آنچه خانوادهها، پلیس، قضات و پزشکان و روانپزشکان را مدام با سؤالاتی روبهرو ساخته، بیشتر از همه خود معتاد است. آدمهای بااستعدادی از بین رفتهاند و خانوادههای بسیاری داغدار از دست دادن عزیزانشان؛ همه درگیرش هستند.امروز در برخی گزارشهای متخصصین هم دیده میشود که اذعان میکنند، تاکنون به برنامه شناخته شدهای برای درمان بیماری اعتیاد، دست نیافتهاند. این در حالی است که گزارشهای رسیده از مراکز درمانی، آموزشی و تحقیقاتی دانشگاههای ایران و سایر کشورها همچنان تلاش مداوم همراه با امید پزشکان و روانپزشکان در حوزه درمانی اعتیاد را تأیید میکنند.از سوی دیگر، طی یکی دو دهه اخیر خبرهای قابل اعتنایی از فعالیت مؤثر تشکلهای مردمنهاد شنیده میشود؛ تشکلهایی که در زمینه آسیبهای اجتماعی و به ویژه اعتیاد، راهکارهایی متفاوت از آنچه تاکنون تجربه شده، ارائه دادهاند. در این بین نامی که بیشتر از همه به گوش میخورد «انجمن معتادان گمنام» است.
بر اساس دادههای بسته اطلاعرسانی انجمن، «معتادان گمنام» یا (Narcotics Anonymous ) و NA انجمنی است جهانی و جامعهمدار که اعضایی با فرهنگها و زبانهای مختلف را در خود جای داده است. این انجمن 58سال پیش توسط تعدادی از معتادان در حال بهبودی و با هدف نجات معتادان پایهگذاری شد و در حال حاضر در 134کشور جهان فعال است.
جمهوری اسلامی ایران، عربستان، امارات، بحرین، مصر، سوریه، اندونزی، مالزی، فیلیپین، استرالیا، کانادا و چند کشور اروپایی و آمریکایی از این دست هستند. در این کشورها هر هفته بیش از 2میلیون معتاد در 58هزار جلسه بهبودی گرد هم میآیند تا پاکی خود را بر پایه کمک یک معتاد(در حال بهبودی) به معتاد دیگر دنبال کنند. همچنین 55نشریه نیز به زبانهای مختلف دنیا برگردان شده است. علاوه بر این آموزههایNA به 65زبان و گویش در این کشورها توسط اعضای آن به مشارکت گذاشته میشود. پیشینه NAدر ایران به اواخر دهه60 باز میگردد. پیام بهبودی این انجمن، نخستینبار در ایران در سال 1369به معتادان مقیم مرکز بازپروری قرچک ( محلی در حومه جنوب شرق تهران) انتقال داده شد و نخستین جلسه بهبودی آن نیز رسما در سال1373 و با حمایت سازمان بهزیستی در تهران برپا شد. حالا پس از گذشت نزدیک به 20سال، جلسات این انجمن در دوردستترین مناطق ایران برگزار میشود و تعداد آن نیز از مرز 18هزار گذشته است. براساس آخرین اعلام این انجمن، شمار اعضای آن در سراسر ایران در آستانه 400هزار نفر است. این انجمن تا امروز در ایران، تعداد 48جلد کتاب و جزوه خود را از انگلیسی به زبان فارسی ترجمه کرده و در دسترس اعضا قرار داده است. «محمود» و «سیامک» به ترتیب مسئول و عضو کمیته روابط عمومی انجمن معتادان گمنام هستند که راجع به برنامههای ترک اعتیاد برپایه 12 قدم تجربههایشان را ارائه دادند که ماحصل این گفتهها در پی میآید.
اعتیاد از نگاه NA
«سیامک» درباره بیماری اعتیاد میگوید: «چیزی که ما را معتاد کرده بیماری اعتیاد است نه موادمخدر و نه رفتارهای ما، بلکه فقط بیماری ماست؛ چیزی که درون ما باعث میشود نتوانیم مصرف موادمخدر را کنترل کنیم. همین عارضهخاص ما را مستعد میکند که در دیگر مراحل زندگی از روی وسوسه و اجبار عمل کنیم. ما بهعنوان معتاد، افرادی هستیم که مصرف هرگونه ماده مخدری که افکار و احساسات را تغییر دهد، در هر قسمت زندگیمان تولید اشکال میکند. بیماری اعتیاد، به مراتب فراگیرتر از مصرف موادمخدر است. بیماری ما پیشرونده، لاعلاج و کشنده است. انکار، توجیه کردن، عدم اعتماد به دیگران، احساس گناه و خجالت، آوارگی، حقارت، انزوا و از دست دادن اختیار، بیقراری و نارضایتی همگی نمادهایی از بیماری اعتیاد هستند. بسیاری از ما معتقدیم که این بیماری مدتها قبل از نخستین مصرف، در ما وجود داشته است».
