او برای دومین بار اواسط دهه 80 و از سومین دوره لیگ برتر، ریاست باشگاه استقلال را بهعهده گرفت. دردورههای اول و دوم لیگ، استقلال یک عنوان سومی و یک عنوان نایب قهرمانی لیگ برتر را بهدست آورده بود و بعد از قهرمانی در لیگ پنجم، قریب از این باشگاه رفت. محمدحسین قریب در این رابطه به همشهری میگوید: «بار اولی که مدیرعامل استقلال شدم تا جایی که یادم میآید توانستیم یک قهرمانی در جام حذفی به دست بیاوریم، بعد این سمت را واگذار کردم و تنها به عنوان عضو هیأت مدیره باشگاه باقی ماندم».
در دومین دوره مدیریت قریب، استقلال در جام حذفی موفق نبود و تنها یک بار به فینال این جام رسید. این تیم با مربیگری امیر قلعهنویی در فینال جام حذفی مقابل سپاهان شکست خورد. البته استقلال در دوران مدیریت قریب، در لیگ قهرمانان آسیا هم به موفقیتی دست نیافت ولی با توجه به اینکه او با عنوان قهرمانی لیگ برتر از استقلال جدا شد، از او همیشه بهعنوان یک مدیر موفق در باشگاه استقلال یاد میشود. قریب ادامه میدهد: «دومین باری که مدیرعامل استقلال شدم، بحث جوانگرایی را مطرح کردم. سعی شد که از بازیکنان جوان و آیندهدار استفاده شود و در کنار اینها حاشیهها را هم از تیم دور کردیم». یکی از نکاتی که میشود در بررسی عملکرد قریب به آن اشاره کرد، مربیگری سهساله امیر قلعهنویی در استقلال بود که در پایان به قهرمانی این تیم در لیگ برتر منجر شد. قریب معتقد است که با برنامهریزی دقیق توانسته در استقلال به موفقیت دست یابد. او تأکید میکند: «ما برنامه داشتیم. کادرفنی جدیدی را معرفی کردیم. در آن زمان امیر قلعهنویی در مربیگری تجربه امروز را نداشت ولی ما میخواستیم از مربیان جوان استفاده کنیم. مربیان ما در لیگ سابقه داشتند ولی سابقهشان کم بود. ما آنها را به خدمت گرفتیم تا بتوانیم برنامههای خود را پیاده کنیم».
مدیرعامل سابق استقلال اضافه میکند:«به نظر من، بحث جوانگرایی و ریسک پذیری را هر مدیری باید داشته باشد. پس از دوره سهساله من، بازیکنان جوان توانستند وضعیت خوبی در فوتبال ایران پیدا کنند و برخی از آنها به تیم ملی رسیدند. این بازیکنان چندین سال پشتوانه باشگاه شدند و در تیم ملی هم موفق بودند. اعضای کادرفنی هم بعد از موفقیت در استقلال توانستند دوران خوبی را در مربیگری داشته باشند. آقای قلعه نویی هم بعد از آن به تیم ملی رسید. البته یکی از دلایل موفقیت ما در نتیجهگیری، داشتن یک تیم بدون حاشیه بود».
محمدحسین قریب اما پیش از آنکه مدیرعامل باشگاه استقلال شود، در اوایل دهه 70 از جهادسازندگی مامور شد که بهمدت 6ماه در هیأت مدیره این باشگاه حضور داشته باشد. اما او به هیأت مدیره استقلال آمد و سالها در این باشگاه ماند. قریب تمایلی ندارد که به آن دوران برگردد و درباره این پرسش که چگونه از جهادسازندگی به باشگاه استقلال وارد شد، میگوید: «وارد بحث جهادسازندگی نشویم بهتر است. سال ورودم به استقلال را بهطور دقیق نمیدانم و بهتر است که چنین بحثی نداشته باشیم».
با وجود این، او درباره اینکه قرار بوده باشگاه استقلال بهطور موقت به جهادسازندگی واگذار شود، تأکید میکند: «اصلا قرار نبود که باشگاه استقلال 6 ماه زیرنظر جهادسازندگی برود. بهنظر من، مردم بیشتر دوست دارند که عملکرد یک مدیرعامل را بدانند. اینکه آن مدیر چگونه به ریاست یک باشگاه ورزشی درآمده نمیتواند مهم باشد. واقعیت این است که نمیخواهم وارد این بحثها شوم».
