در این جلسه هر پرسش و پاسخی که بین پنج نوجوان (شیرین جعفری، نیلوفر شهسواریان، مرسده عینی، مهشید فنودی و رومینا محمدزمانی) و دکتر لیلا سلیقهدار ردوبدل شد، مشکلات نوجوانی من بود. اول قرار شد هر کدام از بچهها مسائل تحصیلیشان را بگویند تا به جمعبندی برسیم و درباره آنها صحبت کنیم. دکتر سلیقهدار همان اول گفت که ما میگوییم مسئله، نه مشکل. چون اینها مشکل نیستند، مسئلهاند و مسئله قابل حل است. بعد نوبت نوجوانها بود که مسائلشان را بگویند.
نیلوفرشهسواریان، سوم انسانی: در رشته انسانی کتابهای حفظی زیاد است، اما من کاربرد این درسها را در زندگی معمولی نمیتوانم پیدا کنم. بعضی از معلمها عین کتاب را میخواهند، وقتی پاسخ را مفهومی میگوییم، نمره کم میکنند. روش درس دادن اشتباه است. برای جغرافی در کلاس مینشینیم و ناهمواریها را میخوانیم. ما را جایی نمیبرند که ناهمواریها را نشانمان بدهند. بهتر است درسها را عملی کنند. لااقل بعضی از درسها مثل آلودگی هوا را که میتوانیم ببینیم.
مهشید فنودی، سوم ریاضی: معلمها خیلی تکلیف میدهند. آنقدر زیاد که نمیتوانیم درست برنامهریزی کنیم. درباره تغییر رشته هم سؤال دارم.مشکل فراموشی هم دارم!
و همه با هم: بله ما هم مشکل فراموشی داریم!
شیرین جعفری، دوم ریاضی: پنجشنبهها تعطیل شده و حجم کارهای روزانهمان خیلی زیاد شده است. دوم هم بحث کنکور است. اگر آن را بردارند، وضعیت درس خواندن و نمره گرفتن خیلی سختتر میشود.
رومینا محمدزمانی،سوم ریاضی دیرتر به جلسه رسید و فقط در بحثها شرکت کرد. اما مسائل آنقدر پراکنده بودند که نمیتوانستیم به جمعبندی سؤالها برسیم. بنابراین دکتر سلیقهدار گفت: «ما، میتوانیم این پرسشها و مسئلهها را به دو دسته تقسیم کنیم:
اول مسائلی که از حیطه اختیارات ما خارج است و دوم مسائلی که به ما، مهارتها و تواناییهایمان مربوط میشود. مشکلات خارج از اختیارات ما خیلی زیاد است؛ تعطیلی پنجشنبهها، درسهایی که برای آن دوساعت وقت در نظر میگیرند، درحالیکه حجم کتاب بیشتر از دوساعت است، زنگ تفریح و...
مسائلی که به ما مربوط است هم کم نیست، اما بین این دو بخش چیزی مشترک وجود دارد. اگر گفتید چیست؟
شیرین: سازگاری.
سلیقهدار: یعنی جایی که برخلاف انتظارات ماست و نمیتوانیم تغییرش دهیم سازگار شویم؟ نه، این نیست. اگر بخواهیم چیزی را عوض کنیم تا تغییر ایجاد کنیم، به مهارت نیاز داریم. این مهارت بین دو دسته مسائلی که به آن اشاره کردیم، مشترک است. نام این مهارت «حل مسئله» است.
چه زمانی که در برابر مسائلی قرار میگیریم که کاملاً به خودمان مربوط است، مثل تغییر رشته و چه وقتی که با مسائلی روبهرو میشویم که در حیطه اختیاراتمان نیست، به مهارت «حل مسئله» نیاز داریم؛ مثلاً این دوست ما میگوید با تعطیلی پنجشنبهها کار ما زیاد شده است.
سلیقهدار: وقتی در تعطیل شدن پنجشنبهها اختیاری ندارید، باید از مهارت حل مسئله استفاده کنید. راهی را پیدا کنید که با شرایط موجودی که نمیتوانید تغییرش بدهید، بتوانید به بازده بالاتر برسید.
نیلوفر:
خب، حل مسئله وقت میبرد. ما این همه سال عادت داشتیم پنجشنبهها مدرسه برویم و حالا تعطیل شده. تا بیاییم این مسئله را حل کنیم، یا به آن عادت کنیم، دیگر درسمان تمام شده است. خیلی سخت است!