انکار
انکار، آن قسمت از بیماری ماست که به ما میگوید بیمار نیستیم؛ «انکار، قبول واقعیت را برای ما مشکل یا غیر ممکن میسازد. در طول اعتیادمان، انکار ما را از درک و دیدن حقایق دردناک زندگی باز میداشت. در عین حال همیشه ماهرانه از کارهای خود دفاع میکردیم و از قبول مسئولیت خساراتی که اعتیاد به بار آورده بود، سر باز میزدیم. معتقد بودیم اگر برای مدتی طولانی، سخت تلاش کنیم، ماده مخدر دیگری را جایگزین کنیم، دوستان خود را عوض کنیم یا شغل و محل زندگیمان را تغییر دهیم، زندگیمان بهبود خواهد یافت. این همه بارها موجب شکست ما شد، اما بازهم از تمسک به آنها دست برنداشتیم و بدون توجه به مصیبتی که اعتیاد برای ما به بار آورده بود، مدام به خودمان دروغ میگفتیم.»
عجز، تسلیم
توضیح همین عضو انجمن درباره تجربهاش در دوره گذار از بیماری به بهبودی خواندنی است؛ «در حال ترک ماندن، همیشه برای من یک معضل بود. من همیشه تصور میکردم، یک مجرم هستم. اما از وقتی با NA آشنا شدم، فهمیدم که بیمار هستم و بار سنگینی از روی دوشم به زمین گذاشته شد. اگر چه انجمن بهدنبال این نیست که تعریفی عینی از این بیماری بهدست دهد، در عین حال ما به تدریج متوجه میشویم این بیماری دارای نشانهها و مشخصههایی است که از روی وسوسه و اجبار خود را نشان میدهد و ما را در یک چرخه معیوب درگیر میکند.
به عبارتی، زمانی که میپذیریم بیمار هستیم، از همان موقع راهی رو به بهبودی گشوده میشود. با رسیدن به چنین موقعیتی است که یاد میگیریم، چگونه در دنیایی که زندگی میکنیم، عمل کنیم. اینجاست که میتوانیم در زندگی مفهوم و هدف پیدا کنیم و از دیوانگی، محرومیت و مرگ تدریجی خلاص شویم.»
3 اصل معنوی
صداقت، عشق و روشنبینی، 3اصل معنوی و ضروری برنامه معتادان گمنام است. اما ما با عشق، صداقت
و روشن بینی وارد این برنامه نشدیم. ما به نقطهای رسیده بودیم که به خاطر دردهای جسمانی، روانی و معنوی، دیگر نمیتوانستیم به مصرف مواد ادامه دهیم و وقتی که مغلوب شدیم تمایل پیدا کردیم. از این پس صادقانه ابعاد مختلف بیماری خود را میپذیریم و به مرور باورهای قدیمی و مخرب خود را با حصول روشن بینی، کنار میگذاریم.
باورهای تازه
«محمود» مسئول کمیته روابط عمومی انجمن معتادان گمنام، در باره تجربهاش از قدم دوم و لزوم باورهای جدید توضیح میدهد:«باورهای جدید ما از امید به خوب شدن شکل میگیرد. در دوران مصرف باور من این بود که دیگر خوب نمیشوم و در نهایت حس شکست دائمی بر احساسات و افکار من چیره شد. اما با ورود به انجمن و دیدن همدردانی که زندگی تازهای را تجربه میکردند، باور این موضوع که میشود بدون موادمخدر هم زندگی کرد، اتفاقات شگفتانگیزی را در زندگی من رقم زد؛ بازگشت سلامت عقل. و این به معنی ایجاد تناسب و اعتدال در جنبههای مختلف زندگی است.
دست شستن از جنگ و کنترل
سیامک موضوع بحث را اینگونه دنبال میکند: «در این مرحله بهترین چیزی که میتوانیم جایگزین و تجربه کنیم، تصمیمگیری و اجرای آن بر اساس خواست خداوند است که البته کار سادهای نیست، اما به مرور به این باور میرسیم که دست از کنترل امور زندگی خود، خانواده و دوستان برداریم. باید اجازه دهیم خداوند در زندگیمان تأثیرگذار باشد و هم او نتیجه کار را مشخص کند. اگر در این روند موفقیتهایی کسب کنیم، از یک جنگ بزرگ دست کشیدهایم. این همان قدم سوم است.باید اهداف و برنامه زندگی داشته باشیم. تمرین روزانه میخواهد و مهمتر اینکه از رودررویی با خداوند پرهیز کنیم و اجازه بدهیم در زندگی ما تأثیرگذار باشد. پس از پشت سر گذاشتن این سه قدم، یک مقدار حالمان بهتر میشود و تا حدودی بهبودی پیدا میکنیم.
