و روایات گوناگون جمع میان این دو قول صریح با گفتارهای گوناگونی مکتوب شده است:
برخی از مفسران اعتقاد دارند قرآن از لوح محفوظ یکباره به آسمان دنیا یا بیتمعمور انزال داشته و از آنجا طی 23سال بر قلب پیامبر نازل شده است [فیض کاشانی در تفسیر الصافی مینویسد مقصود از بیت معمور قلب پیامبر است]. علامه طبرسی (رض) به نوعی از قائلان به این نظر بوده است. این توجیه بیشترین رویکرد و عقلانیترین موضع را با توجه به آیات دیگر قرآن کریم داراست.
طبرسی (رض) در مجمعالبیان در تفسیر سوره قدر توجیه دیگری را نیز از«مقاتل» نقل میکند با این نظر که خداوند قرآن را از لوح محفوظ بر فرشتگان در آسمان فرو میفرستاده و در شب قدر هر سال، همان مقداری از قرآن را که جبرئیل در طول سال بهتدریج برای پیامبر میآورد یکباره نازل میکرد. امام فخررازی نیز همین نظر مقاتل را که طبرسی نقل میکند پذیرفته است.
توجیه دیگری که این نیز ماهیت عقلانی و کلامی دارد و در بعضی مواقف دلالتهای ظاهری نیز (مثل اسم جنس بودن قرآن) بر این تفسیر و معنی دلالت دارد این است که انزال در شب قدر یعنی که این قسمت یا این سوره و آیات در شب قدر نازل شده و اصل همان نزول تدریجی است. البته این توجیه نیز محل نزاع و تامل است؛ اما مسئله دیگر واژه«لیله القدر» است. ترکیب لیلهالقدر و معنای آن بهعنوان شبی که در توضیحات بعدی سوره از هزار ماه برتر است(۱) و ملائکه در آن شب هر کدام به اذن پروردگار خود گروه گروه به زمین میآیند و... حاصل جمع لیله و قدر است که تمامی اهمیت محوری سوره نیز براساس معنای همین کلمه است.
در«لسان العرب»واژه قدر با معانی ذیل بهکار رفته است؛ توانا شدن بر چیزی، توانستن، قوت یافتن، اندازه کردن، آماده ساختن و تعیین وقت کردن. راغب اصفهانی در«المفردات» راجعبه تقدیر (قدر بر وزن تفعیل) مینویسد؛ تقدیر خداوند نسبت به اشیا دو گونه است، یکی قدرت دادن، دیگری قراردادن چیزی بر مقدار و وجه مخصوص به اقتضای حکمت. اما قدر در قرآن در معنای فعلی و اسمی خود در صیغههای متفاوت و معناهای گوناگون دهها بار بهکار رفته است. طبق نظر بسیاری در آیه شریفه مورد نظر و همچنین آیه آغازین سوره «دخان» قدر به معنای تقدیر و تدبیر امور خلقت، حکم و قضاست. علامه طبرسی در«مجمع البیان» و علامه طباطبایی در«المیزان» هر دو به این معنی اعتقاد دارند. البته برخی نیز قدر را به معنای«منزلت» آنگونه که در آیه ۹۱ سوره «انعام» آیه ۷۴«حج» و آیه ۶۷«زمر» آمده در نظر گرفتهاند و برخی مفسران دیگر با قرینه آیه چهارم سوره، تنزل الملائکه و الروح. . . واژه قدر را به معنای ضیق و تنگی میدانند از آن جهت که زمین با نزول پیدرپی ملائک تنگ شده است، (اما با معنای تقدیر و تدبیر) خلقت است که معنای روایات بسیاری که در چیستی و فضیلت شب قدر از طرق عامه و خاصه رسیده مفهوم اصیل خود را باز مینمایاند. علامهطباطبایی (ره) درباره مفهوم شب قدر در المیزان این توضیح را دارد که شب قدر خود یکی از شبهای ماه رمضان از هر سال است و در هر سال در آن شب همه امور احکام میشود.