اولیایی: فوتبال دولتی در هیچ جای دنیا جواب نداده است
بعد از علیفتحاللهزاده، کاظم اولیایی را میتوان یکی از آلترناتیوهای همیشگی مدیرعاملی باشگاه استقلال خواند. مدیرعامل اسبق باشگاه استقلال مهمترین مشکل استقلال و پرسپولیس را بحث مالکیت آنها میداند و سازمان تربیتبدنی سابق را مقصر اول در عدمواگذاری این دوباشگاه به بخش خصوصی. آنچه در پی میآید مهمترین بخشهای گفتوگوی ما با اولیایی است.
عمده مشکل دو باشگاه استقلال و پرسپولیس بحث مالکیت آنهاست و چون هرگز تعیین مالکیت نشدهاند مثل« بچه زن بابا» هستند و ساختار مناسبی هم ندارند.درگذشته این دو باشگاه متعلق به 2فرد بودند وتحت عنوان 2موسسه تعریف شده بودند اما بعد از انقلاب اسلامی هرکدام سرنوشت متفاوتی پیدا کردند. اینها هنوز در بستر اصلی تعریف نشدهاند و به همین دلیل هرکسی هم که قدم به این دو باشگاه میگذارد، بیشتر نقش مستاجر را ایفا میکند تا صاحبخانه. اصل مشکل هم اینجاست که دولت نتوانسته تعریف درستی از این دو باشگاه ارائه دهد.
مشکل اصلی، سازمان تربیتبدنی(وزارت ورزش فعلی) است. واقعیت اینکه این دو تیم را با دید شترمرغ نگاه میکنند. بار را روی دوش اینها میگذارند، میبرند و به لحاظ نیازهای تبلیغاتی و شهرت از این باشگاهها بهرهبرداری میشود، اما میگویند بپر و توقع پریدن از آنها دارند. در حقیقت این ندانمکاری بیشتر متوجه سازمان تربیتبدنی است. از زمانی که یادم هست از دوران آقای غفوریفرد در سازمان تربیت بدنی بعد از اتفاقاتی که در امجدیه افتاد گفتند که این دو باشگاه باید به مردم واگذار شوند. حضور من و انتخاب آقایان آقامحمدی، میرولد، مرحوم مجدآرا و احمدناطقنوری به عنوان نمایندگان مردم در همین راستا صورت گرفت که بتوانیم در این زمینه تصمیم بگیریم، اما سازمان تربیتبدنی هرگز این اجازه را نداد تا طی 20سال گذشته همواره شاهد بروز مشکلاتی در راه واگذاری این دو تیم، چه به بخش خصوصی و چه به مردم باشیم. در واقع این شهامت وجود ندارد که این دو باشگاه به شکل مستقل اداره شوند.
در همه دنیا از اسپانیا گرفته تا آلمان و ایتالیا و انگلیس، باشگاهها با هستهمرکزی خصوصی اداره میشوند. اگر ما فوتبال حرفهای را قبول داریم یعنی اینکه فوتبال باید به مثابه یک شغل و حرفه قلمداد شود. اگر قرار است شغل عدهای فوتبال شوددیگر نمیتوان آن را به مردان دولتی سپرد. در هیچ جای دنیا فوتبال دولتی موفق نبوده است؛ حتی در شورویسابق به رغم همه موفقیتهایش در ورزش، دیدیم که هرگز آنها نتوانستند به فوتبال کشورهای پیشرو نزدیک شوند و در واقع ما در حال بیراههرفتن هستیم.
رئیسجمهور محترم 2سال پیش آمد و گفت این دو باشگاه در بخشخصوصی تعریف شوند. علیآبادی آمد طرح داد فرابورس و سعیدلو آمد گفت امروز و فردا عملی میشود و وزیر جدید آمد گفت 33درصد سهام باشگاه واگذارمیشود و بعد دولت تصویب کرد 80درصد. اما به نظر میرسد این طرحها چون مبنای علمی و کارشناسی ندارند همیشه شبیه به شعارهای سیاسی هستند و هرگز این دو باشگاه را به سرمنزل مقصود نخواهند رساند.