تاریخ زندگی
در اینجا محمود اهمیت بررسی تاریخ شخصی زندگی اعضا را بیان میکند: «حالا ما لازم داریم تاریخ زندگی خود را بازیابی و مرور کنیم و به نکات مثبت و منفی خود نگاهی درونی داشته باشیم.احساسات ما همیشه تحت تأثیر بیماری اعتیاد قرار دارد؛ احساس ترس، احساس گناه و سایر احساسات آزار دهندهای که مدام آنها را همراهی میکنیم. قدم چهارم و پنجم به ما کمک میکند این احساسات را که شاید برخی از آنها را از دوره کودکی حمل میکنیم، مورد کنکاش و شناسایی قرار دهیم و سپس با یک عضو قابل اعتماد یا یک راهنمای برنامهای آنها را در میان گذاریم. این روش به ما کمک میکند، در مواجهه با احساسات خود تنها نباشیم. همچنین باعث میشود با برخی از نواقص شخصیتی خود آشنا شویم».
ترس؛ زیربنای نواقص ما
سیامک در این مسیر، از به اوج رسیدن احتمالی نواقص شخصیتی و آمادگی برای برطرف شدن آنها با کمک گرفتن از خداوند، نکات قابل ملاحظهای را مطرح میکند: «سالها تجربه به ما میگوید که زیربنای بسیاری از نواقص ما، ترس است.ما با فروتنی از خداوند درخواست میکنیم که این نواقص را برطرف کند. البته بهنظر میرسداین اتفاق زمانی رخ میدهد که به آخر خط نقصهایمان رسیده باشیم و از وجود و فعالیت آنها آگاه باشیم. بدون تردید، این یک حالت معنوی است.
بازگشت مهر
تا اینجای کار تمرکز روی ترمیم خود فرد بود؛ نکتهای که محمود آن را پی گرفته: «با آغاز قدمهای هشتم و نهم ما دیگران را نیز وارد فرایند التیام میکنیم. اساسا، این سیر تحولی، خودبهخود ما را آماده میکند برای جبران خسارت؛ از آنها که سالها از ناحیه بیماری ما صدمه و آسیب دیدهاند.
اینجا مهمتر از همه جزم کردن عزم برای ترمیم و اصلاح روابط (با خود و دیگران) است؛ بازگشت مهر و صمیمیت و عشق به روابط گذشته».
پیشگیری از بنبست
هر شب باید یک ترازنامه روزانه از عملکرد و احساساتمان دریافت کنیم. سیامک از این مرحله بهعنوان قدم ده یاد میکند: «مثلا طی روز عملکرد درستی داشتهام اما حالا احساس خوبی ندارم. این شیوه کار، ما را از زیر بار خرابکاریهای حال حاضرمان آزاد میکند. اگر در مورد نقصهایمان حواسمان جمع نباشد، ما را به بنبستی میکشاند که دیگر نمیتوانیم از آن پاک بیرون بیاییم».
توازن عاطفی
محمود قدم یازدهم را ناظر بر ایجاد یک میل معنوی میداند:«در این مرحله اغلب ما میل به دعا و مراقبه پیدا میکنیم. ماهیت اعتقادات ما، تعیینکننده روش مراقبه است. ما ایمان داریم به محض اینکه وارد برنامه معتادان گمنام شدیم و خود را تسلیم عجز از بیماری خود کردیم، گویی تمام دعاهایمان مستجاب شد. حالا رابطه آگاهانهای که در این قدم توصیف شده، نتیجه مستقیم زندگی کردن قدمهاست. ما با این دعاها دچار توازن عاطفی میشویم و به تدریج میفهمیم خواست خداوند برای ما این است که بتوانیم شرافتمندانه و محترمانه زندگی کنیم و خود و بقیه را نیز دوست داشته باشیم».
پایان تنآسایی
در آخرین قدم (دوازدهم) تمام هموغم ما این است که آنچه را به دست آوردهایم در قالب پیام بهبودی، در اختیار معتادان دیگر قرار دهیم؛ تجربه، توانایی و امیدهای خود را. سیامک از جنبه تناقضآمیز این قدم میگوید: «هر چه بیشتر به دیگران کمک کنیم، در واقع بیشتر به خود کمک میکنیم. نخستین راه رساندن پیام، که نیاز به گفتوگو ندارد، رفتار ماست.
کسانی که قبلا ما را بهعنوان افرادی گمراه و منزوی میشناختند، وقتی ما را در خیابان میبینند، متوجه میشوند ما به مرور در حال بازگشت به زندگی هستیم. حالا در زندگی جدیدمان جایی برای بیحوصلگی و تنآسایی وجود نخواهد داشت. در اینجا تمام تلاش ما این است که طبق اصول انجمن معتادان گمنام زندگی کنیم».