این پرونده در شرایطی به ثبت جهانی رسید که مدت زمان زیادی توسط هنرمندان ایرانی پیگیری میشد و هربار بهدلیل مشکلاتی که این پرونده داشت- ازجمله ناقص بودن مدارک ارائه شده از سوی ایرانیان- از طرف یونسکو رد میشد. سال گذشته در حالی این پرونده به ثبت جهانی رسید که ترکیه هم مدعی ثبت تعزیه بود. اما سرانجام هنرمندان و پژوهشگران ایرانی موفق شدند با ارائه پروندهای کامل این هنر ملی را بهعنوان پروندهای مستقل و خاص ایران به ثبت برسانند.
با اینکه یک سال و یک ماه از ثبت جهانی تعزیه میگذرد اما چه اتفاقی در این میان افتادهاست؟ به عبارت دیگر ثبت جهانی چه تأثیری بر رشد هنر تعزیه گذاشته است؟ متأسفانه باید گفت که این ثبت جهانی هیچ تأثیری بر این هنر نگذاشتهاست. شاید اگر این اتفاق در جایی دیگر میافتاد، این هنر روز به روز رشد میکرد و هنرمندان قدیمی بدون نگرانی برای از بین رفتن تعزیه با خیال راحت به آموزش جوانان میپرداختند و پژوهشگران با طیب خاطر به تحقیقات خود مشغول میشدند. اما در اینجا شرایط به گونهای دیگر است. با شروع محرم خیمهها در اطراف تئاتر شهر برای برگزاری این هنر قدیمی برپا شده وسالنهای دیگر هم میزبان تعزیهخوانان قدیمی و بنام میشوند.
برپایی این چادرها در اطراف تئاتر شهر و مراکز دیگر با کمترین امکانات که هر از گاهی هم خبر آتش گرفتن آنها به گوش میرسد، گواه این نکته است که این هنر قدیمی هنوز محل ثابتی برای اجرا ندارد. بعد از تخریب تکیه دولت بهدست رژیم سابق هنوز هیچ مکان ثابت و اختصاصیای برای تعزیه وجود ندارد. همه ساله در ایام محرم تنها با علاقه متولیان تعزیه، هنرمندان و پژوهشگران این رشته چادری برپا میشود.
برپایی تعزیه منحصر شده به ایام محرم، تا این هنر در این میان مردم زنده بماند، در حالیکه تعزیه ایرانی بهدلیل تنوع داستانی و شخصیتهایی که دارد قابلیت اجرا در طول سال دارد و این نکتهای است که مسئولان آن را نادیده گرفتهاند و در این میان فراموش میشود که توجه به تعزیه نه تنها در یک ماه بلکه نیاز به حمایت سالانه و با برنامهریزی طولانی مدت دارد.
ثبت جهانی یک آیین به تنهایی نمیتواند مشکل آن هنر را حل کند. زمانی که یک آیین ثبت جهانی میشود نیازمند حمایت، حفظ و آموزش از سوی مسئولان و مدیران و اختصاص بودجه به آن است. اگر حمایتی صورت نگیرد به مرور آن آیین از بین میرود و در روند زمان آسیب میبیند.
بعد از ثبت جهانی تعزیه برخلاف وعدههایی که قبلا داده شده، هنوز پژوهشگاهی برای این هنر ساخته نشدهاست تا فعالیت خودش را برای ثبت و جمعآوری نسخ خطی، آموزش تعزیهخوانی، پژوهش و گردآوری این هنر متمرکز کند؛ به عبارت دیگر بودجهای برای این هنر در نظر گرفته نشدهاست. شاید اگر تلاش چند هنرمندی که صمیمانه کوشیدند که این هنر ثبت جهانی شود نبود، این اتفاق هرگز نمیافتاد چرا که هیچگاه نمایش تعزیه چندان مورد حمایت نهادها و مراکز فرهنگی قرار نگرفته است. اگر این بیتوجهی ادامه پیدا کند قطعا از هنری که ثبت جهانی شده است چیزی باقی نخواهد ماند. نباید فراموش کرد که برای زنده ماندن یک هنر ارزشمند تنها ثبت جهانی کافی نیست.