اول گفتند بورس اما شرایط این دو باشگاه با توجه به زیاندهبودنشان امکانپذیر نشد، چرا که بورس جای شرکتهای سودده است. حالا میگویند فرابورس که تعریف خاص خود را دارد و بحث فروش «برند» را مطرح میکنند که بازهم فکر میکنم این کار نشدنی است چون هیچکدام از این طرحها کارشناسی نشده و فقط شعاری است؛ فکر نمیکنم عملی باشد.
ما در اتحادیه فوتبال یک برنامه پنجساله تدوین کردیم و به سازمان تربیتبدنی دادیم. طبق این طرح ما اول باید هزینه سالانه یک باشگاه را در کشور برآورد کنیم و با دولت برای دریافت آن به توافق برسیم؛ مثلا میانگین هزینه یک باشگاه چیزی حدود 7میلیاردتومان میشود و هرساله با کاهش این رقم در یک پروسه پنجساله باشگاهها را از بودجه دولت بینیاز کنیم، بعد ظرفیت درآمدزایی را برای باشگاهها فعال کنیم.
این کار حاصل تلاش پنجساله نمایندگان اتحادیه فوتبال و باشگاهها در سفر به چندین کشور اروپایی و مذاکره پیرامون موضوع خصوصیسازی با اتحادیههای فوتبال کشورهای مختلف بوده است. با یک طرح پنجساله مدون که وظیفه هرطرف نیز کاملا مشخص است میشود بهراحتی امیدوار به خودکفایی باشگاهها بدون نیاز به بودجه دولتی بود. این کار نیاز به برنامه دارد و ما فقط روی اجرای دو برنامه صد و صفر اصرار داریم؛ اینکه دولت همه هزینهها را بدهد یا اینکه اصلا ندهد. فوتبال مثل بچهای است که بهتدریج نیاز به جدایی کامل از حمایت دولت دارد. در این طرح هم حفظ فوتبال فعلی دیده شد و هم فوتبال ملی و هم اقتدار در سطح بینالمللی و هم سپردن کار به بخشخصوصی و صدالبته این کار را با متخصصین امر ممکن است نه اینکه هرکسی را که شکل مار کشید کارشناس خطاب کنیم.
حرف ما این است که دولت با همان طرحی که ما ارائه دادیم هرسال (به مدت 5سال) بخشی از بودجهای که به فوتبال میدهد را کم کند و طی این مدت اجازه دهد فوتبال از همه پتانسیل درآمدیاش برخوردار شود؛ به این شرط که پس از 5سال، هم دیگر دولت هیچ وظیفهای در قبال فوتبال نداشته باشد و هم اینکه استفاده تبلیغاتی و سیاسی در فوتبال ممنوع شود، نه اینکه آقایی که 30سال در راهنمایی و رانندگی بالاترین تخصصش نظم و انتظام و مسئول توزیع سوخت کشور بوده یکباره سر از یکی از بزرگترین باشگاههای کشور درآورد و بدون درنظرگرفتن عواقب کار، از صفر شروع کند.
خطیب: واگذاری پرسپولیس به بخشخصوصی در گام آخر ناکام ماند
حجتاللهخطیب به عنوان یکی از مدیران قدیمی ورزش در مقطعی هجدهماهه از تیرماه سال1383 تا آذرماه1384 در حالیکه به طور همزمان مسئولیت اداره کل تربیت بدنی استان تهران را نیز برعهده داشت، نشستن روی صندلی داغ مدیرعاملی یکی از دو باشگاه پرطرفدار پایتخت را هم تجربه کرد و به زعم خودش با وجود متحملشدن ناملایمات بسیار در این راه به هدفی که میخواست نرسید. مهمترین بخش گفت و گو با خطیب را بخوانید.
