بر روی کره زمین به طور میانگین از هر 10 نفر 9 نفر استفاده از دست راست را برای نوشتن، پرتاب کردن اشیا و سایر کارها ترجیح میدهند (در مورد پاها هم تقریبا به همین نسبت راستپایی و چپپایی وجود دارد)، اما درباره اندامهای حسی مانند چشمها و گوشها، ترجیح استفاده از اندامهای یک طرف آنقدر واضح نیست؛ افرادی که واقعا "دودستی" هستند و به یکسان از دست چپ و راست استفاده میکنند کمتر از یک درصد جمعیت را تشکیل میدهند.
دانشمندان با وجود بیش از یک قرن و نیم تحقیق در این باره هنوز نتوانستهاند پاسخ کاملی به این سوال که علت راست یا چپ دستی چیست، بدهند.
دیوید پی کاری، روانشناس عصبی در دانشگاه بانگور در بریتانیا در این باره میگوید: "سوال خوبی است، اما ما علت دقیق آن را نمیدانیم."
البته شواهدی درباره عدم تقارن در بدن، به خصوص در مغز، وجود دارد که ممکن است علت شیوع کمتر چپدستی نسبت به راستدستی را توضیح دهد.
انتخاب یک دست برای کنترل حرکات ظریف بیانگر این حقیقت است که در ساختار و کارکرد بدن ما آنقدرها هم که فکر میکنیم تقارن وجود ندارد.
تقارن دوجانبهای که در ظاهر بدن وجود دارد- الگوی تقابلی دستها، پاها، نوک پستانها، چشمها، و غیره- در اندامهای داخلی وجود ندارد. برای مثال قلب و طحال در سمت چپ بدن و کبد در سمت راست بدن قراردارد، و ریههای چپ و راست شکلهای متفاوتی دارند.
همین مسئله درباره مغز هم صادق است. توده چیندار درون جمجمه ما در ظاهر از وسط به دو نیمکره تقسیم شده است، و هر نیمکره فعالیت طرف مقابل بدن را کنترل میکند؛ به این معنا که نیمکره چپ مغز به طرف راست و نیمکره راست مغز به طرف چپ بدن فرمان میدهد- آنچه را که چشم چپ ما "میبیند" بوسیله بخش عقبی نیمکره راست مغز پردازش میشود.
گرچه دو نیمکره مغز ظاهرا از لحاظ کالبدشناختی مشابه جلوه میکنند، اما برخی ار وظایف را بیشتر یک طرف مغز انجام میدهد تا طرف دیگر. دانشمندان میگویند این تقسیم کار برای افزایش بهرهوری است، چرا انجام کارهای دوگانه مشابه به طور همزمان در دو طرف مغز، باعث اتلاف انرژی و قدرت مغزی در دسترس میشود.
دست و دهان
پدیده "یکطرفهشدن و تقسیم کار در مغز" میتواند به توضیح پدیده چپدستی و راستدستی کمک کند. از جمله تکاملیافتهترین وظایف مغز ما پردازش و تولید زبان است. جالب اینکه در 90 تا 95 درصد افراد راستدست، نیمکره چپ نیمکره غالب در کارکردهای مربوط به زبان و گفتار هم هست. بنابراین به نظر میرسد روند تکامل یک طرف مغز را مسئول انجام کارهای با نیاز به مهارت بالا کرده است.
کاری در این باره میگوید: "اگر یک بخش از مغز کنترل حرکات ظریف دست را به عهده داشته باشد، منطقی است که همین بخش مغز زبان را نیز کنترل کند."
با این وجود رابطه میان این دو به این سادگیها هم نیست. به گفته کاری در حدود دوسوم چپدستها هم نیمکره چپ نیمکره غالب کنترلکننده زبان و گفتار است. و در حدود 5 درصد از راستدستها نیمکره راست نیمکره غالب است.
بررسیهای ژنتیکی تا به حال نتوانستهاند علت دقیق این گرایش به راستدستی را در انسانها مشخص کنند، هر چند شواهدی درباره نقش وراثت در این باره وجود دارد. برای نمونه احتمال اینکه پدر و مادر چپدست فرزند چپدست داشته باشند، 25 درصد است، در حالیکه احتمال چپدست بودن در عموم مردم 10 درصد است.
