اما روحیه خلاق و نوآورانه تنها ابزار آفرینش آثار ماندگار نیست؛ از گریز آفرینندگان آثار از گرایش یکدستسازی جامعه و تکاپو برای دستیابی به بلندایی فراتر از سطح متوسط و سهلالوصول که بگذریم، همراهی جامعه خلاق، ابزار اصلی خلق مدام آثار و جوشش همیشگی نوآوری و نبوغ است. در واقع بستری که جامعه و قدرتمندترین بخش آن، یعنی حاکمیت، فراهم میآورد، میدان را برای بروز تواناییهای شخصیتهای خلاق آن جامعه آماده میکند.
حاکمان صفوی صدها سال پیش میتوانستند به جای سیوسهپل و پل خواجو، 2پل با معماری بسیار معمولی روی زایندهرود بسازند اما اعتقاد حاکمان آن دوره به نبوغ و خلاقیت زبدگان جامعه و میل جامعه ایرانی به خلق آثار برآمده از هویت خود، پس از قرنها تسلط جنگاوران بیگانه بر این سرزمین، موجب شد تا معماران ایرانی پایتختی بسازند که هنوز به آن نصف جهان میگوییم. آن بناها که از آمیزه دانش مهندسی، نوآوری، نبوغ و هنر ساخته شدند، امروز بخشی از هویت معماری ایرانی را تشکیل میدهند آنچنان که معماران و شهرسازان مالزیایی چند سال پیش هنگام ساختن پایتخت جدید خود - پوتراجایا- برای الگوبرداری از معماری ایرانی به اصفهان رفتند و سرانجام هم نمونهای از سیوسهپل را بهعنوان یکی از نمادهای معماری ایرانی در شهر خود ساختند.
در مقابل اما تجربههایی بهجامانده از اندیشههای یکدستسازی جامعه که برای دههها روحیه خلاقیت جامعه را نوعی اشرافیت میدانست، برابرمان خودنمایی میکند. تصاویر جوامع کمونیستی پس از برچیدهشدن دیوارههای بتنی، چهره شهرهایی را نشان میداد که حاکمانشان جامعهای یکدست را میپسندیدند؛ جامعهای که افراد آن در خانههای یکشکل و شهرکهای مثل هم زندگی میکردند، لباسهای مانند هم میپوشیدند، در رستورانهایشان معمولا غذاهایی شبیه هم سرو میشد، دکوراسیون خانههایشان تفاوت چندانی با هم نداشت عقایدشان با هم یکی بودو حتی در کتابخانههایشان کتابهایی مشابه هم چیده شده بود! تنوعخواهی در آن جوامع نوعی اشرافیت و تفاوت فرد با بدنه جامعه نوعی ستیز محسوب میشد. چنان بود که پس از گذشت 70سال، با فروریختن دیوارهای بتنی، مردم دنیا با شهرکهای محقر یکدستی روبهرو شدند که تنها سازههای جدید شهرهای آن جوامع بودند. جامعه هیچ اثر ماندگاری از خود بهجای نگذاشته بود؛ البته جز مومیایی لنین!
اینک، پس از گذشت سالها، جوامعی که برای چندین دهه زندگی تحت مرام ترویجدهنده اجتماع یکدست و انسانهای متوسط و مثل هم را تجربه کردهاند، آثار بهجامانده از قرون پیشین و روزگار بلندپروازی معماران و هنرمندان و نویسندگان خود را نشانههای هویتی خود میدانند و دلبسته به کاخ کرملین، کلیسای سنت باسیل، معماری زیبای پراگ، شهر ممنوعه و دیوار چین و... هستند چرا که دنیا آنها را به همین نمادها میشناسد.
روح خلاق جامعه و میل به بلندپروازی، نشانههای خود را با آفریدن پراکنده آثار هنری و معماری و صنعتی، خواه با خلق یک بنا باشد یا یک اثر سینمایی که ستایش جهانی را برانگیزد، بروز میدهد اما هنگامی که مدیریت جامعه، زمینه و آسودگی لازم برای خلق آثار بزرگ و ماندگار را فراهم آورد، خلق پراکنده آثار جای خود را به نوآوری مدام و بروز دائم نبوغ خواهد داد.