علامه منظور خود از احکام کردن امور را از جهت اندازهگیری معرفی میکند و در پاسخ به پرسش مقدری که آیا هیچ امری از آن صورت که در شب قدر تقدیر شده باشد در جای خودش با هیچ عاملی دگرگون نمیشود، میگوید؛ هیچ منافاتی ندارد که امری در شب قدر مقدر بشود ولی در ظرف تحققش طوری دیگر محقق شود، زیرا کیفیت موجود شدن مقدر امری است و دگرگونی در تقدیر امری دیگر است. همچنان که هیچ منافاتی ندارد که حوادث در لوح محفوظ معین شده باشد ولی مشیت الهی آن را تغییر دهد. سپس ایشان استناد میکند به آیه ۳۹ سوره «رعد» با این مضمون که؛ «خدا هر چه را که از مقدرات بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات میکند و کتاب تغییرناپذیر نزد اوست. » علامه در تفصیل بیشتر مطلب مینگارد؛ علاوه بر اینکه استحکام امور به حسب تحققش مراتبی دارد، بعضی از امور شرایط تحققش موجود است و بعضیها ناقص است و احتمال دارد که در شب قدر بعضی از مراتب احکام تقدیر بشود و بعضی دیگرش به وقت دیگر موکول شود که البته این با برخی از روایات سازگار نیست.(۲)
با این اوصاف در تفسیر و تحلیل «لیله القدر» در آیه یادشده، ورود به بحث جبر و اختیار و قضا و قدر بهعنوان مبحثی مهم در فلسفه و بهویژه کلام اسلامی ناگزیر بهنظر میرسد که متأسفانه مجال پرداختن به آن در اینجا نیست اما ذکر دو نکته درباره مفهوم (بداء) نیز میتواند ما را با گوشهای دیگر از بحث آشنا کند. (۳)
طریحی در «مجمع البحرین» میگوید: معنی بداء درباره خداوند قضای مجددی است در هر روز برحسب مصالح بندگان که نزدشان ظاهر نبود، همچنان که شیخ کلینی نیز در اصول کافی از حضرت صادق(ع) نقل میکنند که «علم و شاء و اراد و قدر و قضی و امضی؛ یعنی خداوند دانست و خواست و اراده کرد و اندازه گرفت و فرمان داد و اجرا کرد.» بنابراین در روایاتی که درباره این شب ارجمند و فضیلتها و فلسفه آن صحبت میشود، مبنی بر اینکه بنده با تقدیر مقدرات خود در این شب چه میتواند به دست بیاورد و چگونه و آیا در این میان اختیار از او سلب نشده است، از جمله پرسشهای مطروحهای است که با مبانیای که بهصورت مجمل به آن اشاره شد قابل پاسخ خواهند بود.
آخرین نکتهای که در این درنگ بر ساحت نورانی آیه «انا انزلناه فی لیله القدر» به تقصیر بصیرت ما میرسد مسئله تاریخ مبهم لیله قدر است. قبلا گفته شد که طبق صراحت آیه اول سوره «قدر» قرآن در شب قدر نازل شده و باز طبق صراحت آیه ۱۵۸ «بقره» قرآن در ماه رمضان نازل شده که این یعنی شب قدر به احتمال قریب به یقین در ماه رمضان است، اما میان روزهای اول، هفدهم، نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم و بیست و هفتم اختلاف نظر وجود دارد.
گروهی بر حسب منظور از «یوم الفرقان» در آیه ۴۱ انفال، شب هفدهم رمضان را که در آن روز پیامبر با مشرکین در غزوه بدر مواجهه پیدا کرده، شب قدر معرفی میکنند. طبری مینویسد: قرآن وقتی بر رسول خدا(ص) نازل شد که 18شب از رمضان گذشته بود(۴). بنابراین شب قدر شب نوزدهم؛ یعنی شب آغاز نزول قرآن میشود؛ اما در مجمع البیان طبق آرای اکثر محققان شیعی، شب قدر را در یکی از شبهای دههآخر رمضان شناسایی میکنند(۵). طبق روایات زیادی نیز بر شب بیست و سوم تأکید شده چنان که «زراره» از امام باقر و صادق علیهماالسلام نقل میکند که فرمودند: شب بیستوسوم همان شب «جهنی» است و حدیث «جهنی» این است که گفت: «بر رسول خدا(ص) عرضه داشتم، منزل من از مدینه دور است، دستورم بده در شب معینی داخل مدینه شوم، فرمود شب بیست و سوم داخل شو» قابل ذکر اینکه اگر چه بین اهل سنت معروف است که شب قدر در شب بیست و هفتم رمضان است اما آنها نیز روایت «جهنی» را به طرق مختلف نقل کردهاند.
سر آخر اینکه درباره فلسفه ابهام زمان شب قدر نیز میتوان گفت، یکی به خاطر اینکه مردم چند شب را با احتمال قدربودن به قدر توان به عبادات پرداخته و از معاصی دوری جویند که البته توجیه زیباتری نیز در نسبت با آن وجود دارد طبق روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده که فرمودند: اگر شب قدر را معین نکردهاند بهمنظور تعظیم امر آن بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نکنند.
پی نوشتها:
۱- برتری شب قدر بر هزار ماهی است که در آن شب قدر نباشد، در غیراین صورت نوعی دور بهوجود میآید چرا که هر سال برای خود شب قدری دارد و. . . .
۲- المیزان، جلد بیستم، جزء سی ام، ص ۷۶۶
۳- بداء در لغت به معنی ظهور است و اصطلاحا هرگاه کسی از رأی و حکم گذشته خود صرفنظر کرده نظر جدیدی پیدا کند میگویند برایش بداء حاصل شده است که بدیهی است بداء به این معنی برای خداوند روا نیست.
۴- تاریخ طبری، ج ۲ ، ص ۳۰۰
۵- مجمع البیان، طبرسی، ج ۱۰ ص، ۵۱۸