سلیقهدار: سخت است، ولی انجامشدنی است. میگویید با تعطیلی پنجشنبهها، درسهایتان فشرده و سخت شده؟ یک جدول خالی درست کنید و روزهای هفته را در قسمت افقی و نام درسها را در قسمت عمودی بنویسید و در هر روز ساعت شروع هر درس و ساعت پایان آن را بنویسید. در آخر هفته میتوانید جمعبندی کنید که چهقدر درس خواندهاید. این جمعبندی به شما میگوید کدام روزها درسها سنگین بوده و کدام روزها سبک. البته روزهای مردهای هم داشتهاید که در آن هیچ فعالیتی نکردهاید. در نهایت میتوانید بخشی از فعالیتهایتان را از روزهای سنگین بردارید و به روزهای سبک ببرید. با این کار از بهت تعطیلی پنجشنبهها خارج میشوید و برنامهریزی میکنید.
اگر معلم ریاضی مسئلهای بگوید که دوستش نداریم، میتوانیم بگوییم حل نمیکنیم، چون دوستش نداریم؟ نه! وقتی نمیتوانیم صورت مسئله را پاک کنیم، باید آن را حل کنیم یا حداقل شرایط خودمان را تغییر بدهیم.
- گام اول
سلیقهدار: گام اول برای حل مسئله این است که مسئله را برای خودمان تعریف کنیم. کنکور را برداشته و شرط معدل گذاشتهاند و این مسئله برایمان استرسزاست. گام اول تعریف مسئله است. یعنی یک بار مسئله را به زبان خودم برای خودم تعریف کنم. کسی میداند این یعنی چه؟
مرسده:
دادههایمان را بررسی کنیم.
سلیقهدار: بله؛ معلوم و مجهول را مشخص کنیم. این بزرگترین حسن حل مسئله است. مثلاً این دوست ما میگوید یک امتحان 20 نمرهای را ده تا امتحان دو نمرهای میگیرند و اگر هر بار 25 صدم کم شود، 4 تا 25 صدم میشود یک نمره. در حالیکه اگر دوباره مسئله را تعریف کنیم، میبینیم اگر یک امتحان هم بگیرند و پاسخ سؤال را ندانیم، همین یک نمره کم میشود.
مرسده: نه، اگر یک جا باشد، بیشتر درس میخوانم.
سلیقهدار: موضوع عوض شد. پس مشکل این است که برای دو نمره کمتر درس میخوانی. میبینید؟ وقتی مسئله را دوباره تعریف کنیم، گاهی موضوع تغییر میکند. اول میگوییم پنجشنبه تعطیل است، کار زیاد میشود. بعد که دوباره بررسی میکنیم، میبینیم در این دو روز تعطیل میتوانیم کارهای هفته بعد را انجام دهیم. زلزلهای در تهران آمد و در آن کسی آسیب ندید، جز زنی که در زمان زلزله خودش را از طبقه دوم به پایین پرت کرده بود. این هم نوعی حل مسئله است!
- گام دوم و سوم
سلیقهدار: فکر میکنید گام دوم مهارت حل مسئله چیست؟
مهشید: جمعآوری اطلاعات.
سلیقهدار: نوبت ارائه راه حل است، به شرطی که راه حل مفید باشد و به درد بخورد و براساس واقعیت باشد. باید قبل از ارائه راه حل به مطالعه و جمعآوری اطلاعات بپردازیم. اول مطمئن شویم که مثلاً میخواهیم تغییر رشته بدهیم. بعد در جمعآوری اطلاعات ویژگی رشتهها را بررسی کنیم و... سومین گام ارائه راه حل است. وقتی یک راه حل میدهیم، خودمان را به یک راه محدود میکنیم. باید راه حلهای بیشتری پیدا کنیم تا امکان انتخاب داشته باشیم.
-
پرانتز باز
سلیقهدار: الان به شما راه حل معجزهآسایی میگویم که برای فراموشی هم خوب است. «جعبه یادگیری لایتز» را میشناسید؟
مرسده: این جعبه، خانههای روزانه دارد. مطلبی را اول به فاصله کم و روزانه مرور میکنیم، بعد هفتگی و ماهانه و در آخر چیزی که بیرون میآید، دیگر فراموش نمیشود.
سلیقهدار: بله، ما جعبه را نمیخواهیم. میخواهیم اساس جعبه یادگیری لایتز را یاد بگیریم. میگویند وقتی چیزی را برای اولین بار شنیدید یا خواندید، اگر تا 24 ساعت بعد تکرار یا مرور کنید، مطلب تا یک هفته در ذهنتان میماند. اگر تا یک هفته دیگر آن را مرور کنید، مطلب تا یک ماه در ذهنتان میماند و اگر تا پیش از اینکه یک ماه تمام شود، آن را مرور کنید، بین چهار تا شش ماه در ذهنتان میماند و اگر تا پیش از چهار تا شش ماه یکبار دیگر مرور کنید، آن مطلب تا پایان عمر یادتان نمیرود.
