تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۶:۱۹

سعید مروتی: پس از دوره هجدهم که با حضور فیلم‌هایی چون «اعتراض» (مسعودکیمیایی)، «متولدماه مهر» (احمدرضا درویش)، «بوی کافور، عطریاس» (بهمن فرمان‌آرا)، «مردبارانی» (ابوالحسن داودی) جشنواره‌ای کاملا سیاسی را تجربه کردیم، و جشنواره سال‌گذشته که پایان‌نامه، اخراجی‌ها3 و خیابان‌های آرام در آن حضور داشتند، امسال نیز شاهد رویکرد جالب‌توجه سینماگران به سیاست هستیم.


«تلفن همراه رئیس‌جمهور» (علی‌عطشانی)، «گیرنده» (مهرداد غفارزاده)، «قلاده‌های طلا» (ابوالقاسم طالبی)، «محرمانه تهران» (مهدی‌فیوضی)، «خودزنی» (احمدکاوری) و «زندگی خصوصی» (حسین‌فرح‌بخش) ازجمله فیلم‌های حاضر در جشنواره امسال هستند که ردپای سیاسی در آنها قابل مشاهده است. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات آثار سیاسی سینمای ایران دچار شدن به عارضه شعارزدگی و یکی به نعل و یکی به میخ ‌زدن است. اگر صراحتی درخصوص ابراز عقیده‌ای سیاسی وجود دارد این کار به ندرت به زبان سینما و اغلب در قالب شعارهایی که در دهان کاراکترها گذاشته شده صورت می‌گیرد.

این عارضه گاهی حتی در فیلم‌های کارگردانان موفق و معتبر سینمای ایران هم دیده می‌شود و به نظر می‌رسد این ایراد ریشه در تصوری نادرست از تصویری قالبی دارد که به عنوان سینمای سیاسی در این سامان جا افتاده است. شاید بهتر باشد کمی به عقب بازگردیم. به جایی که سینمای سیاسی یک ژانر خوانده می‌شود. همچنان که به اشتباه سینمای اجتماعی نیز گونه‌ای مستقل ارزیابی می‌شود.

کمتر کسی به این نکته توجه دارد که ما درام سیاسی داریم نه فیلم سیاسی به عنوان ژانری مستقل و این واژه جاافتاده «درام» همان معضلی است که سینمای ایران دچارش شده است. اینکه بدون درام‌پردازی سراغ مضمونی سیاسی بروی بعید است بتوانی دست پر از میدان بیرون بیایی. اینکه روایت تنها بهانه‌ای برای زدن یک حرف باشد، بعید است خروجی قابل قبولی را به همراه داشته باشد.

از فیلم‌های حاضر در جشنواره امسال «تلفن‌همراه رئیس‌جمهور» قراربوده یک کمدی سیاسی- اجتماعی باشد، منتها از سویی داستانی برای تعریف کردن وجود ندارد و فیلمنامه‌نویس از پس بسط‌دادن ایده دو خطی جذابش برنمی‌آید و از سوی دیگر کوشیده شده تا در متلک‌ها و کنایه‌های سیاسی دل همه به دست بیاید و نتیجه‌اش فیلمی شده که تقریبا هیچ‌کس از آن راضی نیست. در «گیرنده» هم بهانه قراردادن رساندن نامه‌های مردم به رئیس‌جمهور، قرار است پوششی امروزی به اثری بپوشاند که در پرداخت از کهنگی رنج می‌برد. هنوز قلاده‌های طلا، خودزنی و محرمانه تهران به نمایش درنیامده‌اند و البته زندگی خصوصی حسین فرح‌بخش که ظاهرا به کل متفاوت از محصولات متداول پویا فیلم است؛ فیلم‌هایی که اگر سازندگانشان داستانی برای تعریف کردن داشته باشند و حرفی برای گفتن، آن وقت می‌توان رویکرد سینمای ایران به مضامین سیاسی را مورد بررسی قرار داد. در شرایط فعلی اما از هر متلک و گوشه و کنایه‌ای تعبیری صورت می‌گیرد و آنچه در این میان مصداق ندارد سینمای سیاسی جدی و صاحب حرف و موضع است.