من ابتدا باوجود اصرار و پیشنهاد آقای مهرعلیزاده، رئیس وقت سازمان تربیتبدنی این مسئولیت را نپذیرفتم و امتناع کردم ولی به خواهش و توصیه یکی از دوستان نزدیکم در نهایت قبول کردم و نزدیک به 18ماه مدیرعامل باشگاه پرسپولیس شدم. البته من چندان هم با مشکلات و مصایب دو باشگاه استقلال و پرسپولیس بیگانه نبودم و در دوران حضور آقای درگاهی در سازمان تربیت بدنی که مسئولیت مستقیم دو تیم با آقایان علیپروین و کردنوری بود، این دو تیم زیر نظر اداره کل تربیت بدنی استان تهران اداره میشد و من هم به عنوان مدیرکل استان، عضو هیات مدیره هر دو باشگاه بودم. البته این توضیح را بدهم که میدانستم وارد گردابی میشوم که بیرونآمدن از آن چندان آسان نخواهد بود ولی با هدف خیرخواهانه به سامانرساندن پرسپولیس این مسئولیت خطیر را پذیرفتم و فکر میکنم که جز در مرحله پایانی کار، بهخوبی توانستم اوضاع را به سمت سروسامان یافتن این باشگاه مردمی پیش ببرم.
من با این شرط مدیرعاملی پرسپولیس را قبول کردم که بتوانم در یک پروسه مشخص شرایط واگذاریاش را به بخش خصوصی مهیا کنم و کاری هم به اینکه تیم به چه مقامی در لیگ برتر دست پیدا میکند نداشته باشم؛ به همین منظور کار فنی را به اهلش واگذار کردم و خودم به دنبال تحقق هدف اصلی راه افتادم. برای اولینبار توانستیم از طریق نهادهای قانونی آنموقع با صرف ساعتها وقت که شاید سرجمع 5 ماه طول کشید، زمینه شرکتشدن باشگاه را مصوب کنیم. پس از ابلاغ هیات دولت سازمان خصوصیسازی درصدد قیمتگذاری با کمک ثبت شرکتها برآمد و من هم کنسرسیومی را پیدا کردم که پس از تایید قیمتگذاری، از طریق بورس این اقدام، عملی شود. درنهایت قرار بود پس از تایید قیمت از سوی مهرعلیزاده پرسپولیس رسما واگذار شود که این اتفاق در اواخر دولت هشتم نیفتاد.
بخشخصوصی هنگامی گام به میدان سرمایهگذاری در صنوف مختلف میگذارد که بستر و شرایط حضورش فراهم باشد ولی در ورزش متاسفانه بهرغم تدوین دستورالعمل چگونگی حضور بخشخصوصی در ورزش که درسال 1363 نوشته شد و پس از آن هر ساله به حسب ضرورت و نیازها باید تکامل پیدا میکرد این فضا و فرهنگ هرگز بهوجودنیامد و هنوز به این باور نرسیدهایم. در همین فوتبال ما افرادی میآیند و میخواهند کمکی به فوتبال کنند ولی بهجای استقبال میگوییم آنها این پول را از کجا آوردهاند و چرا خرج فوتبال میکنند؟ فضای پرابهامی برایآنان میسازیم که از آمدنشان نیز پشیمان میشوند. مشکل هم این است که نه برای آمدن چنین افرادی برنامه داریم و نه میتوانیم آنان را به کلی از صحنه حذف کنیم و نادیده بگیریم.متاسفانه الان به عنوان مثال شرکتهای خصوصی در امر واردات خودرو را با درآمدهای آنچنانی هضم میکنیم ولی در ورزش این امر به این راحتیها ممکن نیست و باید به نوعی حل شود.
الان دولت به 2 شکل میتواند اداره باشگاهها را به بخش خصوصی واگذارکند. یکی آن است که هیأت دولت تصویب کند باشگاههای دولتی چه آنهایی که مثل استقلال و پرسپولیس زیرمجموعه وزارت ورزش هستند و چه آنهایی که مثل سپاهان، ذوبآهن و پیکان زیرنظر وزارت صنایع قرار دارند میتوانند طی مراحل قانونی به بخش خصوصی واگذار شوند و افراد علاقهمند بیایند با خرید سهام، پایههای باشگاههای واقعی و خودکفا را بگذارند. این سادهترین راه بدون پیچیدگی است که دولت میتواند بار ورزش حرفهای را از دوش خود بردارد؛ همانند سایر اموری که با واگذاری به مردم و بخش خصوصی با نتایج موفقی نیز همراه بوده است.من در روزهایی که مدیرعامل پرسپولیس بودم در برنامه90 خطاب به مردم گفتم پول شماهایی که باید از سوی دولت صرف آب و برق و گاز و مایحتاج عمومی شود را ما داریم میدهیم به فوتبال و فوتبالیستها؛ آیا شما موافقید؟ راه دوم هم این است که باشگاهها را به صورت واگذاری در اختیار سازمان خصوصیسازی قرار دهند همانند سایر شرکتهای دولتی که هماکنون به صورت یک عرف درآمده است. استقلال و پرسپولیس که دیگر از شرکت بزرگی مثل مخابرات بالاتر نیستند! این کار نیز به خوبی انجام شده است.