افرادی که دارای ژنی به نام LRRTM1 هستند که در سال 2007 کشف شد، نیز با احتمال بیشتری ممکن است چپدست باشند.
دست و پنجه
پژوهشگران همچنین به بررسی سایر حیوانات پرداختهاند تا بتواند معمای چپدستی و راستدستی را در انسانها حل کنند. بسیاری از پستانداران، از جمله شمپانزهها، بابونها و گوریلها و نیز سگها تمایل به استفاده بیشتر از یک پنجه را نشان میدهد.
کاری میگوید: "سگ نیز یک پنجه غالب دارد. اگر سگ را وادارید که از طریق یک منفذ به شیئی مانند یک اسباببازی دسترسی پیدا کند، خواهید دید که او در تلاشهای بسیارش از یک پنجهاش بیشتر استفاده میکند."
اما نکته جالب این است که نسبت راستپنجهها و چپپنجهها در سگها و میمونها برخلاف انسانها- که حدود 90 درصدشان راستدست هستند- پنجاه- پنجاه است. این نسبت پنجاه- پنجاه را حتی میتوان در حیوانات غیرپستاندار مانند خرچنگها هم دید که پنجههایشان که برای مبارزه به کار میرود، در یک طرف بزرگتر میشود.
چپدستهای "بدشگون"
منشاء راستدستی و چپدستی در انسانها هر چه که باشد، روشن است که سابقهای بسیار طولانی دارد. برای مثال نقاشیهای غارها به طور گاهگاهی انسان اولیه چپدستی را به تصویر میکشند که نیزهای را در چنگ دارد.
کمبود نسبی چپدستی مانند بسیاری سایر "دیگرگونهها" در تاریخ انسان، باعث ایجاد خرافات و تبعیضهای فرهنگی شده است. تا همین چند دهه پیش والدین و معلمان قلم را از دست کودکانی که میخواستند با دست چپ بنویسند، بیرون میکشیدند و آنها را وادار میکردند که با دست راست بنویسند.
پیشدواری باستانی نسبت به چپدستها در زبان انگلیسی همچنان باقی مانده است. کلمه sinister در انگلیسی (به معنای بدشگون و شوم) ریشه لاتینی مشترکی با کلمه sinistral به معنای "مربوط به طرف چپ" دارد، و کلمه left (به معنای چپ) از کلمه آنگلوساکسونی به معنای "ضعیف و سست" گرفته شده است.
چپدستها به دلایل زیستشناختی هنوز نامعلومی، در واقع ممکن است واقعا هم اندکی نفرینشده باشد. ژن LRRTM1 که با چپدستی همراهی دارد، با بیماری روانی اسکیزوفرنی نیز بستگی دارد. همچنین همراهی میان چپدستی و بیماریهایی مانند بیماری التهابی روده و اعتیاد به الکل مشاهده شده است.
از طرف دیگر برخی شواهد نشان میدهند که چپدستها به طور میانگین نسبت به راستدستها هوش یا نبوغ هنری بیشتری دارند، که شاید به خاطر مغزهای متفاوت آنها باشد.
جالب است بدانید که از هفت رئیسجمهور اخیر آمریکا، چهار نفر آنها شامل باراک اوباما، بیل کلینتون، جرج بوش پدر، و جرالد فورد چپدست بودهاند.
زندگی به عنوان یک چپدست
در مجموع چپدستی- تا جایی که مسئله برداشتها درباره تواناییهایی مغزی و بدنی، تمایلات و نقصانهای یک فرد مطرح است- تنها یک جزء از اجزای بسیار در یک تصویر پیچیده است.
آمار کلار، ژنتیکدان در مرکز ملی پژوهش سرطان در مرکز ملی سرطان در فردریک مریلند میگوید: "یک همبستگی یک به یک میان چپدستی و سایر صفات وجود ندارد.. اینگونه نیست که اگر شما چپدست باشید یا نابغه میشوید یا به یک بیماری مبتلا خواهید شد."
به گفته کاری گرچه انگگذاری بر چپدستی تا حد زیادی در جهان از بین رفته است، راستدست بودن هنوز راحتتر است.
او میگوید: "چپدستهای بیچاره باید در جهان راستدستها زندگی کنند. زیپ شلوار شما برای راستدستها ساخته شده است؛ حتی طراحی دربازکن کنسرو برای راستدستهاست."
LiveScience