نصرالله حدادی: آن وقت‌ها که گیوه‌های «آجیده»، «ملکی»، «سینجانی» و «کرمانشاهی» ما هنوز به کفش‌های تخت لاستیکی تبدیل نشده بودند و «آلات ناقله» که ما امروز به آنها «وسایل نقلیه» می‌گوییم این قدر «فت و فراوان» نبود و سروته تهران، به 4خیابان شوش و انقلاب و کارگر و هفده‌شهریور ختم می‌شد، پیاده «گز کردن» خیابان‌ها و کوچه‌های هزار توی آن روزگاران پایتخت ایران، کار عموم مردم بود و برای آنکه بهتر بتوانند طی طریق کنند، پشت گیوه‌ را ور می‌کشیدند و قدری به آن آب می‌زدند تا پس از خشک شدن به پا خوب بچسبد و راه رفتن آسان و سریع صورت گیرد.

آن وقت‌ها هنوز دی‌ماه سال1335 نیامده بود و نام آشنای امروز ما، مسمی به «شرکت واحد» به گوش کسی نخورده بود و« اتوعدل» و «اتو توکل» مردم را در تهران جابه‌جا می‌کردند و محدود بودن تعداد اتوبوس‌های این دو شرکت و همچنین در مسیرهای خاص جابه‌جا شدن، موجب می‌شد تا مردم در صورت عدم دسترسی به درشکه، پای پیاده را ترجیح دهند. آنها از این سر شهر به سوی دیگر رفته و بازمی‌گشتند و به جای هزار بیماری عجیب و غریب روزگار ماشینی ما، تنها قدری خسته شده و با اندکی استراحت، تجدید قوا کرده و باز به سر کار و زندگی خود بازمی‌گشتند.

اما روزگار چنین نماند و اولیای امور تصمیم گرفتند مردم را از پیاده راه رفتن آسوده سازند و «... در سال 1334 در زمان دولت علاء حل مشکل اتوبوسرانی تهران که روز به روز حادتر می‌شد به رئیس شهربانی وقت یعنی سرلشکر علوی‌مقدم واگذار گردید. او بعد از یک سال مطالعه، با سرمایه‌ای معادل 30میلیون تومان، شرکت واحد را به ثبت رساند و آغاز به کار آن را نوید داد».

در آن زمان، اکثر قریب به اتفاق راننده‌ها و شاگرد‌راننده‌ها(که شاگرد شوفر نیز به آنها می‌گفتند) در اذیت و آزار مسافران ید طولایی داشتند و وی تصمیم گرفت ضمن تصفیه شدید آنها، با استخدام رانندگان جدید و گرفتن تضمین‌های لازم، به شرکت واحد هویت تازه‌ای بدهد و این تصمیم از قوه به فعل آمد و 30خط اتوبوسرانی در نقاط مختلف آن روز شروع به کار کردند و این تصمیم موجب شد تا در کار جمع‌آوری درشکه‌ها تسریع به عمل آمده و سرانجام در فروردین سال1341، اکثریت قریب به اتفاق درشکه‌ها از خیابان‌های اصلی شهر جمع و به حاشیه شهر انتقال یافتند و با بسط و توسعه خطوط شرکت واحد، آن اندک درشکه‌های باقیمانده نیز از بین رفتند و تقریبا از سال1348 به بعد، درشکه‌ای در تهران و حومه وجود نداشت و با توجه به ارزانی بلیت واحد(2ریال) مردم ترجیح دادند به جای ورکشیدن پاشنه گیوه‌های خود، کفش‌های تخت لاستیکی به پا کرده و سوار بر اتوبوس و بعضا تاکسی‌های خطی(موسوم به تاکسی 5ریالی) عطای پیاده گز کردن را به لقایش ببخشند و بدین طریق به استقبال انواع و اقسام بیماری‌ها رفتند. اما این مهم فقط در همین حد باقی نماند و با مونتاژ اتومبیل پیکان، تمامی خیابان‌های تهران، با پدیده‌ای به نام ترافیک روبه‌رو شدند و مسئولان شهر، راه چاره را در احداث پل‌های هوایی دیدند.