محمدحسن انصاریفرد: به مربیان خارجی بزرگ اعتقاد داشتم
محمدحسن انصاریفرد یکی از معدود مدیران عامل باشگاه پرسپولیس است که سابقه بازی در این تیم را هم داشته است. انصاریفرد از آذر ماه 84 تا خرداد 86 مدیرعامل پرسپولیس بود و در این مدت توانست آریهان، سرمربی سرشناس هلندی را به ایران بیاورد و پس از او هدایت تیم پرسپولیس را به مصطفی دنیزلی بدهد؛ مردی که هواداران پرسپولیس به واسطه بازیهای زیبای تیم او، همچنان او را در یادها دارند.
انصاریفرد هم در گفتوگو با ما، همانند دیگر مدیرانعامل پرسپولیس مدعی بود که باشگاه را در شرایطی که چندان رضایتبخش نبوده تحویل گرفته است؛ «وقتی که من به پرسپولیس آمدم باشگاه وضعیت خاصی داشت. تیم در مسابقات لیگ نتایج خوبی نگرفته بود و در کنار اینها، مشکلات مالی هم داشتیم.» یکی از کارهای متفاوتی که انصاریفرد در زمان حضورش در پرسپولیس انجام داد، برگزاری بازی دوستانه با باشگاه بایرن مونیخ آلمان بود. او میگوید که کلید موفقیت پرسپولیس برای برگزاری چنین دیدارهایی، استفاده از اسپانسرها بوده است؛ «در آن دوره ما از اسپانسرهای خصوصی استفاده کردیم و یک میلیارد تومان پول گرفتیم. ما با همین اسپانسرها و بدون اینکه هزینه زیادی به باشگاه وارد شود، بایرن مونیخ را به ایران آوردیم. برای آوردن بایرن مونیخ، 300 هزار یورو قرارداد بستیم اما تقریبا تمام هزینه را با درآمدزایی تامین کردیم. در این بازی، برای نخستین بار از صدا و سیما حق پخش تلویزیونی گرفتیم و حتی تبلیغات دور زمین و بلیتفروشی را هم خودمان برعهده گرفتیم.
ترانسفر مهرداد اولادی هم در این دوره درآمد میلیاردی به همراه داشت.» اما کار بسیار ویژه انصاریفرد در دوران حضورش در هیأتمدیره پرسپولیس، آوردن مربیان سرشناس خارجی برای باشگاه بود. او در این باره میگوید: «چون معتقد بودیم که باید مربی بزرگی در تیم باشد، آقای آری هان را جذب کردیم. او توانست در کوتاهمدت تیم را که در رده یازدهم بود به فینال جام حذفی برساند اما با توجه به مشکلاتی که ایشان و اطرافیانش بهوجود آوردند و به خاطر اینکه شأن و منزلت باشگاه را نادیده گرفتند، مجبور شدیم
بر خلاف میل باطنی قطع همکاری کنیم». و روایت او از حضور دنیزلی در پرسپولیس هم اینگونه است: «بعد آقای دنیزلی را آوردیم. دنیزلی در پرسپولیس خیلی بدشانس بود. 2اشتباه داوری، تیم او را از قهرمانی دردو دوره جام حذفی محروم کرد. در آن دوره در لیگ هم تیم از نظر بازیکنان وضعیت مناسبی نداشت چون بازیکنان در تیمهای ملی امید و بزرگسالان بازی میکردند و گاهی با اضافه شدن محرومها به این بازیکنان، دنیزلی باید تیم را با 15 نفر به بازی میفرستاد اما دنیزلی شجاعت زیادی داشت و من خودم از او درس گرفتم و تیم با اختلاف ناچیزی از قهرمانی جا ماند».
