کار خوب موضوع تخصیص بودجه یک میلیارد دلاری مهار ریزگرد به حل مشکل دریاچه ارومیه است.(ضرورت این موضوع ماه گذشته در همین ستون ذکر شده بود؛ آنچه اکنون امیدوارمان میکند به تداوم گفتوگوی کارشناسی با دولت). این یک میلیارد دلار ماجرایی طولانی دارد. ابتدا صراحتاً گفته شده بود این مبلغ صرف بیابانزدایی در عراق با هدف کاهش ورود ریزگرد به ایران میشود. بعد از اعتراض گسترده کارشناسان، گفته شد نه، این پول با همان هدف اما در ایران هزینه میشود؛ درحالیکه معلوم نبود چگونه میشود ریزگردی را که از بیرون میآید با پروژههایی در داخل کشور مهار کرد. حالا گفته میشود که بخش اعظم این پول صرف نجات دریاچه ارومیه خواهد شد. این تصمیم خوب، که هم مانع اتلاف بیتالمال میشود و هم به حل بحرانیترین مشکل محیطزیست ایران کمک میکند، البته جای تقدیر دارد.
اما تصمیم قابل تأمل دولت، طرح پمپاژ آب از ارس به دریاچه ارومیه است؛ طرحی که مشخص نیست به فرض اجرای آن چقدر در احیای این دریاچه نقش داشته باشد، درحالیکه آثار سوء آن بر زیستبومهای پهناور و کم نظیری مثل مراکان، ارسباران و دشت مغــان غیرقابل انکار است. واقـــــــعاً دولت میخواهد برای نجات دریاچه ارومیه تیر خلاص شلیک کند به نیمهشمالی استانهای آذربایجان غربی و شرقی و اردبیل؟ همچنانکه ذکر شد تجربه آن یک میلیارد دلار میگوید که نمیتوان از گفتوگوی کارشناسی با دولت ناامید بود. دیدگاه فنی در این باره فقط متعلق به مهندسان سیویل پروژه دولت! وزارت نیرو نیست و خوب است که دولت بهنظرات دیگران هم گوش بدهد.
سرانجام- بحران دریاچه ارومیه را 3عامل ایجاد کرده است: الف) سدسازی بیرویه ب)میانگذر دریاچه ج ) کشاورزی بدون ضابطه و ناپایدار. دولت کنونی مسئول ایجاد هیچکدام از این سه مشکل نیست. پس نباید به هیچ، معذب و شرمگین باشد از خلع اثر چند تا از سدهای موجود، برچیدن میانگذر فعلی و تغییر نظام کشاورزی منطقه. دولت اگر چه میتواند از اتهام بسط بحران دریاچه ارومیه دامن به سلامت برکشد اما دستیازی به طرحهای پر هزینه و مخرب (و بیفایده) و همچنین تعلل در جبران اشتباهات قبلی، آن را شریک میکند در همه قصورهایی که باعثشده پهنه وسیعی از طبیعت ایران در معرض نیستی و ویرانی قرار بگیرد. ماجرای دریاچه ارومیه برای دولت کنونی آزمونی کماهمیتتر از موضوعاتی مثل انرژی هستهای و هدفمندی یارانهها نیست.