علی پازکیان: دوبی شهر نوکیسه‌هاست و نمایش تجملات و ثروت بخشی از زندگی جاری در آن است. در این شهر همه به دنبال نمایش اتومبیل‌های سوپرلوکس خود هستند و این می‌تواند برای دیه گوی پرحاشیه جذابیتی دیگر داشته باشد

حضور مارادونا در خلیج فارس فرصتی مغتنم برای علاقه‌مندان فوتبال در خاورمیانه است. سرمربی جدید الوصل اسطوره‌ای بی‌نظیر در تاریخ فوتبال است. کسی که هیچ‌کس در «برترین» بودن وی شکی ندارد.

اما حاشیه جزء جدایی‌ناپذیر وجود این اسطوره‌ آرژانتین است که او نمی‌تواند بدون آن زندگی کند. شاید برای شروع حواشی او بسیار زود باشد اما از همین الان صدای بعضی حرکات«خاص» او به گوش رسیده و بسیاری باعلاقه منتظر حرکات بعدی وی نشسته‌اند.

حواشی او جلوه‌های مختلفی داشته و ‌ مانند فیلم معروف لئونه ‌«خوب،‌بد و زشت» را شامل می‌شود. با هم?نگاهی به بعضی حواشی زندگی دیه‌گو بزرگ می‌اندازیم و با خود‌ می‌اندیشیم که آیا د‌ر این کشور کوچک خلیج فارس مجالی برای اینگونه اعمال «مارادونایی» وجود خواهد داشت یا نه؟

نوجوانی یاغی

پسر کوچک اندام و «پررو»ی بوینوس آیرس، وقتی در سال 1977 همراه با تیم نوجوانان آرژانتین راهی ژاپن شد، توانست جام را به خانه بیاورد تا مقدمه‌ای بر قهرمانی سال بعد آرژانتین در جام جهانی باشد.

جایی که کاپیتان پاسارلا با کودتاگران راس حکومت دستی بر آتش داشتند و زمانی که عده ای از نوجوانان بوینوسآیرس در جریان یک اعتراض خیابانی«ناپدید» شدند، دیه گوی«نوجوان» زبان به اعتراض گشود و به بهانه عدم بازی در جام جهانی(که حق خود می‌دانست) ارکان حکومت وابسته به امپریالیسم را به باد انتقاد گرفت.

سال‌های ابتدایی

او در دوران بازی در آرجنتینیوس جونیورز (که از 16سالگی تا 21سالگی او دوام داشت) همیشه یک کاراکتر محبوب اما پرخاشگر را به نمایش می گذاشت. او در 167بازی 115گل برای این تیم به ثمر رساند. کاری که کمتر کسی با آن سن و با آن نوع از فوتبال چهاردهه پیش قادر به انجامش بود.

ولی آنچه او را متمایز می کرد، حواشی عجیب و کارهای(بعضا) خارق العاده اش بود. تا جایی که یک بار در جریان یک مصاحبه، خبرنگار روزنامه ورزشی را با یک تفنگ بادی زد! کاری که کمتر در آن دوران سابقه داشت.

شاید بتوان او را از این حیث «پیشروترین» دانست. چندی بعد هم در جریان یک مصاحبه تلویزیونی، او الفاظی زشت را نثار پاپ ژان دوم کرد که این برای مردم کاتولیک و متعصب آرژانتین قابل تحمل نبود. اما چه می شد کرد که دیه گو،دیه گو بود و مردم با همه بدی‌هایش او را دوست داشتند. حتی وقتی در جام جهانی کارت قرمز گرفت،باز هم از محبوبیتش کاسته نشد.

دادگاه

در سال1998 وقتی که خسته و دل زده از روزگار در کنج خانه خود در بوینوس آیرس گوشه نشین شده بود،یک روز با عصبانیت به سمت یک عکاس پاپاراتزی که قصد داشت از خانه او عکس بگیرد، شلیک کرد و او را مورد ضرب و شتم قرار داد. او قبل از آن هم در درگیری با پلیس فرودگاه بوینوس آیرس، با «اسب های وحشی» خواندن آن‌ها، به درگیری فیزیکی پرداخته بود.

در سال 2006، خبری جدید از دیه گو دنیای فوتبال را تکان داد. دستگاه قضایی آرژانتین،دستور پیگرد و دستگیری دیه گوی بزرگ را صادر کرد که علت آن برخورد اتومبیل او با باجه تلفن بود که باعث زخمی شدن دو عابر و وحشت سایر مردم در حال گذر شده بود. البته در هنگام صدور حکم،مارادونا در آرژانتین نبود،اما در برگشت،این موضوع دردسر زیادی برایش درست کرد.