«در 6 ماه پایانی مشکلاتی برای ما بهوجود آمد که منجر به استعفای من شد. در آن زمان بحث تغییرات مدیریتی وجود داشت و مشخص بود که مدیرعامل هم تغییر خواهد کرد و من به همین خاطر استعفا کردم. البته من دوباره برگشتم اما در 6 ماه پایانی هیچ پولی دریافت نکردیم و شرایط سختی داشتیم.» همانطور که از سوابق مدیریتی در پرسپولیس مشخص است، انصاریفرد حامی استفاده از سرمربیان خارجی محسوب میشود. او با تایید این موضوع میگوید: «بله. بنده طرفدار مربی خارجی هستم و فکر میکنم مربیان خارجی در باشگاههای استقلال و پرسپولیس میتوانند موفق باشند. پرسپولیس نیاز به یک مربی بزرگ دارد و من با همین ایده، آری هان و دنیزلی را به پرسپولیس آوردم. این دو مربی تاثیر زیادی در باشگاه داشتند و من با اینکه نمیخواهم ارزش کار مدیران بعدی و افشین قطبی را کم کنم اما شاکله تیمی که قهرمان لیگ شد، تیمی بود که دنیزلی ساخت».
مصطفوی : سکوها میتوانند مدیرعامل را برکنار کنند
داریوش مصطفوی، مدیرعامل سابق پرسپولیس نحوه انتخاب هیأتمدیره باشگاههای پرسپولیس و استقلال را غیراصولی میداند.داریوش مصطفوی که سالها سابقه بازی در استقلال و تیم ملی را دارد، بعد از پایان دوران بازیگریاش وارد عرصه مدیریت ورزشی شد و چندین دوره دبیر فدراسیون فوتبال و یک دوره رئیس فدراسیون فوتبال شد. در دوره ریاست او تیم ملی ایران توانست به جامجهانی صعود کند. او مدت کوتاهی (خرداد تا دی 87) هم مدیرعامل باشگاه پرسپولیس بود. مصطفوی علت حضورش در باشگاه را اصرار محمد علیآبادی، رئیس سازمان تربیت بدنی وقت میداند؛ « از من خواهش کرد چون آقای کاشانی رفته است شما برای اینکه باشگاه سر و سامان بگیرد این مسئولیت را قبول کنید و من هم با همین امید به پرسپولیس رفتم». او با توجه به سابقهای که در فدراسیون فوتبال و همینطور باشگاه پرسپولیس دارد، با مشکلات این بخش آشناست.
او نحوه انتخاب اعضای هیأتمدیره در باشگاههای استقلال و پرسپولیس را دارای اشکالات اساسی میداند و میگوید:«انتخاب مدیرعامل و اعضای هیأتمدیره باشگاههایی مانند پرسپولیس و استقلال و همینطور سپاهان هرگز براساس اصول منطقی و عقلایی نیست. در کشورهای صاحب فوتبال دنیا شکل انتخاب اعضای هیأتمدیره باشگاهها به اهداف فیفا نزدیکتر است. یعنی باشگاههای بزرگ ابتدای فصل شروع به عضوگیری میکنند و در نهایت همین اعضا هستند که هیأتمدیره را انتخاب میکنند. این کار در باشگاههایی مانند بارسلونا و رئال مادرید نسل به نسل ادامه دارد و حتی میتوان در یک باشگاه، پدربزرگ، فرزند و نوهای را مشاهده کرد که عضو باشگاه هستند و در سرنوشت مدیریت باشگاه هم تاثیر دارند. انتخاب اعضای هیأتمدیره در این باشگاهها اینگونه است که اعضا، هیات منتخبی از میان خود انتخاب میکنند که در مجمع عمومی شرکت میکند و از این طریق، تکتک اعضا مستقیما در انتخاب اعضای هیأتمدیره شرکت میکنند».
«در کشور ما روسای سازمان تربیت بدنی افرادی بودهاند که بزرگترین آرزویشان طرفداری یکی از دو تیم پرطرفدار تهرانی بوده است و وقتی که نوبت به انتخاب اعضای هیأت مدیره رسیده، آنها با این نگرش اعضا را انتخاب کردهاند. البته مسئله فراتر از فوتبال است؛ وقتی که صحبت از انتخاب افراد توسط دولت باشد، بدون شک سیاسیون انتخاب میشوند. وقتی هم که پای دو باشگاه پرطرفدار پرسپولیس و استقلال در میان باشد، سیاسیون میتوانند با حضور در این باشگاهها برای نام خود تبلیغ کنند. بسیاری از نمایندگان با حضور در هیأتمدیره این دو باشگاه نفع بسیاری میبرند. افراد سیاسی البته راههای زیادی برای دیده نشدن حضور خود یاد گرفتهاند و برای اینکه همه چیز رنگ غیرورزشی بهخود نگیرد، چند چهره ورزشی هم به هیأتمدیره میآورند. البته افراد زیادی هم بودهاند که در این سالها در این دو باشگاه واقعا زحمت کشیدهاند. اما به هر حال این چیزی نیست که مورد تایید فیفا باشد. فیفا، فوتبال منهای سیاست میخواهد. این سازمان به تجار اجازه ورود به فوتبال را میدهد اما به سیاسیون چنین اجازهای نمیدهد».
بهنظر مصطفوی تنها راه اصلاح مشکلات عمده مدیریتی باشگاههای بزرگ، تغییر روش انتخاب اعضای هیأتمدیره با الگوبرداری از روش باشگاههای بزرگی مانند بارسلونا و رئال مادرید است؛ «باید کانون هواداران در فوتبال را جدی بگیریم و از طریق همین کانونها هیأتمدیره را انتخاب کنیم. هیأتمدیره باید با رای هواداران انتخاب شود. هیأتمدیره هر چه بیشتر به کانون هواداران وابسته باشد، مشکلات کمتری خواهد داشت. در باشگاههای ایرانی در حال حاضر این پتانسیل وجود دارد. الان تراکتورسازی پتانسیل زیادی دارد. وقتی که مدیرعامل از طریق هواداران انتخاب شود، دیگر القائات عدهای به تماشاگران روی سکوهای ورزشگاه نمیتواند در برکناری او تعیینکننده باشد. در حال حاضر با پول میتوان سکوها را خرید و از این طریق، برای برکناری مدیرانعاملها تلاش کرد. تا وقتی که سکوها چنین قدرتی داشته باشد، مدیرانعامل باشگاهها امنیت شغلی ندارند. تنها راه چاره برای سر و سامان دادن به وضعیت مدیریت باشگاههای ایرانی، راهاندازی کانون هواداران است».
او در مورد جداییاش از پرسپولیس میگوید: «من عملکرد خوبی در پرسپولیس داشتم. در عرض 7 ماهی که در پرسپولیس بودم تنها 2باخت داشتیم و با تفاضل گل، تیم دوم بودیم. شرایط طوری نبود که من را برکنار کنند. ولی آقایی که هزینههای مالی باشگاه را تامین میکرد نمیخواست من در هیأتمدیره باشم و به باشگاه پول نمیداد. ما با یک شرکت به عنوان اسپانسر 3میلیاردتومان قرارداد بستیم اما این شرکت متعلق به یکی از وابستگان این آقا بود و او از آنها درخواست کرد که به ما پول ندهند و آنها هم همین کار را کردند.».
او در پایان نسخه نهایی را برای بهبود وضعیت باشگاهها اینگونه تجویز میکند و اصرار دارد که حتما به گوش همه برسد:«تا زمانی که باشگاهها نتوانند منابع مالی خود را از طریق اسپانسرهای خودشان تامین کنند، مشکلات به همین شکلی که الان وجود دارد به سراغ آنها خواهد آمد. نخستین اسپانسر باشگاههایی مانند پرسپولیس و استقلال تلویزیون است. تا زمانی که حق باشگاهها و تیم ملی از تلویزیون گرفته نشود، باید این موضوع را بپذیریم که حتی ممکن است هر ماه یک مدیرعامل عوض شود. در ایران هم شرایط آنقدر وابسته به نتیجه است که حتی پس از 2باخت امکان تغییرات عمده وجود دارد».