-
رمزگشایی
اینجا سؤالی پیش میآید. میگویید وقتی معلم درس میدهد و هفته بعد، امتحان میگیرد، برای هفته بعدی میخوانم . آخر هر ماه امتحان داریم، باز هم میخوانم. تا امتحان پایان ترم بین چهار تا شش ماه فاصله است، آن را هم میخوانم. پس چرا درسها یادم نیست؟ میدانید کدام مرحله کم است؟
همه بچهها با هم: همان 24 ساعت اول.
سلیقهدار: رمزی که میخواستم بگویم همین است. به خودتان قول بدهید و هر شب درسهای همان روز را مرور کنید. در هر حالتی که بودید و هر کاری که داشتید، درسها را مرور کنید. آنقدر حافظهتان قوی میشود که فکرش را نمیتوانید بکنید.
میدانید کسی که تا 24 ساعت درس را مرور نکند، تا چند درصد از یادگیری را از دست میدهد؟
مرسده: 60 درصد.
شیرین: 70 درصد.
سلیقهدار: آفرین! 70 درصد یادگیریاش را از دست میدهد، چون مرور همان روز را از دست داده است. هفته بعد باید دو ساعت وقت بگذارد، آخر هم درست یادش نمیماند.
رومینا: بعضی وقتها نمیشود. درسهای روز بعد هم هست. امتحان هم داریم.
سلیقهدار: فقط یک مشت محکم به کارهای دیگر بزنید و درس را مرور کنید. البته این پند بود. تو خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال! چون درباره فراموشی هم صحبت شده، باید یاد بگیریم که ویژگیهای مرور کردن چیست؟ بعضیها مرور میکنند، اما یادشان نمیماند. میدانید مهمترین ویژگی تکرار خوب یا مرور چیست؟
مرسده: نکات اصلی را خلاصه کنیم و بخوانیم.
رومینا: اول مطلب علامتهایی بگذاریم که یادمان نرود.
مهشید: روزنامهوار نگاه کنیم.
نیلوفر: در هر درس تمرکز داشته باشیم.
شیرین: با دقت بخوانیم.
سلیقهدار: مهمترین شرط تکرار یا مرور خوب (به خصوص در درس ریاضی) آن است که مرور ما باعث فکر کردنمان شود. اگر گفتید چه شرایطی باعث میشود بتوانیم فکر کنیم؟
رومینا: من با استرس نمیتوانم فکر کنم.
سلیقهدار: مگر زمان امتحان دادن فکر نمیکنید؟ وقتی سؤالها را میبینید، علامت سؤال به مغز فرمان میدهد که جوابش را پیدا کن و سلولهای مغز دنبال پاسخ میگردند. هر وقت خواستید مرور کنید، فقط به خلاصه کتاب و تیک زدن و... اکتفا نکنید. دوباره خواندن، فراموشی میآورد. وقتی دوباره میخوانید، به ذهنت میگویید نمیتوانی حفظ کنی. باید به ذهنتان اعتماد کنید، همانطور که از والدین انتظار دارید بهتان اعتماد کنند. حالا درس را خواندید و مرور کردید، اما سر امتحان که سؤالها را میبینید، همه چیز یادتان میرود. میگویید این سؤالهاست، پس جوابها کو؟ چون همیشه جواب را کنار سؤال دیدهاید و حفظ کردهاید. پس موقع مرور کردن باید اول سؤالها را مرور کنید و بعد جوابها تا یادتان بماند.
من: من از طرف بچههایی که اینجا نیستند میپرسم: امروز در مدرسه درسی دادهاند و من به خانه آمدهام. اگر قرار باشد از روی درس نخوانم، چهطور مرور کنم؟ از روی سؤالهای درسی بخوانم؟ یا...
سلیقهدار: وقتی میرسید خانه، اول فکر کنید و یادتان بیاید امروز چه یاد گرفتهاید. صدای معلم، سرفصلها و... را به یادبیاورید. اینطوری چارچوب ذهنیتان قوی میشود. اگر وقت داشتید روزنامهوار نگاهی بیندازید، اما قبل از آن باید یادتان بیاید امروز درباره چه درسی صحبت شده. اگر جزئیات یادتان نیامد، اشکالی ندارد. مثلاً در درس ریاضی، همان روز مسئلهای را که یاد گرفتهاید، مرور کنید. اگر پاسخش را هم یاد نگرفتید، اشکال ندارد. فقط صورت مسئله را بنویسید. در این صورت قسمتهایی از سلولهای مغزتان دنبال پاسخ میروند.