مدتی بعد،او در برزیل هم دستگیر شد. جریان مربوط به زمانی بود که در فرودگاه ریودوژانیرو، دیه گو به سبب اهمال کاری کارکنان فرودگاه، پرواز بوینوس آیرس را از دست داده و با عصبانیت به درگیری با آن ها پرداخته بود که حاصلش دستگیری و انتقال «محترمانه» او به آرژانیتن بود.

در سال 2006 و در جریان سفرش به جزایر پولینزی،او یک لیوان آب را بر سر زنی که قصد داشت از او و دخترش جیانینا عکس بگیرد، شکست!

البته این ها تمام مسائل قضایی و درگیری های او نبوده؛ به دلیل مالیاتی که او در دوران بازی اش در ناپولی به اداره مالیات ایتالیا بدهکار بود، در جریان سفری که به رم داشت، در فرودگاه بازداشت شد و کلیه اموال او از جمله ساعت رولکس و گردنبند و دستبند بسیار گران بهایش به عنوان «غنیمت» در اختیار اداره مالیات قرار گرفت. البته چنین مشکلی در اداره مالیات آرژانتین هم برای او پیش آمد اما او آنجا دیه گوی بزرگ بود و کسی عملا کاری به کارش نداشت.

او چند سال قبل هم از ورود به ژاپن منع شده بود. براساس قوانین کشور ژاپن،کسی که به جرم مصرف و یا قاچاق مواد مخدر محکوم شود، اجازه ورورد به خاک این کشور را نخواهد داشت و ژاپنی های مقرراتی هم تفاوتی بین افراد عادی و مارادونای بزرگ قائل نبودند.

در کنار مسائل مطرح شده، چندین بار هم از دیه گو به جرم ارتباط نامشروع به دادگاه شکایت شد. مساله ای که سرانجام در سال2003 منجر به طلاق همسر او و آغاز زندگی مجردی او شد.

در سال1990، خانمی با نام کریستیانا سیناگرا اقامه دعوایی علیه مارادونا کرد که بر پایه آن مدعی بود پدر فرزند او دیه گوست. سرانجام پس از رفت وآمدهایی زیاد و همینطور خودداری مارادونا از دادن آزمایش DNA، دادگاه او را به پرداخت 4میلیون دلار غرامت متهم کرد.

هر چند سال ها بعد (2003) و پس از جدایی دیه گو از همسرش، او اعتراف کرد که دیه گو جونیور، فرزند واقعی اوست و آن دو ملاقاتی در زمین گلف شهر فیوجی ایتالیا با هم داشته اند.در سال1996 هم، چنین پروندهای برای او تشکیل شد که باز هم با عدم انجام آزمایش DNA، تنها غرامت حاصل دادگاه بود.

اما آخرین شاهکارهای مارادونا مربوط به جام جهانی و بعد از آن است. وقتی دیه گو در یک قدمی حذف از مقدماتی جام جهانی 2010 در منطقه آمریکایی جنوبی قرار داشت،بسیاری از منتقدین او را آماج حملات خود قرار دادند، اما با صعود به آفریقای جنوبی و در آخرین دیدار آرژانتین که برابر اروگوئه بود، در کنفرانس مطبوعاتی او آن چنان الفاظ رکیکی بر زبان راند که باعث سرافکندگی همگان شد.

البته فیفا هم او را به همین دلیل دو ماه محروم کرد. در سال قبل هم هنگامی که قصد ورود به کمپ تیم ملی را داشت، باهجوم خبرنگاران مواجه شد اما با حرکت دادن اتومبیل یکی از آن ها را زیر گرفت. خبرنگار بخت برگشته که پایش بین لاستیک و گل گیر قرار گرفته بود با فریاد درخواست می کرد تا او ماشین را نگه دارد اما دیه گو به راه خود ادامه داد تا اینکه فریاد زیاد همکاران خبرنگار باعث توقف ماشین و نجات او شد!

اما در امارات مجالی برای اینگونه کارها نیست. در اینجا نه خبرنگاران «کتک خور» هستند و نه قوانین سفت و سخت اجازه چنین برخوردهایی را می دهد. او باید رفتارش را اصلاح کند (که این بعید است) و اگر نتواند که نمی تواند باید دید برخورد مسئولین اماراتی با آن چگونه خواهد بود.

