دکتر الهه کولایی: برای تبیین و تحلیل انقلاب اسلامی ایران، در سال‌های گذشته مقالات و کتاب‌های بسیاری نگاشته شده است.

یکی از برجسته‌ترین مباحث در این مورد شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی ایران در آستانه این تحول عظیم بوده است. محمدرضا پهلوی، علی‌رغم حمایت موثر آمریکا که  ایران را «جزیره ثبات» در منطقه‌ای پرتحول ارزیابی می‌کرد، تاب مقاومت در برابر فشار جنبش عظیم مردمی را نداشت. ساختار نظام بین‌الملل و تقابل همه جانبه دو قطب قدرت در آن (آمریکا و اتحاد شوروی) شرایط را برای بهره‌گیری داخلی مهیا کرده بود. آمریکا برای حمایت از رژیم وابسته به خود، در برابر تهدید اقدام نظامی از سوی اتحاد شوروی براساس قرارداد 1921 ناچار از خویشتن‌داری جدی بود.1
انقلاب اسلامی، بر پایه اسطوره‌های دینی، سبب شد بسیاری از نظریه‌پردازان تحولات اجتماعی به تبیین نقش مذهب در عرصه کنش‌های سیاسی- اجتماعی توجه پیدا کنند. وقوع این انقلاب سبب شد، در خاورمیانه، توازن قدرت به نفع اتحاد شوروی دگرگون شود. دو ابرقدرت بازی خود را در قالب بازی با حاصل جمع صفر (همه یا هیچ) دنبال می‌کردند. بنابراین سقوط نظام پادشاهی وابسته به ایالات متحده، در عمل مزیتی برای اتحاد شوروی ارزیابی می‌شد. ولی شعار «نه شرقی، نه غربی» به زودی نشان داد اتحاد شوروی نیز به طور مستقیم از ایجاد فرصت‌های جدید در ایران بی‌بهره می‌ماند.2
یکی از مهم ترین بحث‌ها، در خصوص علل شکل‌گیری انقلاب اسلامی، را می‌توان در آثار تدا اسکاچپول یافت که همراه با بررسی ریشه‌ها و علل داخلی شکل‌گیری بحران اجتماعی و پیامدهای آن در ایران، فشارها و کشمکش‌های بین‌المللی را هم مورد توجه قرار می‌دهد. در شرایطی که دولت قابلیت و توانایی تمهید منابع کافی برای سرمایه‌گذاری یا مقابله با این فشارها را از دست می‌دهد، انقلاب رخ می‌دهد. خانم اسکاچپول مسأله انقلاب و امکان تحقق آن را در جوامع کشاورزی مطرح می‌سازد که مشخص می‌شود قابل انطباق با ایران نبوده است.3
در بحث‌های اسکاچپول، وقتی حکومت و عوامل آن به طور متمرکز رفتار می‌کنند، ابزارهای سرکوب ارتباط مستقیم با شرایط بین‌الملل دارد. به این ترتیب، تحولات بیرونی بر رفتارهای این رژیم‌ها اثرگذار است. وقتی این سیاست‌ها و ابزارها به طور غیرمتمرکز عمل کنند، در پیشگیری یا کنترل بروز نشانه‌های بحران اجتماعی موفقیت‌آمیزتر می شود. در این چهارچوب برای شکل‌گیری انقلاب گروهی از نخبگان مستقل به وجود می‌آیند که مجموعه‌ای از اهداف و برنامه‌ها را هدف قرار می‌دهند و با توجه به نقش‌ دولت در کشورهای در حال توسعه که در شکل‌گیری تحولات اجتماعی بسیار تعیین کننده است، در هر تحول اجتماعی باید رفتار آن را مورد توجه قرار داد. پس در شکل‌گیری هر حرکت انقلابی باید نوع رفتار و مواجهه دولت را نیز به طور جدی مورد بررسی قرار داد.
وابستگی دولت در جهان سوم سبب می‌شود، تحولات جهانی و شرایط بین‌المللی به طور مستقیم سیاست‌ها و رفتارهای آن را تحت تأثیر قرار دهد. مثلا وابستگی درآمد ارزی این کشورها به تحولات بازار جهانی عامل بسیار مهمی در این فرایند به شمار می‌آید.
با توجه به شرایط ایران در دهه‌های 1340 و 1350 جامعه ایران در آستانه انقلاب اسلامی جامعه ای کشاورزی نبود. اصلاحات آغاز دهه 1340 که براساس برنامه اتحاد برای پیشرفت کندی، در پاسخ به انقلاب کوبا و احتمال سرنگونی دولت‌های وابسته به آمریکا در جهان سرمایه‌داری و وابستگان آمریکا مطرح شده بود4، در عمل موجب تهی شدن روستاها و مهاجرت‌های گسترده روستاییان به شهرها شده بود. حاشیه‌نشینی به پدیده گسترده‌ای در نیمه دهه 1350 تبدیل شده بود. ایران، با اجرای اصلاحات شاه از کشوری کشاورزی به واردکننده تولیدات این بخش تبدیل شده بود. در نتیجه اجرای سیاست وارداتی اصلاحات، و تن ندادن شاه به الزامات دگرگونی‌های سیاسی- اجتماعی همراه با تحولات اقتصادی- فرهنگی، عدم توازن و شکنندگی روزافزون نظام سیاسی ایران را در پی آورده بود.
افزایش بهای نفت در آغاز دهه 1350، به دنبال شوک نفتی جهانی، و افزایش شدید بهای نفت با پر شدن بازارهای ایران از کالاهای وارداتی همراه شد. این وضعیت سبب استقلال عمل شاه، هم در برابر جامعه داخلی و هم در برابر جامعه جهانی شد.5 شاه مجال آن را یافت تا با بهره‌گیری از درآمد نفتی و بی‌توجهی به هشدارها و اظهارنظرهای مشفقانه وابستگانش بر سیاست‌های موردنظر خود اصرار ورزد. او دستگاه سرکوب را تقویت کرد و با تاسیس حزب رستاخیز مخالفان خود را به گرفتن گذرنامه و خروج از کشور دعوت کرد. اصلاحات وارداتی شاه، ساختارهای فرهنگی روستاها را نیز دگرگون ساخت. ایجاد خانه‌های فرهنگ، خانه‌های انصاف، شوراهای روستایی و نهادهای مشابه ابزارهای این تحول بود. شاه فرصت آن را یافت تا دیدگاه‌های شخصی خود را در اداره کشور مستقر سازد و خود را نسبت به به عوامل بیرونی و درونی بی‌نیاز تلقی کند.
محمدرضا پهلوی به ارزیابی‌های مشاوران کندی نیز برای اجرای این مدل اصلاحات توجه نکرد. او از این مجال برای تحکیم دیدگاه‌های خود استفاده کرد و کنترل متمرکز در نواحی و مناطق مختلف را دنبال کرد که به نوبه خود آسیب‌پذیری‌های نظام سیاسی را شدت بخشید.
به این ترتیب انقلاب اسلامی سبب شد نقش موثر مذهب و مفاهیم فرهنگی در شکل‌گیری حرکت‌های سیاسی مورد توجه مجدد قرار گیرد.6 در نظریه اسکاچپول، عامل دولت، نظام سرکوبگر، دولت وابسته و در همان حال کنش و واکنش در نظام بین‌الملل مورد بررسی قرار می‌گیرد. هرچند در این نوشتار بیشتر به ساختار نظام بین‌الملل می‌پردازیم، در انقلاب اسلامی نیز میان شیوه‌های تولیدی ماقبل سرمایه‌داری و نیروهای سیاسی- اجتماعی فعال در سطح جامعه جهانی ارتباط برقرار شود. این امر کلیشه‌های وابستگی‌ را روشن‌تر می‌سازد. یکی از مهم‌ترین شعارهای انقلاب اسلامی نفی این وابستگی و اساسا هرگونه سلطه بوده است.
این وابستگی سبب می‌شود دولت وابسته، توسعه وابسته و دولت سرکوبگر نتواند کنترل و هدایت تحولات داخلی را به دست بگیرد. برای تحقق و پیروزی این انقلاب به عوامل بیرونی نیز باید توجه کرد. در ساختار نظام دوقطبی که در پایان جنگ جهانی دوم شکل گرفت، تعارض دو ابرقدرت سمت و سوی تحولات را مشخص می کرد.7 برای دولت آمریکا در جهت جلوگیری از سقوط نظام‌های وابسته به آن در گرو تن دادن، به اصلاحات دموکراتیک برآورد شده بود. از دهه 1340، این نگرش قوت یافته بود که رشد کمونیسم ارتباط مستقیم با فقر و محرومیت مردم دارد. بر این اساس، سیاست‌های استبدادی و تن ندادن به خواسته‌های عمومی ثبات و امنیت کشورهای بلوک سرمایه‌داری را مورد تهدید قرار می‌داد. از این دیدگاه، ایران به عنوان کشوری پر اهمیت در این مجموعه باید به این دگرگونی‌های ضروری تن می‌داد.
به این ترتیب، در متن روابط وابسته میان رژیم پهلوی و ایالات متحده، دگرگونی ساختاری متناسب با نیازها و الزامات نظام جهانی شکل می‌گرفت. برای این که ایران بتواند نیازهای خود را در این رابطه تأمین کند، ضرورت توسعه صنعتی و رشد صنعتی مورد توجه قرار گرفته بود. با توجه به ابعاد و پیامدهای وابستگی رژیم پهلوی به آمریکا، در سقوط این نظام نیز این رابطه باید مورد مداقه قرار داد. به این ترتیب ساختارهای وابستگی در حفظ یا سقوط این گونه نظام‌ها می‌تواند نقش‌آفرین باشد.
بر پایه تجارب گوناگون ساختار نظام بین‌الملل بر تحولات داخل کشورها، به ویژه جوامع در حال توسعه بسیار موثر بوده است. ساختار نظام جهانی می‌تواند هم نقش تسهیل کننده و هم محدود سازنده ایفا کند. این شرایط بر عملکرد حاکمان سیاسی، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، بسیار اثرگذار است. این عامل می‌تواند برای مردم این کشورها نیز فرصت‌های مناسبی برای کنش‌های اجتماعی فراهم آورد. به هر ترتیب نظام دوقطبی و تقابل آمریکا و اتحاد شوروی به ظرفیتی برای تسهیل در پیشرفت مراحل گوناگون انقلاب اسلامی تبدیل شد.8 همان گونه که مرگ کندی سبب کاهش فشار بر رژیم محمدرضا پهلوی در ایران شد، و ایران را به بازار سلاح‌های گوناگون آمریکایی تبدیل کرد، روی کار آمدن جیمی کارتر از حزب دموکرات نیز سبب افزایش فشار برای کاهش فشار سیاسی در ایران از سوی محمدرضا پهلوی شد.
افزایش درآمد نفتی ایران طی دهه‌های 1350 و 1340 این مجال را برای نظام جهانی فراهم کرد تا ایران را از جایگاه پیرامون به شبه پیرامون انتقال دهد. با افزایش نابرابری‌های اجتماعی- اقتصادی در ایران اقتصاد وابسته به ایالات متحده دشواری‌های خود را بیشتر آشکار ساخت. با انتقال درآمدهای نفتی به داخل اقتصاد ایران پدیده تورم روز به روز ابعاد جدی‌تری یافت. اگرچه درآمدهای ایران بسیار افزایش یافت، ولی همراه با آن خریدهای تسلیحاتی شاه سبب رونق مجتمع‌های صنعتی- نظامی آمریکا شد. او خواستار پیشرفته‌ترین سیستم‌های سلاح‌ها و تجهیزات نظامی بود تا نقش منطقه‌ای خود را به خوبی ایفا کند. ایران در دهه 1350 به بزرگ‌ترین خریدار سلاح‌های آمریکا در جهان سوم تبدیل شده بود. به هر حال هم دموکرات‌ها و هم جمهوری‌خواهان در ایفای نقش منطقه‌ای ایران و تجهیز آن اختلاف جدی نداشتند. جایگاه استراتژیک ایران در مرزهای جنوبی شوروی و در شمال خلیج فارس و تنگه هرمز، به نحوی تداوم روابط ایران و آمریکا را موجه می‌ساخت. بی‌تردید مدل توسعه وابسته، آثار و پیامدهای آن در سقوط شاه عنصری اساسی بوده است.
در دهه 1350 روابط سیاسی- اقتصادی ایران و آمریکا از چنان گسترشی برخوردار شد که در روابط با کشورهای جهان سوم وابسته به آمریکا کم سابقه بود. شاه نیز مجال آن را یافته بود تا سرکوب شدید مخالفان خود را به نتیجه برساند. ارتباط نزدیک و تنگاتنگ ساواک با سیا شرایط لازم را فراهم کرده بود. فشار کارتر به شاه برای باز کردن فضای باز سیاسی در ایران، موقعیت را برای انفجار آماده ساخت. ضدیت شاه با نمادهای دینی و فشارهای اقتصادی- سیاسی- اجتماعی سبب شد تا فشارهای خارجی، با تقاضاهای داخلی آمیخته شده، روند دگرگونی عظیمی را مهیا سازد.