مهشید: وقتی مسئلهای را یاد میگیریم، معلمها میگویند به راه حل پای تخته نگاه نکنید و همانجا یک بار خودمان آن مسئله را حل میکنیم.
سلیقهدار: این به همان مرور 24 ساعت اول شما کمک میکند.
- گام چهارم
سلیقهدار: برگردیم به گامهای مهارت حل مسئله. از بین راه حلهای مختلف تعدادی باید گزینش شوند. گام چهارم انتخاب درست است. برای یک انتخاب خوب چه کاری باید انجام دهیم؟
مرسده: نتیجه را پیشبینی کنیم.
رومینا: امتحان کنیم.
سلیقهدار: در یک جدول خوبیها و بدیهای هر راه حل را بنویسید و بعد راه حل را پیدا کنید. مثلاً دوست ما میگوید تکلیفهای نوشتنی زیاد است. در این مرحله راه حلهای مختلف داریم. شما راه حل بدهید.
شیرین: روزهای تعطیل درسها را میخوانم.
مرسده: هر روز یک ساعت در راهم و آن یک ساعت درسها را میخوانم.
نیلوفر: جای خواندنیها و نوشتنیها را عوض میکنم.
سلیقهدار: زمانی متوجه میشوم چه راه حلی به درد من میخورد که خودم را خوب بشناسم. درباره خودم آگاهی داشته باشم و بدانم من چه تغییراتی را میتوانم بپذیرم و عادتهای تربیتیام کدام است. مثلاً سال سوم دبیرستان خیلی مهم است؛ امتحان نهایی دارید و... بهتر است کارهای متفرقه روزانهتان را بنویسید. کلاس زبان، خانه دوستان، اسکیت و... ببینید کدام را حذف کنید آسیب کمتری میبینید. بعضیها را اگر حذف کنید، اصلاً اتفاقی نمیافتد. حتی باعث میشود بیشتر بخوانید. شما به هشت ساعت خواب پشت سرهم و عمیق نیاز دارید. با حذف کارهای متفرقه میتوانیم به همه کارهایمان برسیم.
خلاصه کلام، فهمیدیم که در روبهرویی با هر مسئله بهترین کار استفاده از مهارت حل مسئله است. گام اول تعریف مسئله برای خودمان است. گام دوم جمعآوری اطلاعات و گام سوم ارائه راه حل است.گام چهارم انتخاب راه حل درست و در آخر اجرای راه حل است.
- درحاشیه
رومینا: بعضی از درسها، مثل تاریخ را هر چه میخوانم یادم نمیماند. تاریخ را دوست ندارم.
سلیقهدار: دَرست را دوست داشته باش و با آن ارتباط برقرار کن. معلم آن درس ممکن است بداخلاق باشد یا خوشاخلاق. فرقی ندارد. تلقین کن که آن درس را دوست داری. اول درس را بفهم و از خودت سؤال کن.
مهشید: اگر به درسها با دید منفی نگاه کنیم، نه ریاضی، نه فیزیک، نه ادبیات و... هیچ کدام به درد نمیخورند. در صورتی که همه درسها به درد میخورند. تأثیر ادبیات در روح آدم فوقالعاده است.
شیرین: معلم خوب هم روی دوست داشتن درسها تأثیر میگذارد.
سلیقهدار: وقتی وارد دانشگاه میشوید، ممکن است استاد پیر یا حتی جوانی داشته باشید که فقط اخم کند یا فقط درس بدهد و برود. هرکس مسئول رفتار خودش است. انسان نباید سرنوشتش را در اختیار رفتار آدمهای دیگر قرار بدهد. صحبتهای مهشید هم خیلی منطقی است. تأثیر ادبیات آنقدر پیچیده است که در درک ما نیست. درسهای دیگر هم همینطور.
من: در رشته اقتصاد اجتماعی دیپلم گرفتم. تا پیش از ورود به دانشگاه از دیگر همسن و سالهایم که ریاضی و تجربی خوانده بودند، معلوماتم بیشتر بود. آنقدر جغرافیا، تاریخ، منطق، فلسفه و توسعه اقتصادی و سیاسی خوانده بودم که درباره هر مسئلهای که صحبت میشد، من حرفی برای گفتن داشتم. چون درسهایم را دوست داشتم. هم منطق و فلسفه به درد زندگیام خورد، هم تاریخ و جغرافیا و اقتصاد.