تجملات

دیه گو آدم تجمل خواهی است. این را البته باید در ریشه های شخصیتی و البته در موقعیتی جست وجو کرد که او در آن بزرگ شده. او فقیر بزرگ شد. نیازهای کودکی و نوجوانی را در ثروت جوانی می جست.

خانه پراثاثیه، گردنبند و دستبند طلا، ساعت های گران قیمت و... او علاقه وافری به اتومبیل دارد. انواع و اقسام اتومبیل ها در سال های متمادی زیر پای اسطوره بوده اند و او به شخصه ماشین ها شاسی بلند را ترجیح می دهد.

غذا برای او چیزی فراتر از یک نیاز روزانه است. شاید بتوان گفت مارادونا با غذاهایش زندگی می کند. او اشتهایی به واقع سیری ناپذیر دارد. در جریان جام جهانی 2010،اتفاقی جالب افتاد.

او در خواست کرد که سرویس توالت هتل محل اقامت او در تیم آرژانتین تعویض شود . آنچه او دلش می خواست در آنجا نصب شود، توالتی الکترونیکی با انواع امکانات رفاهی بود؛ توالتی با یک سشوار با باد گرم!، گرم کننده محیط و سایر چیزها. در کنار آن او برای تیم روزانه درخواست 14نوع سالاد و 10نوع غذای گرم کرده بود. همچنین در اتاق تمام بازیکنان،24ساعته می بایست بستنی موجود می بود.

حالا با حضور در دوبی،باید دید او چه خواهد کرد. شهری که صاحب لوکسترین هتل‌های دنیا با بهترین امکانات رفاهی است،آیا میتواند دیه گوی مشکل پسند را راضی کند؟

دوبی شهر نوکیسه هاست و نمایش تجملات و ثروت بخشی از زندگی جاری در آن است. در این شهر همه به دنبال نمایش اتومبیل های سوپرلوکس خود هستند و این می تواند برای دیه گوی پرحاشیه جذابیتی دیگر داشته باشد.

کوکائین

وقتی در سال1991 به جرم حمل و استعمال کوکائین دستگیر شد، شاید کسی نمی دانست که مارادونای 31ساله سال‌هاست آلوده به این ماده مخدر بوده و غول اعتیاد از سال‌های حضورش در اسپانیا و بازی در بارسا او را مغلوب ساخته است.

اما از آنجایی که مساله کنترل دوپینگ به مفهوم امروزی انجام نمی‌شد، این مشکل تا سال‌ها مخفی مانده بود. او با جار و جنجال تلاش کرد همه چیز را به گردن مافیا، هاوهلانژ (رئیس برزیلی وقت فیفا) و دست‌های پشت پرده بیندازد. اما حقیقت چیز دیگری بود.

15ماه محرومیت برای«اسطوره» کافی بود تا دیه گوی محبوب از ناپولی فاصله گرفته و به ناچار راهی سویای اسپانیا شود. اما در سال1994 و پس از بازی در برابر یونان و فریاد به یادماندنی او در مقابل دوربین تلویزیونی،دیه گو را برای همیشه از فوتبال ملی محروم ساختند تا جهان با اسطوره راه راه پوش خداحافظی کند.

او حقیقت را بر نتافت و با جار و جنجال سعی در مخفی کردن اشتباهش داشت، اما حقیقت چیز دیگری بود. دیه گو باید محروم می‌شد. شاید به گفته خودش: «به هیچ کس جز خودش بدی نکرده باشد.» دیه گو در سال‌های بعد هر چه بیشتر به الکل و کوکایین پناه برد حاصل آن کبدی از بین رفته و بدنی با چاقی بی حد بود.

به سبب اختلالاتی که در اثر مصرف مواد مخدر در مغز او به وجود آمده بود، بدن او نیازی بیش از حد به غذا احساس می‌کرد و همین اشتهای بی حد سبب چاقی او شده بود. فیدل کاسترو رهبر کوبا تلاش کرد تا او را درمان کند.

اما تلاش او ثمری نداشت تا اینکه در سال2000، او در کلینیکی مجهز در مونته ویدئو پایتخت اروگوئه بستری شد. جایی که پزشکان باید مشکل قلبی،چاقی بیش از حد و از همه مهم تر اعتیاد کهنه وی به کوکائین را درمان می کردند.

