در حالی که در بحبوحهی گمانهزنیها برای جایزههای اسکار 2010، بسیاری یقین داشتند فیلم قوی سیاه بغلش را از جایزهها پر خواهد کرد، هنگامی که فهرست نامزدهای نهایی اعلام شد، کسی که خوب میدانست برای در دست گرفتن مجسمهی طلایی دعوت نخواهد شد، آهنگساز فیلمی انگلیسی به نام کلینت منسل بود که موسیقی تصنیفشدهاش را برای بالهفیلم وحشت قوی سیاه از بخش مسابقه کنار گذاشتند؛ آن هم به بهانهی استفادهاش از «موسیقی پیشاپیش موجود» دریاچهی قو، اثر چایکوفسکی.
رأی به بیصلاحیتی این موسیقی متن، مایهی شرم آکادمی اسکار بود؛ چرا که تخیلِ دوبارهی پارتیتور اولیهی آهنگساز روس، یکی از زیباترین و تسخیرکنندهترین عناصر فیلم دارن آرنوفسکی است؛ از همین رو، منسل دلسرد نشد و در جواب گفت «وقتی اعلام کردند این موسیقی برای بخش مسابقه صلاحیت ندارد، دقیقاً ضربانی از شلوغی و سروصدا بلند شد که خودش گویاست؛ چرا که نشانهی آن است که این موسیقی در نظر مردم بخت برنده شدن داشت؛ اما من هرگز به چیزی جز این امید نداشتم و قصدم این بود که موسیقی متن را بنا به پارتیتور چایکوفسکی بسازم، چرا که به لحاظ فکری و هنری، معقولترین گزینه بود.» منسل پیش از آن که به آهنگسازی برای فیلم مشغول شود، عضو گروه راک Pop Will Eat Itself بوده است؛ اما هیچ مؤلفهی موسیقایی مشترکی میان این دو حوزهی کاریاش وجود ندارد.
شاید نیازی به گفتن نباشد که وقتی بهترین خوانندهی رپ استوربریج که چند سالی ناپدید شده بود، از نو ظاهر شد، در قامت یکی از عالیترین آهنگسازان سینما در قرن بیستویکم بود. درواقع برخی از بهترین مصنفان امروز ــ جانی گرینوود، ترنت رزنور و دنی الفمن ــ کارشان را از موسیقی آلترناتیو راک آغاز کردهاند.
منسل از زمان تصنیفِ موسیقیِ متنِ اولین موفقیت سینمایی آرنوفسکی، پی (1998)، موسیقی تمامی آثار این کارگردان امریکایی، از فواره گرفته تا کشتیگیر و قوی سیاه را ساخته است که همگی باشکوه بودهاند و شهرت او را در مقام یکی از اصیلترین آهنگسازان سینمای هالیوود برپا نگه داشتهاند.
منسل میگوید «من برای فیلمهایی کار کردهام که در آنها از من میخواستند کاری کنم که موسیقی خنثی باشد یا با لحنی مغرور اعلام میکردند بهترین پارتیتورها آنهاییاند که توجهی برنیانگیزند»؛ اما پاسخش مانده است؛ «خفه! من کلی وقت برایش گذاشتهام و میخواهم همه متوجهش شوند.»
مرثیهای برای یک رویا1 اقتباسی است از رمانی نوشتهی هیوبرت سلبی2 با نام آخرین خروجی به بروکلین3که قصهاش در بروکلین میگذرد و کانون روایتش چهار نفر آدم شبیه به هم با اعتیاد ویرانگرشان به مواد مخدر و محرک (هروئین و آمفتامین) است. فیلم دیالوگ چشمگیر یا بامعنایی ندارد و به این صورت، رابطهای میان دیالوگ یا مکالمهی کمینه و موسیقی نوشتهشدهی کلینت منسل4برقرار میکند. برخلاف روش فیلمهای متداول که در آنها عاطفهی بینندگان به واسطهی سینماتوگرافی [یا تصویرسازی سینمایی] و دیالوگ برانگیخته میشود، نتیجهی همکاری آهنگساز و کارگردان، یعنی کلینت منسل و دارن آرنوفسکی، شیوهای است که برای موسیقی امکان سخن گفتن با بینندگان را، به رساترین شکل فراهم میآورد.
در نظر نخست، موسیقی متن از سیوسه قطعه ساخته شده که دوازدهتایشان حتی یک دقیقه هم طول نمیکشند. این چینش، همساز با ایدهی کلیدی این فیلم است که موسیقی قرار است نقشی را بر عهده بگیرد که در فیلمهای قراردادی، دیالوگ برعهده دارد. تکتک قطعههای کوتاه موسیقی، مشخصهی سکانس یا صحنهای هستند که در آن نواخته میشوند؛ صرفنظر از آن که این سکانس چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد یا فقط چند ثانیه است؛ برای نمونه، وقتی سارا گلدفارب بعد از گرسنگی، که نتیجهی رژیم غذایی گریپفروت است، به قرصهای لاغری رو میآورد، قطعهی بیالی و لوس کانیا5 نواخته میشود.
