تهران، شهری که امروز روند مدرنیته را سپری میکند روزگاری روستایی پر از نقب و گودال بود و ساکنان آن به راهزنی از کاروانیان عازم ری که آن زمان مرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بود، مشغول بودند.
مدعیان حاکمیت، شورشیان و مجرمان نیز در آن روزها که شهر قزوین پایتخت ایران بود ، قریه تهران- این شهر گرم- را مأمنی برای پنهان شدن و آمادگی برای ستیز میدانستند.
یاقوت حموی، اسحاق اصطخری و حمدالله مستوفی تاریخنویسان قدیم همگی متفقالقول بوده اند که تهران شهر راهزنان و دزدان بوده و ساکنان آن قریه کوچک از این طریق امرار معاش می کرده اند.
آنطور که حسن بیگی در کتاب «طهران قدیم» خود نوشته است نخستین نوشته غیرایرانی مربوط به تهران در آثار نویسندگان غربی در سفرنامه «کلاویخو» رئیس تشریفات هانری سوم، پادشاه کاستیل اسپانیا قابل مشاهده است که در دربار تیمور لنگ مامور خدمت بوده و آنجا و آنزمان گفته است که تهران از آب و هوای ناسالم برخوردار است.
یاقوت حموی تاریخنویس نیز در کتاب معجم البلدان خود درخصوص تهران نوشته است: «تهران قریهای است که زیر زمین ساخته شده و راهی به هیچیک از خانههای زاغه مانند آن نیست مگر به دلخواه و خواسته مردمان آن».
علامه محمد قزوینی در کتاب آثارالبلدان در مورد تهران مطلب دیگری نوشته که نشان از زندگی آن دوره مردم تهران دارد. در نوشته علامه محمد قزوینی آمده است که «هرگاه دشمنان به تهران حملهور شوند ساکنان تهران فورا در خانههای زیرزمینی خود پنهان میشوند و همین که دشمن دور میشود از زیرزمین بیرون میآیند و بنای فساد و قتل و غارت را میگذارند».
براساس آنچه در متون تاریخی در مورد تهران آمده است وضعیت این روستای کوچک و کماهمیت به همین منوال ادامه داشت تا آنکه شاه طهماسب صفوی قزوین را به پایتختی برگزید و از همان زمان بود که رشد و ترقی تهران نیز شروع شد. شاه طهماسب صفوی برای زیارت حضرت عبدالعظیم و همچنین فاتحهخوانی بر مزار سیدحمزه، جدبزرگ صفویان از قزوین به ری میآمد و گاه به شکار در اطراف تهران میپرداخت. بهتدریج و براساس آنچه در متون تاریخی آمده است رفتوآمدهای او به تهران زیاد شد و او از این روستای کوچک کماهمیت خوشش آمد.
شاه صفوی فرمان داد که دور این شهر دیواری بکشند تا از گزند و حمله در امان بماند. این دیوار همان حصار صفوی است که با 114 بارو به نشانه سورههای قرآن در اطراف قریه تهران کشیده شد و نام حصار صفوی را بهخود گرفت.
احداث این حصار نیاز به تامین خاک زیادی داشت و به همین دلیل از 2منطقه بزرگ در تهران برداشت خاک صورت گرفت. بدینترتیب حصاری دور تهران کشیده شد تا آن روستای کماهمیت کوچک از گزند جنگها و حوادث درامان ماند و بهتدریج هسته نخستین شهری به نام تهران شکل گرفت.
حصاری که به فرمان شاه طهماسب صفوی به دور تهران کشیده شد 6 هزار قدم طول داشت و بعدها همان 2منطقهای که خاک آن برای احداث دیوار نخستین شهر برداشت شد به چالهمیدان و چاله حصار شهرت یافت.
چاله میدان تا همین چندسال پیش نام محلهای در جنوب خیابان مولوی بود و چاله حصار نیز در جنوب غربی خیابان گلوبندک قرار دارد.
نخستین هسته شکلگیری تهران قدیم که تنها 6 هزار قدم طول داشت اکنون در حال احیا، بازسازی و مرمت است. ولی آیا از آن دیوار کشیده شده به دور شهر که 2چاله بزرگ در شهر ایجاد کرد و بعدها در زمان ناصرالدین شاه همان چاله حصار در میدان محمدیه کنونی یا پاقاپوق (اعدام) گذشته، بهدلیل آنکه مأمن خلافکاران بود و چند قتل نیز در گودالهای آن گزارش شد و به همین خاطر زباله پر شد، چیزی مانده است؟
محققان و بسیاری از تهرانشناسها معتقدند که بخشی از حصار صفوی تنها به طول و عرض چند متر در سرای ماشاءالله خان کنونی در بازار نو تهران در ضلع جنوبغربی گلوبندک و پس از عبور از زیر تنها دروازه تاریخی به جای مانده از گذشته (دروازه غار) یا دروازه نو قابل مشاهده است. از آن دروازه و دیوار تاریخی اکنون 4بارو و یک دروازه و تنها قطعهای دیوار خشتی به جای مانده است که به گفته کارشناسان میراث فرهنگی و تهرانشناسان، آنچه در انتهای سرای ماشاءالله خان است به احتمال بسیار قوی همان بخش به جای مانده از حصار طهماسبی تهران است که شاه طهماسب صفوی فرمان احداث آنرا به دور این شهر داد و از همان تاریخ قریه تهران از گمنامی بیرون آمد و بلافاصله روند توسعه بهخود گرفت تا جایی که شاه قاجار قریه محصور را به پایتختی برگزید و آن را دارالخلافه حکومت نامید.
