چرا که معتقدم لذت بردن از هر پدیده ای مهمترین عامل برای انجام آن است.
این که یکباره فیلمی، اثری موسیقایی ، سریالی تلویزیونی یا کتابی کارش می گیرد و جامعه ای به دنبال تهیه و استفاده از آن هستند ، دلیل اصلیاش این است که مولف و مصنف آن اثر، زبان و بیانی را به کار برده است که میتواند اوج لذت را به فرد مصرف کننده ببخشد.
پیدا کردن این زبان و بیان هم البته کار آسانی نیست و نیازمند مطالعه ، جست و جو و نیز شناخت از مخاطب است که در تمامی آثار شاخص و اصولا هر پدیده ای بروز و ظهور دارد.
کتابخوانی هم از این قاعده مستثنا نیست. اینکه در میان بی شمار کتابهایی که هر روزه انتشار مییابند، آثار انگشت شماری را میتوان یافت که قلب و دل خوانندگان را تسخیر کند و لذت واقعی از خواندن را به آنها عطا نماید، سرش در همین نکته نهفته است که این آثار به عمق نیاز خوانندگان د رحوزه و سنی خاص پی برده اند و مولفانش دریافته اند که یک کودک، نوجوان، جوان ومیانسال و مرد کهن چه می خواهد و از چه نوع کتابی لذت می برد.
دوم: نمونه شاخص این گونه کتابها را باید در آثار استاد مهدی آذر یزدی جست و جو کرد.
این جهره فروتن عرصه ادبیات کودک و نوجوان که فردا (29 بهمن) قرار است در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی مراسم نکوداشتی[سابقه موضوع] برای هشتادو پنجمین سال حیات پر برگ و بارش برپا دارند، در مجموعه کارهایش این نکته را به دقت و فراست دریافته بود که باید ابتدا لذت خواندن را در کودک و نوجوان بیدار کرد و و سپس درلابلای آنها نکات آموزشی را به آنها آموخت.
مجموعه« قصه های خوب برای بچه های خوب»از همان عنوان ساده و صمیمی اش جاذبه خود را در کودک و نوجوان ایجاد می کند.استاد از قصه های خوب آگاهی دارد و البته میداند که بچه بد هم وجود ندارد، چرا که این سنین( تاقبل از دوران بزرگسالی که به مرورآیینه دل آدمی زنگارهایی به خود می گیرد) سنین معصومیت و آیینه وارگی است و دروغ و پلشتی و فریب و ریا د رآن راهی ندارد. پس همه بچه ها می توانند مخاطب این کتاب باشند ،چرا که همه آنها خوبند و احترام بر انگیز.
نگاهی به داستانها ونیز نحوه انتخاب آنها نشان می دهد که استاد آذریزدی درکی عمیق از ذائقه نوجوانان در آن دوران داشته اند و درد آنها را هم می دانستند. این داستانها در دورهای نوشته شد که سرگرمیهای بچه ها بسیار اندک بود. از اینترنت و بازیهای کامپیوتری خبری نبود و حتی تلویزیون هم در بسیاری از خانهها یافت نمیشد. تنها رادیو بود و البته کتاب.استاد با درک این کاستی ها به سراغ سرچشمه ها رفت. ادبیات کهن ایران و نیز کتاب قرآن که منبع بسیاری از نوشته های ادبیات کهن است.
زبان این کتابها سخت و دیریاب بود و فرد ناآشنا به ادبیات به معنی دقیق کلمه، ازخواندن آ ن لذتی نمی برد ، چرا که فهمی از این متون در وی پدید نمی آمد و تا آدمی مطلب و موقعیتی را درک و فهم نکند ، طبعی است که دریافتی از آن نمی تواند داشته باشد که آن دریافت درنهایت به درک لذت یا المی منجر شود.
پس استاد چاره را در آن میبیند که با مراجعه به این متون و انتخاب بهترین داستانها ، داستانهایی که جاذبه داشته باشند و به لحاظ ساختار دراماتیک ، اوج و فرودهای یک داستان خوب در آنها مستتر باشد، از کتابهایی چون مثنوی ، منطق الطیر، بهارستان، گلستان و بوستان و ... پایههای کار را محکم بنانهد.
سپس با ساده کردن و عامه فهم کردن این متن ورمز گشایی از عبارات و مفاهیم پیچیده آن و تبدیل آن از متنی عصا قورت داده که تنها به کار بزرگترها میآید ، به متنی همه فهم، پای کودکان و نوجوانان را هم به این وادی گشودند.
اکنون که سالها از آن کتابها می گذرد و کثیری از نسلها از خرمن نوشته های استاد آذریزدی بهره برده اند، می توان به کار سترگ و ستودنی اش ، پی برد و آن را فهم کرد که چگونه در برهوت بیکتابی برای نوجوانان ، وی چنین ایده ای را در ذهنش پروراند و درنهایت تا به پایان ادامه اش داد و کتابهایی ارزشمند را به یاد گار نهاد که هنوز که هنوز است ، خواندن آنها لذتی شگرف را د رمخاطب ایجاد می کند.
سادگی، روانی واز همه مهمتر انتخاب درست قصه ها و صافی اعتقادی نهفته در نویسنده آن ، مهترین عامل توقیق این کتابها بوده است. کتابهایی که به نسلهای مختلف لذت خواندن را چشانیدو آنها را برکشانید که از این متون به عنوان پله های اولیه و البته اساسی و استوار برای ورود به دنیای کتاب و کتابخوانی بهره برند ، دنیایی که اگرچه این سالها بیقدر شده و ارزش اجتماعی خود را از کف داده است، اما برای کسانی که در این دنیا زیست می کنند، با شکوه و لذت بخش است و گمان نکنم ، کسی که گام دراین وادی نهاده است بخواهد از آن دست شوید.
کتابهای استاد آذریزدی آغاز اعتیاد ما و چند نسل پیش و پس از ما به کتاب بود. اعتیادی دیرنده که همچنان پا برجاست.