این ترانه که شاد و سرخوش مینماید و نوای ترومپت، آواز خوانندگان و صدای پیانو را ترکیب میکند، همگی با هم در پردهی مینور مستقرند. سازها سرخوشی و اطمینان را بازنمایی میکنند، حال آن که پردهی مینورِ زیربنایی نشانهی آن است که چنین شکلی از رژیم لاغری به کل نادرست است.
موسیقی متن یا حاشیهی صوتی فیلم به تابستان، زمستان و پاییز تقسیم شده است؛ سه فصلی که فیلم متناظر با آنها تجزیه میشود. ترانهها یا قطعههای موسیقی، بر حسب هر یک از این سه بخش، با ترتیبی تقویمی نواخته میشوند. به خاطر همین نظم و ترتیب، وقتی تماشاگر در حال تماشای فیلم است، موسیقی متن را میتواند درست به همان شکلی به خاطر آورد که دیالوگِ بیشتر فیلمها را به یاد میآورد.
دیگر سویهی مهم موسیقی متن آن است که ترانهها و قطعههایی که واحد یا تقریباً یکساناند، بارها و بارها در حاشیهی صوتی گنجانده میشوند. وقتی این ترانهها در موسیقی متن ظاهر میشوند، نامشان یکی است یا به هم شبیهاند. منسل در عوض استفاده از ترانههای بلندی که قطع یا تکهتکهشان میکند و بارها و بارها به کارشان میگیرد، ترانههای مشخصی را برای هر صحنه به کار میبرد و به این صورت، نشانگر تناظر نزدیکی است که موسیقی در فیلم مرثیهای برای یک رؤیا با کاربرد دیالوگ در فیلمهای قراردادی یا معمول دارد.
بار دیگر به نقشی بازگردیم که سه بخشی بودن حاشیهی صوتی که به روشنی با نام سه فصل از سال مشخص میشوند، ایفا میکند. همینجا باید یادآوری کرد که دلیل این تقسیم فقط به جداسازی هر بخش محدود نمیشود؛ اما برای نمایش عملکرد آن باید پرسید با اینکه هر سه بخش، به طور منطقی به مثابه کلی واحد عمل میکند، دلیل وجودی چنین مداری چیست؟
منسل که در زمینهی موسیقی تودهای نیز دستی داشته است، در کار تألیف این موسیقی هم جایی برای اتهام خامدستی باقی نمیگذارد. او که در گذشته عضو گــروه مــوسیقــی Pop Will Eat Itself بــود، بــا نـــگارش موسیقـی متن فیلـمی چـــون knock Around Guys موسیقی راک و موسیقی فیلم را هم تجربه کرده بود.
ویژگی اصلی موسیقی این فیلم برخاسته از صداسازی فضایی و ترانههای الکترونیک کوتاهش است؛ در حالی که اینها در طول فیلم برای نمایش ارتباطهای خلاصهشده ظاهر میشوند؛ در عین حال خاطراتی را به صورت تشدیدشده بر آن بار میکنند که اکتها یا ماجراهای نمایشیافته، اشارههایی گنگ به آنها هستند.
منسل در ساخت موسیقی این فیلم، از همکاری گروه کرونوس6 در استودیوی خود بهره برده است؛ گروهی که اعضای آن نیز مانند خودش کاملاً حرفهای و زبردستاند. این گروه را که در سال 1974، دیوید هرینگتن7 دور هم جمع کرد، در هنگام همکاری با منسل از جنیفر کالپ8، نوازندهی ویلنسل و هنک دات9، دیگر نوازندهی ویلن، تشکیل شده بود. منسل با افزودن مهارت و دانش این گروه به زرادخانهی قابلیتهای خویش، مصالح لازم برای ایجاد توازن موسیقایی با فیلم را فراهم آورده است.
تابستان
--------------------------------------------------------------------------------
این اثر با پیشدرآمد تابستان10 آغاز میشود که به قرینهی بیشتر حاشیهی صوتی فیلم مضمون یا تم عمدهی فیلم است. این تم در طول باقی حاشیهی صوتی تکرار میشود و مکانهایی را به شیوههایی متفاوت از آن خویش میکند.
قابلیتِ تذکر یا تسخیر، ویژگیای است که همپای تکرار تم افتتاحیه است. از آنجا که هر دو برای اولین بار ظاهر شدهاند، منسل برای رسیدن به نتیجهای مطلوب از ترکیب ضربانهای آهستهی الکترونیکیِ خود با نوای ویلنهای گروه کرونوس استفاده کرده است.