دکتر مختاری، تهرانشناس و کارشناس میراث فرهنگی در این خصوص که آیا آنچه در سرای ماشاءالله خان در بازار دروازه نو تهران وجود دارد همان باقیمانده حصار صفوی تهران است گفت: 6دروازه صفوی در دوران محمدخان قاجار در تهران وجود داشت که 5 دروازه در دوران وی و پس از آن تخریب شدند. شهر که توسعه یافت 19 دروازه ساخته شد که اکنون تنها یک دروازه آن باقی است و آن نیز دروازه محمدیه است که بر ویرانههای دروازه صفوی ساخته شد. جالب است بدانید بر بالای کتیبه همین دروازه محمدیه یک کاشی منقوش بود که جنگ رستم با اکوان دیو را نقش کرده بود و معلوم نیست که این کاشی چگونه از سالن بوکس ورزشگاه امجدیه سردرآورده و هنوز آنجاست.
به گفته دکتر مختاری، حصار صفوی تهران با گذشت سالها و پس از تخریب باروهای شهر به وضعیتی درآمد که مردم شهر آنرا سوراخ کردند و زیر آن دکان و مغازه ساختند.
این کارشناس میراث فرهنگی تایید میکند که بخش باقیمانده در سرای ماشاءالله خان بازار دروازه نو تهران همان باقیمانده نخستین حصار کشیده شده به دور شهر تهران است که شاه تهماسب صفوی فرمان احداث آن را صادر کرد.
آنچه دکتر مختاری درخصوص وضعیت حصار صفوی تهران میگوید با آنچه اکنون در بخش باقیمانده از حصار وجود دارد منطبق است. در سرای ماشاءاللهخان مغازههای کوچک به دور یکدیگر احداث شدهاند و از دیوارهای گلی آن دوران خبری نیست. هرچه هست دکانهای کوچک و انبارهایی است که به دور محوطه سرا چیده شدهاند و با پیمودن چند پله در انتهای آن، درست روی پشت بام ایزوگام شده یک دکان کوچک ،تنها بخش از حصار صفوی تهران قابل مشاهده است.
تصویراین صفحه که برای نخسینبار در روزنامه همشهری منتشر شده است به تایید بسیاری از محققان تهران قدیم ، کارشناسان و مسئولان بافت تاریخی تهران، همان دیوار به جای مانده از دوران صفوی است که به دور شهر تهران کشیده شد.
دکتر مختاری گفت: این دیوار کهنترین بخش از نشانههای پایتخت است که باید به آن ارج نهاد و نقطهای را که این تنها یادگار به جای مانده از تاریخ حصار تهران در آن نشسته است تبدیل به مقصد گردشگری و فرهنگی کرد.
باور نکردنی است که بخش باقیمانده از حصار طهماسبی تهران را بدون اندکی مراقبت و نگهداری بتوان بر پشت بام یک دکان با سقف ایزوگام شده مشاهده کرد. این بخش، باقیمانده حصار صفوی تهران است که مغازهدار کنار آن میگوید هیچ اطلاعی از سابقه آن ندارد و تنها برخی اوقات خارجیهایی را مشاهده میکند که برای تصویربرداری و عکس گرفتن با این دیوار گلی، به انتهای سرای ماشاءاللهخان دروازه نو تهران مراجعه میکنند.
آنطور که مالک دکان الکتریکی سرا میگوید، سقف مغازهها همه کاهگلی بوده که برخیها آنرا خراب کرده و با آهن و سیمان سقفی تازه برای مغازه ساختهاند.
حصار طهماسبی تهران سوراخ شده است. درست همانند آنچه مدیر بافت تاریخی منطقه12 تهران میگوید، درست مانند جملهای که دکتر مختاری به همشهری گفت« مردم بهتدریج حصار طهماسبی را سوراخ کردند و درون آن مغازه ساختند» آنقدر این اتفاق افتاد تا آنکه دیگر تمام حصار تخریب شد.
مختاری میگوید: در هیچ کشوری مانند ایران فردی نمیتواند به میراث فرهنگی بهعنوان حقوق عمومی تجاوز کند و مصون بماند. مگر میشود در شهری زندگی کرد که تمام آثار خود را محو کرده باشد و بعد گفت که این شهر 8هزارسال قدمت دارد.