ابتدا از بلژیکی‌ها خواستند تا به کمک آمده و برای رفع معضل ترافیک و احداث پل موقت اقدام کنند که حاصل کار آنها، هنوز هم در خیابان‌های حافظ و انقلاب به شکل 3پل فلزی باقی مانده است. اما مشکل حل نشد تا آنکه بساط نظام پهلوی برچیده شد و این در حالی بود که ترافیک به راستی مردم را کلافه کرده بود و کار چندانی از دست زعمای قوم برنمی‌آمد و آنچه در این میان فراموش شد، همانا «پیاده‌روی» بود. با شروع تحولات انقلاب اسلامی و کمبود بنزین، مردم قدری به گذشته‌ها بازگشتند و در دوران جنگ تحمیلی، با توجه به محدودیت عرضه بنزین- هر خودرو 30لیتر در ماه- آنها که توانایی پیاده راه رفتن داشتند، این کار را به صورت روزمره انجام می‌دادند تا آنکه هم بنزین آزاد و فراوان شد و هم کارخانه‌های تولید اتومبیل، کار را به جایی رساندند که شاهد هستیم و اینگونه بود که باز هم پیاده‌روی فراموش شد و با انباشت بیش از حد خودروها در تمامی خیابان‌ها، ابتدا در دولت موقت که خطوطی مخصوص حرکت اتوبوس‌های شرکت واحد پیش‌بینی شده بود و مرحله بعدی آن که همانا ایجاد محدوده طرح ترافیک بود و به دلیل جنگ تحمیلی متوقف مانده بود، این طرح به موقع اجرا گذارده شد. با تشدید آلودگی هوا در سال 1385، طرح زوج و فرد هم به رغم محدودیت‌ عرضه بنزین به طرح قبلی افزوده شد و باید همچنان منتظر طرح‌های جدید سلبی دیگر بود؛ شاید در این رهگذر مردم به فکر بیفتند، سراغ گیوه‌های قدیمی بروند و حداقل مسافت‌های کوتاه را پیاده طی کنند.

آسیب‌پذیری محدوده تاریخی «میدان مشق» که تقریبا منطقه نسبتا وسیعی را در قلب تهران قدیم به خود اختصاص داده است با توجه به وجود ساختمان‌های حساسی همچون شهربانی کل کشور و وزارت امور خارجه، مسئولین را بر آن داشت تا ابتدا ورود و خروج خودروهای عمومی و شخصی را به این محدوده با موانع فیزیکی سد کنند و با توجه به آنکه در اصلی سردرباغ ملی، بیش از 20 سانتی متر به خاطر بالا آمدن کف خیابان، سال‌ها بدون حرکت و مسدود باقی مانده بود، با برداشت مصالح‌ زائد و بازگرداندن اندازه کف سردر به وضع سابق و همچنین مسدود کردن خیابان‌های ورودی از دو طرف دیگر- خیابان‌های سی‌تیر و فردوسی- این محدوده تاریخی خالی از خودرو در انواع و اقسام آن شد و با کف‌سازی مناسب و ساخت بناهای جدید- مثل موزه و کتابخانه ملی ملک- به سبک و سیاق معماری همگون و قدیمی با دیگر بناهای این محدوده، گویی تهران قدیم بار دیگر زنده شد و امروز به راحتی از ابتدای سردر ورودی باغ ملی، می‌توانیم ساختمان قدیمی قزاقخانه را در شمال این محدوده ببینیم. این الهام‌بخش مسئولین شهرداری شد تا در قدم‌های بعدی، ابتدا خیابان باغ‌ سپهسالار (خیابان صف) پیاده‌راه شده و سپس به سراغ کوچه مروی بروند و امروز نوبت خیابان‌های منتهی به خیابان 15خرداد است که حداقل تا تقاطع ناصرخسرو، پیاده‌راه شده و با محدود ساختن تردد خودروها و بلای ناگهانی به نام موتورسیکلت، امید آن که آرامش به این محدوده بازگردد.