در این فصل، چهار قطعهی سریالی یا متوالیِ رؤیای کانی آیلند11، مهمانی12، جذبههای شکلات13 و اشباح چیزهای در راه14، که هیچ یک بیش از یک دقیقه و 35 ثانیه طول نمیکشد، در ترکیبی عالی موفق میشوند در همراهی با سکانسهای تدوینی، در حالی که شتاب مؤثری به آهنگ بسط داستان میدهند، جزئیات نادیدنی بسیاری را از آنچه بر پرده میگذرد، عرضه کنند.
این ترانهها چنین ترکیبی دارند: شروع از وزوز فضایی یا وهمآور الکترونیکی و صدای دور کلیدهای پیانو که تا ترانهی بعدی ادامه مییابند، جایی که وزوزها به ضربان بم طبل یا درام مهمانی و تپشهایی بیشتر راه میدهند که گویای احساسات جسمانی شدیدی است و قابل نمایش در تصویر نیست. این حس شاد با این چهار ترانه ادامه مییابد و به این صورت از بقیهی ترانهها که کوتاه و حالتی مشابه دارند، متمایز میشوند.
هرینگتن و بقیهی کوارتت کرونوس، ترکیبی از ترانهی اشباح را که در حقیقت ریتمی کُند دارد، بدون کمک الکترونیکی منسل، میپردازند که حاصل نوایی تأثرآور با ویلنی است که زیرصداها و نتهای پایین را پوشش میدهند. بنا به ماهیت این فصل، تابستان، و ماجراهایش، بخش تابستان حاشیهی صوتی گرمتر و سرخوشانهتری از بخشهای دیگر دارد.
پاییز
--------------------------------------------------------------------------------
پاییز دقیقاً به همان شکل تابستان با نخستین آوازی که نظافت آپارتمان15 نام دارد، شروع میشود. این قطعه که در اساس مضمون یا تمی است که با ویلن نواخته میشود و بقیهی حاشیهی صوتی را برای نواخته شدن آماده میکند. تفاوت این نسخه در آن است که بسی عریانتر از معادل پیشدرآمد تابستان است. گذر فصلها، ایدهی انتقال ترانهها، از فضای نخستین به بعدی را زمینهسازی میکند و با حالتی که تاریکتر از قبلی است، همسان میسازد.
قطعهی اشباح ــ افتان16 چنین حس ظلمانیای را با بازنوازی قطعهی آغازین القا میکند؛ اما آن را در نیشهای تازه و درام یا ماجرای ویلنهایی مینشاند که دلیل رخداد مهم و معنادارِ در حالِ وقوع است؛ حال آن که صدا واضح و گوشنواز باقی میماند. تمی که در این فصل آغاز میشود متشکل از ترانههایی است که نه فقط به رخدادهای کلیدی، بلکه به شخصیتهای کلیدی هم مرتبط است.
این شخصیتها به خصوص در طول این قطعات به نمایش گذاشته میشوند: آرنولد17، ماریون بارفز18 و سارا گلدفراب از این ساختمان رفته است19. در حالی که این قطعات با حالت سکانس اصلی همراهاند و این شخصیتهایند که یا تغییر میکنند یا رخدادی را پیش میکشند که باعث تغییر بعدی میشود.
در انتهای پاییز، قطعهی سوسکها نیشخند اهریمنی دارند که بهترین قطعهی پارتیتور نیز است، خوانده میشود و همسان با ترانهی بیالی اند لوس کونیا عمل میکند.
زمستان
--------------------------------------------------------------------------------
زمستان بسیار سرد و بسیار سوزان است و با پیشدرآمد زمستان20 آغاز میشود که بخش الکترونیکی و ویلنی سریع 19 ثانیهای است و سنت درآمدهای بلندتر را میشکند. در این نقطه صدا از آوای الکترونیکیِ منسل خالی میشود و کوارتت رها میشود تا کار خود را پی گیرد.
مرثیهای برای یک رؤیا تجربهی شنیداریِ بینظیری است که همساز با وضعیت غمناکِ شخصیتهای فیلم است. خود منسل نیز در باب موسیقی مرثیهای برای یک رؤیا نوشته است آن را هنگامی تصنیف کرده که در یکی از خانههای قوزکرده و توسریخوردهی نیویورک زندگی میکرده است؛ در قفسی که خودش آن را «پناهگاه خودکشی» مینامد. او اضافه میکند «ممکن است خود موسیقی هم این احساس را بدهد که من هنگام تألیفش در چه وضعیت روحیای بودهام.»
پینوشت:
1. Requiem for a Dream
2. Hubert Selby
3. Last exit to Brooklyn
4. Clint Mansell
5. Bialy & Lux Cogna
6. Kronos
7. David Harrington
8. Jennifer Culp
9. Hank Dutt
10. Summer prelude
11. Coney Island Dreaming
12. Party
13. Ghosts of Things to Come
14. Cleaning Apartment
15. Ghosts-Falling
16. Ghosts of Things to Come
17. Arnold
18. Marion Barfs
19. Sara Goldfarb Has Left the Building
20. Winter prelude
همشهری الف