کسی که بتواند حتی درست به آنها غذا بدهد وجود ندارد، بودجه وعده داده شده هم هرگز پرداخت نشده، دلیل مرگ ببر هم تا حالا بهطور دقیق مشخص نشده؛ به واقع این پروژه هیچ مدیری تاکنون نداشته است، همکاران ما تخصص لازم را در زمینه نگهداری از ببر ندارند و اصلاً نخستین بار است که با ببر سرو کار پیدا میکنند.
روز قبل از آن مدیر باغ وحش تهران نیز گفته بود که ببرها شناسنامه بهداشتی نداشتند، تحت قرنطینه قرار نگرفته بودند...قرار نبوده نگهداری از آنها بهعهده باغ وحش باشد و به واقع در اینجا امانت بودند... و بر خلاف آنچه سازمان محیطزیست به ما گفته بود رفتار 2ببر سیبریایی نشان میداد که از باغ وحش آورده شدهاند، نه محیط طبیعی. ملاحظه میکنید قرار بوده است نسل ببر مازندران را حفظ کنند، آن هم در پروژهای که نه مدیر داشته، نه بودجه، نه برنامه زمانبندی و آن هم توسط 2ببر مریض که از یک باغ وحش روسیه بدون طی کردن مراحل بهداشتی لازم (قرنطینه و مجوز بهداشت) به کشور وارد شدهاند.
بعد: برای بعضی جوانان یکی از محلات جنوبی تهران جمال دست دراز آدم آشنایی است. او یک باشگاه بدنسازی دارد اما منبع اصلی معیشت او واردات یک گونه میمون خیلی کوچک (از این میمونهای طلایی که در کف دست جا میگیرند) است. روش کار او ساده است: ماهی یک بار به تایلند میرود، با قیمتی حدود 500هزار تومان یکی از این میمونها را میخرد، قبل از ورود به گیت کنترل فرودگاه با زدن یک آمپول میمون را بیهوش کرده و سپس آن را زیر لباسش قایم میکند. چندین سال است که این کار را میکند و تا حالا با هیچ مشکلی مواجه نشده است. او هرکدام از این میمونها را حدود 5میلیون تومان میفروشد.
دیگر: قاعدتاً پروژهای مثل احیای نسل منقرض شده یک گوشتخوار بزرگ جثه، باید کاری بسیار پیچیده و فنی باشد اما آنطور که سازمان حفاظت محیطزیست در ماجرای احیای ببر مازندران عمل کرده، ظاهراً موضوع میتواند خیلی ساده و آسان هم درنظر گرفته شود. رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در مراسم پر طمطراق و هیجانانگیز ورود ببرها به ایران اعلام کرده بود این آغاز کار است و بهزودی پروژه احیای شیر ایرانی هم به مرحله اجرا میرسد.
با وجود مرگ ببر نر، آنطور که مسئولان محیطزیست اعلام کردند، این سازمان دست بردار موضوع احیای نسل ببر هم نیست و قرار است بهزودی 4 قلاده ببر دیگر از روسیه وارد ایران شوند. با توجه به مسائلی که در فراز نخست این نوشتار و به نقل از معاون محیط طبیعی سازمان به آنها اشاره شد و درصورت صحت اصرار مسئولان سازمان احیای گونههای شیر ایرانی و ببر مازندران به آنها پیشنهاد میشود مدیریت این پروژهها را به جمال دستدراز بسپارند. بهنظر میرسد تجربه قبلی نشان میدهد که ورود میمون قاچاقی توسط جمال دست دراز اصولاً به شکلی با حساب و کتابتر از نحوه ورود و نگهداری ببر توسط سازمان محیطزیست انجام میشود.
سرانجام: نگارنده، اکولوژیست نیست و تصورش از اکولوژی همیشه یک دانش بسیار پیچیده و دقیق بوده است اما اگر مهارت و دانش لازم در طرحهای اکولوژیک همان است که در پروژه احیای ببر مازندران دیدهایم، چرا نباید جمال دست دراز را هم یک اکولوژیست بدانیم و چرا باید تصور کنیم که سپردن مهار سازمان حفاظت محیطزیست به او کاری نادرست و غیرمنطقی است؟