خیابان 15 خرداد

سروصدا، ترافیک و توقف‌های دوبله خودروها، دل شیر می‌خواست که این محدوده را پیاده‌راه سازد و نادر کرمی، شهردار وقت منطقه12 این جسارت را داشت که با پشتیبانی مسئولان بالادست خود، علاوه بر به کرسی نشاندن حرف خود، مخالفین را مجاب سازد و امروز تکه‌تکه این محدوده از چهارراه گلوبندگ تا چهاراه سیروس می‌رود که کاملا به صورت پیاده‌راه درآمده و قدم زدن در آن به آسودگی صورت گیرد، اما فراموش نکنید که در داخل بازار، گاری‌های دستی و ورود غیرقانونی موتورسیکلت‌ها، علاوه بر خطرات موجود، امان برخی را بریده است و ایضا همین حکایت در خیابان ناصرخسرو حاکم است که با توجه به سخت‌گیری تردد خودروهای فاقد طرح، موتورسیکلت‌ها با تمام قوا جولان می‌دهند و این مهم را ان‌شاءالله مسئولین حل خواهند کرد.

میدان ارک، خیابان باب‌همایون و خیابان داور

این محدوده نیز امروز کاملا مسدود شده و با کف‌سازی مناسب، می‌تواند محل امنی به دور از غوغای ترافیک و سروصدا باشد و در صورت نظرخواهی از مردم، بدون هیچ شک و تردیدی، همگان خواهند گفت به رغم آنکه عادت کرده‌اند که حتی برای پیمودن صدمتر راه از خودرو استفاده کنند، با کمال میل این مسیر را پیاده طی می‌کنند و در صورت عدم توانایی کافی، با نشستن بر مبل‌های تعبیه شده، خستگی درکرده و بقیه راه را طی می‌کنند.

شک نداشته باشید اگر این نسخه شفابخش برای بخش تاریخی تهران نوشته نمی‌شد، امروز این اندک بناهای تاریخی شهرمان، در زیر غبار دود و لرزش‌های حاصل از تردد خودروهای سنگین فرومی‌ریختند و آسیب جدی به مجموعه کاخ موزه گلستان که نگین انگشتری تهران قدیم است، وارد می‌شد. تنها یک سؤال باقی می‌ماند؛ آیا در این محدوده و در آستانه بهار سال91، درختکاری به صورت اصولی صورت می‌گیرد تا یکی دو دهه دیگر شاهد آن باشیم که پرندگان رمیده از شهرمان، بار دیگر به این محل وسیع و ان‌شاءالله کمتر آلوده برگردند؟

امروز کلاغ‌‌ها از شهرمان کوچ کرده‌اند، قمری‌ها مهربانند که مانده‌اند و گنجشگ‌ها گویی با دود و سروصدا انس گرفته‌اند. کافی است به داخل محوطه پارک شهر بروید و بر فراز درختان بستر چنار آن، شاهد جیغ‌های طوطیان وحشی باشید و از پرواز آنها لذت ببرید. چه خوب است شهرداری این کار مهم و زندگی‌ساز را با مطالعه دقیق در دیگر نقاط شهر انجام دهد؛ کاری که در شهر شیراز با احداث تونل زیرزمینی در اطراف ارک کریم‌خانی انجام و این اثر تاریخی را از خطر ویرانی نجات داد. شهرهای بزرگ ما به این پیاده‌راه‌ها نیاز دارند تا مردم به آسایش و سلامت برسند؛ چنین کنیم.

کد خبر 160278

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز