بهعبارت دیگر، عمر مفید هر یک از مدیران عامل این دو باشگاه حداکثر 2 سال است و آنگاه انتظار داریم که این مدیران - که بیشتر آنها هم با ورزش و فوتبال بیگانه هستند- در این مدت کوتاه شقالقمر کنند.
بهنظر ما برای مدیرعامل این دوباشگاهنشدن، دهها دلیل محکمهپسند وجود دارد که برخی از این دلایل به این شرح است:
1 - یک نهال برای میوه دادن حداقل به 2 سال زمان نیاز دارد اما از مدیران استقلال و پرسپولیس انتظار داریم که یکساله میوه قهرمانی بچینند. باید باور کرد مدیری که میداند متوسط عمرش در هر یک از این دو باشگاه 2 سال است، نه میتواند کار ریشهای انجام بدهد و نه کار ریشهای انجام خواهد داد.
2 - رئیس سازمان تربیتبدنی بهعنوان متولی استقلال و پرسپولیس با تغییر دولت، تغییر میکرد و در پی آن مدیریت باشگاه پرسپولیس و استقلال عوض میشد؛ سپس رئیس سازمان تربیتبدنی معمولا در یک انتخاب کاملا سلیقهای فرد مورد اعتماد و نزدیک به گرایشهای سیاسی خود را به سمت مدیرعاملی این باشگاه برمیگزید. عواقب این انتخابهای سلیقهای را همه دیدهاند و در آینده نیز خواهند دید.
3 - اغلب افرادی که به سمت مدیرعاملی استقلال و پرسپولیس برگزیده میشوند افراد غیرورزشی هستند و به همین دلیل بعید است که مشاغل قبلی خود را - که در واقع اشتغال اصلی آنهاست- رها کنند و بهطور تمام وقت مدیرعامل استقلال و پرسپولیس شوند. زمانی که یک مدیرعامل تمام وقت نمیتواند مسائل و مشکلات دو باشگاه بزرگ کشور را حل و فصل کند از یک مدیر نیمه وقت چه انتظاری میتوان داشت؟
4 - مدیریت استقلال و پرسپولیس حکم چاه ویل را دارد؛ باشگاههایی که نه چارت سازمانی تعریفشدهای دارند و نه حساب و کتاب مدون و مشخصی. تازه زمانی که مدیرعامل در این باشگاه مستقر میشود درمییابد که در چه مخمصهای گرفتار شده است. چه بسیار مدیرانی که در نخستین فرصت از این باشگاه گریختند و حاضر نشدند حتی پشت سرشان را نگاه کنند. بیجهت نیست که در این پرونده از هر مدیرعاملی که سؤال کردیم دیگر تمایلی نداشت به این دو باشگاه دردسرساز بازگردد.
5 - یکی از بزرگترین چالشهای مدیران عامل استقلال و پرسپولیس، برآوردهکردن انتظارات هواداران است. خاصیت هواداران این دو باشگاه پرطرفدار، کمتحمل بودن است. البته شاید حق با آنها باشد؛ از هواداری که در ورزشگاه از کمترین امکانات استاندارد برخوردار نیست، نمیتوان انتظار صبوری داشت. آنها از بازیکنان تیم محبوب خود که دهها یا صدها برابر آنها درآمد دارند نتیجه میخواهند. بیجهت نیست که مدیران عامل این دو باشگاه پس از چند نتیجه ضعیف شعار «حیا کن، رهاکن» را میشنوند.
6 - هنوز ساز و کار مدیرعاملی در باشگاههای فوتبال ایران مشخص نیست. در واقع مدیرعامل باید مجری مصوبات هیأتمدیره باشد اما ظاهرا در باشگاههای ما مدیرعامل تصمیمگیرنده اول و آخر است و اوست که همواره سیبل انتقادات میشود.
در واقع مدیرعامل سپر بلای تصمیمات اشتباه و یا کمکاریهای هیأتمدیره است.
7 - برخی معتقدند که مدیران عامل دو باشگاه استقلال و پرسپولیس نقش جادهصافکن را ایفا میکنند؛ به عبارت دیگر هر مدیرعاملی با ماموریت مشخصی وارد باشگاه میشود و دوران مدیریت وی با پایان آن پروژه به نقطه انتها میرسد. چند سال قبل دو مدیرعامل در مقاطع زمانی مختلف با ماموریت حذف مربیان سنتی وارد پرسپولیس و استقلال شدند که پس از کنار گذاشتن این دو مربی سنتی که جدایی آنها از بدنه این دو باشگاه پیش از آن محال بهنظر میرسید، به کار خود پایان دادند و از فوتبال جدا شدند.
نتیجه: آیا با درنظر گرفتن مجموعه این موارد، مدیرعاملی استقلال و پرسپولیس نباید در شمار مشاغل زیانآور قرار بگیرد؟