برنامههایی براساس نیاز جامعه
در وهله اول میتوانیم این طور نگاه کنیم که تمام رسانهها قبل از ساخت هر برنامهای نیازسنجی میکنند تا بدانند مخاطب از چه برنامهای استقبال میکند. پس نیاز به چنین پیشزمینهای در جامعه ما وجود دارد و آنها براساس این نظرسنجیها و نیازها وارد صحنه میشوند. در وهله دوم مسئلهای که وجود دارد این است که دشمن میخواهد بر ما تاثیر بگذارد چراکه شاهدیم هر فردی که بر سر کار میآید میخواهد با قدرتش جوامع دیگر را تحتتأثیر قرار دهد؛ همانطور که وقتی هیتلر سر کار میآید میخواهد از طریق رسانه رادیویی خودش آمریکای لاتین را تحتتأثیر قرار دهد و میبینیم که این اتفاق میافتد. پس ما باید توجه داشته باشیم که هر چه از نظر علمی و فکری جامعهمان رشد میکند به همان اندازه دشمن در ابعاد رسانه بیشتر کار خواهد کرد؛ یعنی کمیت این رسانهها را بالاتر خواهد برد و حتی سعی میکند رابطه اقتصادی را هم وارد کند؛ به این معنی که بخواهد در این قصه کالاسنجی هم بکند و با توجه به نیازهایی که از سوی جامعه میبیند کالاهایش را برای فروش عرضه کند.
رابطه فرهنگها و رسانهها
باید در مسائل فکری و فرهنگ جنسی هم انقلاب بهوجود آید و این باعث میشود مردم خودبهخود رشد پیدا کنند و وقتی خودآگاهی پیدا کردند، مطالعهشان هم بالاتر میرود، مخصوصا در میان خانمها. وقتی زنان از شکل سنتی خودشان بیرون میآیند خودبهخود این رابطه اوج میگیرد. آنچه من متوجهش میشوم این است که برخی از افرادی که متارکه میکنند دیگر خجالت نمیکشند و خانههایی غیر از خانههای اصلیشان در تهران پیدا میکنند یا از شهرستان خود به شهرستان بزرگتری میروند و این کار را بر مبنای همین روابط تنظیم میکنند. آنچه این روزها شاهدش هستیم این است که پایه ازدواجها بسیار سست شده است و در اثر این اتفاق، ساختار روابط آزاد شکل میگیرد. اینها را به این دلیل بیان کردم که بگویم آن فرهنگی که شما در موردش صحبت میکنید دیگر در این شرایط جایی ندارد مگر اینکه یک نرمافزار جنسی تعریف کنید که پاسخگوی مسائل روز با همین ساختار باشد؛ مثلا آنانکه متارکه کردهاند ازدواج موقت یا دائم کنند یا آنانکه سنشان بالا رفته و نمیتوانند ازدواج دائم کنند، ازدواج موقت کنند. منظورم این است که باید یک ساختار منظم تبیین کرد. حال ممکن است این انقلاب جنسی از طریق همین رسانههای خارجی شروع شود، چراکه نباید فراموش کنیم در همین اروپا هم یکی از کتابهای مهمی که انقلاب جنسی ایجاد کرد، کتاب «هزار و یک شب» بود که از شرق به آنجا رفته بود.
تاثیر مخرب رسانه بر فرهنگ
گاهی صداوسیما و سینمای ایران خودشان بزرگترین انحرافات را ایجاد میکنندکه ممکن است هیچگونه ظاهر تحریککنندهای نداشته باشد اما بزرگترین پیام را همیشه داشته است. فیلمی مثل اخراجیها 3، خیلی رکیک به این مسئله میپردازد و حتی در مورد آن صحبت میکند؛ مثل پلانی که خانم بهنوش بختیاری میگوید: این حرفهای خاک بر سری چیه که میزنید؟ و... . در خود اروپا هم اگر ببینید چنین چیزهایی در برنامههای ناجورشان دیده میشود... یا فیلم «جدایی نادر از سیمین» که آن همچنین پیامی دارد و جالب است که جشنواره فیلم فجر به آن جایزه میدهد! اخیرا هم شنیده میشود که کارگردان این فیلم به همراه خانوادهاش به فرانسه رفته است. اگر دقت کنید متوجه میشوید که این فرد خودش شاخص اثرش است و خودش فیلم خودش شده است. حال در این شرایط فیلمی مثل «یهحبه قند» را از بخش مسابقه بیرون میگذارند!
موضوع دیگری که در فیلمهای ما دیده میشود نوع آرایش خانمهاست ، درصورتی که شما در سریالهای خارجی هیچوقت چنین چیزهایی نمیبینید. یک بار من و آقای صفارهرندی در دانشگاه بینالمللی پاکستان بودیم و وقتی به قسمت مانیتورینگشان رفتیم، به ما گفتند که به خاطر مسائل اخلاقی و خشونت بالایی که در فیلمهای شما وجود دارد، باید ابتدا تمام آنها را سانسور کنیم، بعد نشان دانشجویانمان بدهیم. من پیشتر هم در سخنرانیهایی که داشتهام بیان کردهام که برنامههای صداوسیمای خودمان، مکمل برنامههای ماهواره است.
برنامههایی بر پایه اصالت ایرانی
برخی براین باورند که برای اینکه لسآنجلسیها نیایند ما خودمان لسآنجلسی میشویم. این اتفاق به این بازمیگردد که صداوسیما با تفکر عمل نمیکندو فقط پول هنگفت و امکانات و پرسنل بینهایت دارد. این سازمان کارهای زیادی میتواند انجام دهد اما تنها کاری که میکند، تقلید است و هیچوقت نمیخواهد فکر کند به اینکه با ساختار ایرانی چه کارهایی میتواند انجام دهد. مثالی میزنم؛ آقای میرکریمی توانستند از مینیاتور ایرانی، سینمایی تولید کنند؛ کاری که ما مدتها بهدنبالش بودیم. یقین دارم که فیلم«یه حبه قند» سالها بهعنوان یک اثر بسیار درخشان ایرانی خواهد ماند. صداوسیمای ما هم اگر بتواند از مینیاتور ایرانی دکوراسیون درست کند موفق عمل کرده است.
اما آنچه امروز میبینیم این است که حتی آن خانم مجری هم وقتی برای اجرا میآید حرکاتش مانند یک بازیگر است. این کار برای یک فرد پستمدرن غربی خوب است که میخواهد تمام تعینها را بشکند اما مردم جامعه ما حالشان از دیدن این چیزها بد نمیشود؟ ازسویی میبینیم که بیبیسی فارسی هم در برنامههای خبری ما در حال بازسازی است؛ از طراحی دکور گرفته تا ایستادن افراد و... اما باید این را مدنظر داشت که غربیان با دیدن این چیزها خیلی امیدوار میشوند و با توجه به این قضیه سعی میکنند که صداوسیمای ما را هم غربی کنند و آرامآرام این کار را میکنند؛ اتفاقی که سالهاست در هند و کشورهای دیگر هم رخ داده است. من بارها گفتهام که صداوسیمای ما مغز ندارد و هرگز نخواسته که یک گروه متفکر داشته باشد که آنها بهعنوان مغز در این سازمان فعالیت داشته باشند.
نهایت استفادهای که از این افراد متفکر میشود این است که بهعنوان یک کارشناس به برنامهای دعوت میشوند تا صحبتهایی بکنند ولی اینکه این افراد سیاستگذار شوند و صداوسیما یک اتاق فکر مشورتی درست داشته باشد که بداند چه کاری انجام میدهد، تا به حال وجود نداشته است. صداوسیما مانند دایناسور بزرگی است که متأسفانه مغز کوچکی دارد و به همین علت است که جز تخریب کار دیگری بلد نیست. اگر تمام برنامههایی را که تولید میشود نگاه کنید، متوجه میشوید که همه، پستمدرناند و وقتی مخاطب آنها را نگاه میکند اصلا متوجه نمیشود که چه میخواهد بگوید. مانند سریال «تفنگ سرپر» که در آن دوره 2 میلیارد هزینه صرف ساختش میشود (شاید هزینهای معادل 20 میلیارد امروز) ولی وقتی نگاه میکنید فکر میکنید که چه نتیجهای دربرداشته؟! یا سریال وضعیت سفید که نه کاراکتر، نه لوکیشن، نه میزانسن، نه قصه و... معلوم نیست که چه میخواهند بگویند. پس خود صداوسیما، لشکر مقدم ماهواره است و ماهواره بعد از صداوسیما میآید. یعنی این (صداوسیمای ایران) کانتکست است که آن تکست (ماهواره) واردش شود.
فردی مثل کارگردان جدایی نادر از سیمین یا کسی مثل مخملباف آخرش باید بروند به اروپا که در آنجا فیلم بسازند (مخملباف هم به خاطر مشکل سیاسی از ایران خارج نشد و به قصد فیلمسازی اینجا را ترک کرد). از آن طرف کسی مثل عباس کیارستمی با اینکه فیلمهایش را در خارج از کشور میسازد اما میآید و با دستخط خودش تیتراژ یه حبه قند را مینویسد! منظورم این است که یه حبه قند، یعنی ماندن و جدایی نادر از سیمین یعنی رفتن. مملکت باید تکلیفش را با این دو فیلم مشخص کند و همینطور جشنوارهای که به آن فیلم جایزه داده است. صداوسیما هم باید سیاست خودش را مشخص کند که میخواهد بشود صداوسیمای ایرانی یا بشود یک صداوسیمای مقدماتی برای شبکههای خارجی... که ظاهرا تا به حال سیاست دوم را انتخاب کرده است؛ یعنی صداوسیما ایرانی نیست و یک صداوسیمای آن طرفی است. خب در این شرایط دیگر شما بهدنبال چه هستید؟ اصل را باید درنظر بگیرید که آن هم غربی است. من دستگاه دیجیتال خریدهام که بتوانم شبکههای تلویزیون را از طریق آن راهاندازی کنم اما بعد از کلی کار هنوز نتوانستهام از آن استفاده کنم( که البته این دستگاهها تمام شبکهها راهم ندارد). اما وقتی به ماهواره نگاه میکنیم میبینیم که در عرض 5دقیقه میتوان آن را راهاندازی کرد و تمام شبکهها را با آن گرفت.