اگر کلودیا (همسرش) در کنارش نبود، ولی دالما و جیانینا دو دخترش در لحظات سخت او را یاری کردند و پس از چند روز شاهد لبخند او روی تخت بیمارستان بودند. لبخندی که شادی را به قلب آن ها و هواداران دیه گو که در بیرون بیمارستان و همین طور سایر نقاط دنیا منتظر اخبار مربوط به او بودند هدیه داد.

این شاید می توانست نقطه شروعی جدید برای مرد 40ساله آرژانتینی باشد. اما خیلی زود او دوباره به اعتیاد روی آورد و این بار در سال2004 مشکل تنفسی هم به مشکلات قلبی اضافه شد.

کار به جایی رسید که در سال2005، پزشکان که یک سال بود او را تحت مراقبت داشتند اعلام کردند که وضعیت او در زمینه چاقی،اعتیاد، تنفس و قلب آن چنان بحرانی است که احتمال مرگ او وجود دارد.

سرانجام پس از مدتی حضور در بیمارستان شهر بوینوس آیرس و چندین عمل جراحی برای برداشتن چربی ها و بازگرداندن او به حال عادی، دیه گو در بین استقبال دوستداران بی شمارش از بیمارستان مرخص شد.

دو سال بعد اما به دلیل مصرف بیش از حد الکل و احتمال ابتلایش به هپاتیت تا مرز مردن پیش رفت اما باز هم پزشکان به داد او رسیدند و دیه گو هم در سال2007 رسما اعلام کرد که برای همیشه از مواد مخدر فاصله گرفته است.

قوانین ضدمصرف مواد مخدر در امارات بسیار سختگیرانه بوده و این عمل را از هیچ کس حتی دیه گو بزرگ برنمی تابند. حال باید دید او که می گوید«ترک» کرده به قول خودش پایبند است یا باید باز هم او را در مظان اتهامی دیگر در این باب ببینیم.

سیاست

مانیفست‌های سیاسی مارادونا ‌همواره خاص و «‌دیه‌گویی» بوده. از همان نوجوانی،‌ او سری پرشور داشت و آن گونه که اشاره شد،‌ فدراسیون و حتی حکومت را در آن سنین زیر سوال می‌برد.

در طول سالیان،‌او به دلیل مشهور شدن،‌روابط زیادی با بزرگان دنیا پی‌ریزی کرد و شاید از همه بیشتر با فیدل کاسترو،‌رهبر افسانه‌ای کوبا رفیق باشد. او زمانی که به دیدن کاسترو رفت با پیشنهاد انجام پروسه درمانی‌اش در هاوانا ‌ روبه‌رو شد که البته دیه‌گو آن را نپذیرفت اما حاصل این سفر به کوبا (غیر از‌ سیگارهای برگ درجه یک)،‌خالکوبی بزرگ چه‌گوارا (?ظهر آزادی خواهی و انقلاب ضد‌امپریالیستی آمریکا جنوبی) ‌روی بازوی او بود.

مارادونا زمانی که زندگی نامه خود را منتشر کرد، آن را به فیدل کاسترو تقدیم کرد. در زمان تحریم‌های عراق و همین‌طور آغاز حمله آمریکا به این کشور،‌در جاهای مختلف،‌مخالفت خود را با این حرکت ابراز داشت.

دیگر دوست او،‌هوگوچاوز، ریئس‌جمهور ونزوئلاست. او یک‌بار پس از ملاقات با وی گفت: «من به چاوز ایمان دارم. هر چه فیدل کند و ‌هر چه چاوز‌ کند برای من بهترین است.»

او به سبب گرایشات فردی،‌ذاتا ضد‌امپریالیستی می‌اندیشد و یک‌ بار هم در یک برنامه تلویزیونی گفت: «من از آمریکا متنفرم. از هر چیزی که از آن‌جا بیاید هم عمیقا تنفر دارم.»

در جریان یک کنفرانس در آمریکای جنوبی در سال‌2005،‌او با پوشیدن تی‌شرت که روی آن نوشته بود: «بوش را متوقف کنید» تنفرش را از سیاست‌های ر‌ییس‌جمهور آمریکا اعلام کرده بود.

آخرین اقدام او مربوط به تمرینات الوصل در ماه گذشته است که ‌طی آن، وی پس از دریافت چفیه‌ای از هواداران این تیم شعار «VIVA Palestina» (زنده‌باد فلسطین) سر داد که مورد تشویق حاضران قرار گرفت.

همشهری تماشاگر

منبع: همشهری آنلاین