رژیم شاه، با بهره‌گیری از جایگاه خاص جغرافیای ایران، روابط بسیار حسنه‌ای را در زمینه اقتصادی با اتحاد شوروی سامان داده بود.9 تنش‌زدایی در روابط آمریکا و شوروی فرصت را برای اجرای سیاست خارجی جدید شاه تحت عنوان «سیاست مستقل» فراهم آورده بود. این سیاست درواقع چارچوب وابستگی به آمریکا، برای ایران مجال توسعه روابط اقتصادی با اتحادیه شوروی را ارایه کرده بود.10 ذوب شدن یخ‌ها در روابط دو ابرقدرت و پس از آن اجرای استراتژی نیکسون در خلیج فارس، و برجسته شدن نقش ایران و عربستان، امنیت این منطقه را برعهده دوستان آمریکا قرار داده بود. این استراتژی سبب شد تا شاه بتواند از فرصت ایجاد شده بهره‌برداری کند.11 شاه در برابر امواج انقلابی منطقه هرچند کاملا به سیاست‌های آمریکا پشتگرم بود، ولی بهره‌گیری از تعارض دو ابرقدرت را نیز پس از استحکام موقعیت خود، سازنده یافته بود. او به شدت نگران خیزش‌های مردمی در منطقه و به ویژه در ایران بود. حجم عظیم تسلیحات آمریکایی و وابستگی فزاینده به آمریکا به هر حال اطمینان کافی را برای او ایجاد نکرده بود. نزدیکی به اتحاد شوروی می‌توانست در همان حال که برای شوروی بسیار پرثمر باشد، برای شاه نیز در کاهش وابستگی به آمریکا در یک میزان محدود قابل توجه می‌نمود. برای روس‌ها نیز هرچند وابستگی سیاسی شاه کاملا آشکار بود، ولی توسعه روابط اقتصادی دو کشور، مسیری برای کاهش علایق و وابستگی‌های شاه به آمریکا برآورد می‌شد. 12
به هر ترتیب، شاه بر این باور بود که قدرت نظامی بدون پایه‌ اقتصادی محکم و استوار معنی ندارد، او توسعه روابط با بلوک شرق را نیز در این چارچوب دنبال می‌کرد. با اجرای سیاست‌های کارتر در اعمال فشار برای تقویت فرآیندهای دموکراتیک در ایران، شاه خطر کمونیسم را مطرح ساخت. او همواره از پیامد خروج از ایران و تبدیل ایران به ایرانستان که منظور تحکیم سلطه شوروی و تبدیل ایران به یکی از اقمار آن بود به عنوان یک برآورد بازدارنده سخن می‌گفت. ولی درواقع هراس شاه از مردم ایران بود. او بیشتر نگران تنش‌ها و نارضایتی‌های داخلی بود. هرچند همواره به نقش عوامل خارجی در تقویت فرایندهای نارضایتی داخلی استناد می‌کرد، موقعیت ویژه ژئوپلتیکی ایران برای شاه این مجال را فراهم آورد که بتواند هم با ایالات متحده روابط حسنه برقرار کند، هم با اتحاد شوروی ارتباط اقتصادی گسترده‌ای را سازمان دهد. فروش اسلحه‌های روسی به رژیم وابسته به آمریکا از تجربه‌های نادر دوران جنگ سرد است. میلیون‌ها دلار سلاح از شوروی به ایران تحویل شد، رژیمی که براساس تحلیل‌های مارکسیستی- لنینستی سرکوبگر و عامل امپریالیسم معرفی می‌شد. شاه در همان حال که نقش ژاندارم منطقه‌ای آمریکا را ایفا می‌کرد، با بهره‌گیری از فرصت ژئوپلتیکی بی‌نظیر ایران، با اتحاد شوروی نیز روابط بی‌نظیر اقتصادی را گسترش داد. در دهه 1350 روابط ایران و اتحادیه شوروی به طرز بی‌سابقه‌ گسترش یافت. ایران جایگاه بالایی را در روابط خارجی اتحاد شوروی یافت، در حالی که عضو اردوگاه سوسیالیسم نبود. این دستاورد تنها ناشی از توجه به جایگاه ویژه ایران بود که قدرت‌های جهانی را همواره تحت تأثیر قرار داده است.
