آنچه در پی میآید مروری بر 5 فیلم شاخص جشنواره جشنوارههای امسال است.
روزی روزگاری در آناتولی
حماسه 3ساعته نوری بیگله جیلان، جهانی است در جستوجوی زیبایی با قابهای شکیل و خوشمنظر که بیش از هر چیز حساسیتهای هنرمندانه سازندهاش را نمایان میکند. با شروع معمایی فیلم بهنظر میآید با اثری نوآر مواجهیم. کنعان و رمضان که به قتل اعتراف کردهاند، یادشان نمیآید جسد را کجا دفن کردهاند. جستوجویی که برای یافتن مقتول آغاز میشود پروسهای طولانی را رقم میزند که در آن بیگله جیلان تلخی وضعیت انسان معاصر را کنار طبیعت زیبای دشتهای آناتولی قرار میدهد. زمان طولانی فیلم با پرداخت خاص کارگردان و پرهیز عامدانهاش از نشان کنشها، طولانیتر هم بهنظر میرسد. آنچه فیلم را با وجود اطنابش نجات میدهد نگاه زیباییشناسانه فیلمساز و تواناییاش در آفریدن تصاویری است که در عین غرابت، زیبایی نفسگیری دارند! جستوجوی بیهوده بازپرسان، فیلمهای آنتونیونی را تداعی میکند.
درخت زندگی
برنده نخل طلایی 2011 و واپسین ساخته ترنس مالیک از جمله فیلمهای حاضر در جشنواره امسال است که احتمالا اغلب علاقهمندان سینما آن را قبلا مشاهده کردهاند. «درخت زندگی» به عنوان اثری متفکرانه که «2001 اودیسه فضایی» شاهکار هستیشناسانه کوبریک را تداعی میکند تلاشی است برای نمایش تسلط توامان در ساخت تفکر فلسفی و ذهنیتی سینمایی.
درخت زندگی استعارهای سینمایی از جهانی است که ترنس مالیک آن را با تخیلی شگفتانگیز آفریده است؛ فیلمی که تن به هیچ راه از پیش پیمودهشدهای نمیدهد و قواعد سینمای روایی را نیز به هیچ میگیرد تا ژرفای اندیشه را بر پرده نقرهای به تماشا بگذارد. نمایش درخت زندگی در جشنواره امسال فرصت مناسبی است برای تعمقی بیشتر در نماهای شگفتانگیز ترنس مالیک که تماشای همه ابعادش در قاب کوچک تلویزیون میسر نیست و پرده بزرگ سینما میتواند نکتههای نامکشوفی از شعر بصری فیلسوف - کارگردانش را نمایان کند.
پسری با دوچرخه
برادران داردن به عنوان سینماگران محبوب جشنواره کن که تاکنون2بار نخل طلا را به خانه بردهاند در تازهترین اثرشان کوشیدهاند تا با پروراندن ایدههای تکخطی به مدد جزئیات تماشاگر را غافلگیر کنند. «پسری با دوچرخه» پر از جزئیات سینمایی است که نشان میدهد ژان پیر و لوک داردن حتی از یک نمای بهظاهر ساده نیز به سادگی عبور نکردهاند. فیلم تا جایی که به دغدغههای پسر نوجوانی میپردازد که در تلاش برای یافتن پدر و دوچرخهاش است روال نزدیک به سینمای واقعگرای داردنها دارد و با آمدن کاراکتر سامانتا بزرگترین برگ برنده دراماتیک فیلم رو میشود. با این همه نماهای بلند و طولانی فیلم و پرداختی که گویی متاثر از سینمای کیارستمی است پسری با دوچرخه را به فیلمی تبدیل کرده که تحملش تا انتها کار دشواری است.
اسب تورین
رقیب جدی «جدایی نادر از سیمین» در جشنواره برلین سال گذشته که در نهایت خرس طلا را به فرهادی باخت و بلاتار کارگردان نامدارش جایزه خرس نقرهای بهترین کارگردان را دریافت کرد. فیلمی سیاه و سفید و نفسگیر که بار دیگر استادی بلاتار را در فضاسازی و خلق لحظات مهیب سینمایی نمایان میسازد.
مرگ اسبی که روزگاری شلاق خوردنش باعث تألمات روحی فریدریش نیچه فیلسوف بزرگ آلمانی شده است بنمایه داستانی تراژیک را رقم میزند که بیشک یکی از تلخترین آثار سینمایی سال2001 است. بلاتار در واپسین ساخته سینماییاش آنچه قطعیت تاریخی خوانده شده را به چالش میکشد و در طول 2ساعت و 15 دقیقه تماشاگر را به ضیافتی میبرد که حاصلش تلخاندیشی ناب و اصیلی است که گویی ترجمان تصویری دنیای تیره و تاری است که نیچه منادیاش بود.
قربانی
بازگشت چن کایگه به روزهای اوجش با فیلمی عظیم و تماشایی اتفاق میافتد. نامدارترین چهره نسل پنجم سینماگران چین که در این سالها زیر سایه شهرت و اعتبار ژانگ ییمو قرار گرفته در فیلم تازهاش به گذشته میرود و میکوشد تا دلایل شقاوتی تاریخی را واکاوی کند اما اهمیت قربانی جدای از فیلمنامه پرنکتهاش که به صورت دقیق کاراکترها را مورد بررسی قرار میدهد، میزانسنهای چشمگیر و جذابیتهای فوقالعاده بصری این اثر سینمایی است.