زمامداری کارتر در چارچوب توسعه وابسته ایران در دوران پهلوی، تأثیر عوامل بیرونی را برجسته‌تر ساخت. کارتر در انتخابات آمریکا بر دو محور تاکید داشت: حقوق بشر، قطع صدور سلاح به رژیم های دیکتاتوری وابسته به آمریکا. هرچند باز هم ایران مستثنا شد و فروش سلاح به ایران ادامه یافت ولی فشارها نیز شدت پیدا کرد. ایران همچنان بزرگ‌ترین خریدار سلاح‌های آمریکایی ماند. منافع تولیدکنندگان سلاح‌ها و سیستم‌های نظامی از دیدگاه‌های خاص کارتر و دموکرات‌ها نافذتر بود. البته برای دستگاه‌های اطلاعاتی امنیتی آمریکا شرایط ایران در نیمه دهه 1350 بسیار مطلوب می‌نمود. ریچارد هلمز سفیر آمریکا در ایران این تصور را برای کاخ سفید ایجاد کرده بود که تا 10 سال بعد هم در ایران زمینه بحران وجود ندارد. این تحلیل تا حد قابل توجهی برای کرملین نیز قابل اعتنا بود. نه در شوروی و نه در آمریکا خطر جدی برای رژیم شاه از جهت ثبات سیاسی- اقتصادی برآورد نمی‌شد. از دید آن ها گروه‌های سازمان یافته‌ای که انقلاب را برپا کنند در ایران وجود خارجی نداشتند. لذا کارتر از شاه خواست تا فشارهای داخلی را کاهش دهد و فضای سیاسی را باز کند. او این سیاست را برای حفظ رژیم شاه خطرناک نمی‌دانست. البته در میان مشاوران کارتر در این زمینه اختلاف نظر وجود داشت ولی به هر حال در کرملین نیز کم و بیش تحلیل‌های مشابهی در مورد وضعیت رژیم پهلوی وجود داشت. ولی اجرای سیاست‌های نسنجیده شاه در نیمه دهه 1350، همراه با افزایش بهای نفت، افزایش انتظارات و خواسته‌های مردم، با کاهش بهای نفت، بیکاری و تورم همراه شده بود که پایه‌های رژیم شاه را رو به تزلزل می‌برد. مدل توسعه وابسته شاه سبب تشدید فشارها، و تنش‌های داخلی و خارجی، شد که به سقوط رژیم شاهنشاهی منتهی شد. آمریکایی‌ها هنگامی به شدت و عمق نارضایتی‌ها و بحران در ایران آگاهی یافتند، که بسیار دیر شده بود و انقلاب اسلامی به کابوسی برای حزب دموکرات آمریکا تبدیل شد. تزلزل و شکاف در مدیریت سیاست خارجی کارتر روندهای انقلابی را تسریع و تعمیق ساخت. در سال 1357 تحلیل‌های سازمان سیا فاقد نشانه‌های نگرانی از بحران در حال تصاعد در ایران بود. رژیم وابسته به آمریکا و دولت‌ حامی آن که یکی از پایه‌های نظام دوقطبی جهان را تشکیل می‌داد، در برابر فشارهای جنبش عظیم انقلابی مردم ایران، به رهبری امام خمینی(ره)، چاره‌ای جز تسلیم نیافتند. و دولت آمریکا رویارویی را به فرصت‌ها و موقعیت‌های بعدی واگذار کرد...


پی‌نوشت‌ها:
1) ریچارد هرمن، نقش ایران در ادراکات و سیاست‌های اتحاد جماهیر شوروی، ترجمه الهه کولایی، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره‌های 102-101، نهم و اسفند 1374، ص 39
2) برای اطلاع بیشتر ر.ک نه شرقی، نه غربی، ترجمه: ابراهیم متقی و الهه کولایی، ‌تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378
3) ناصر هادیان، نظریه تدااسکاچپول و انقلاب اسلامی، مجله راهبرد، شماره 9، بهار 1375، صص 26-1
4) برای اطلاع بیشتر ر.ک ایرنه گن زیر، کارگردانی دگرگونی سیاسی در جهان سوم، تهران: سفیر، 1369
5) برای اطلاع بیشتر ر.ک یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمد گل‌محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، 1378
6) ناصر هادیان، پیشین.
7) برای اطلاع بیشتر ر.ک مارک گازیوروفسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه: فریدون فاطمی، تهران: مرکز، 1371
8) برای اطلاع بیشتر ر.ک الهه کولایی، اتحاد شوروی و انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379
9) همان 

Ruhallah Ramazani, Iran's Foreign Policy 1941-73, Charlottesvill, University of Virginia, 1975

11) ر.ک الهه کولایی، پیشین
12) همان