فیلم او سرشار از هنر نور و رنگ است و تصویرهایی دراماتیک و شاعرانه در سرتاسر فیلم جریان دارد. فیلم «چیزهایی هست که نمیدانی» از 23 بهمن بر پردهی سینماها آمده و با استقبال خوبی مواجه شده است.
-
ایدهی اولیهی فیلم «چیزهایی هست که نمیدانی» از کجا آمد؟
آقای آهنگرانی ایدهای برای ساختن یک فیلم داشتند، که به من و پیام یزدانی گفتند تا این ایده را به یک فیلمنامه تبدیل کنیم. اما آقای آهنگرانی، فیلمنامهی نهایی ما را نپسندیدند. برای همین تصمیم گرفتیم تا خودمان فیلم را بسازیم.
-
شهر تهران در فیلم شما با این تهرانی که در آن زندگی میکنیم تفاوت دارد؛ تر و تمیزتر است و شاعرانهتر. خودتان چه فکر میکنید؟
برداشت شما جالب است. به هر حال چون ما قرار است دنیای درونی این شخصیتها و داستان عاشقانهی میان آنها را ببینیم، پس اینکه شهری با چنین خصوصیتهایی به تصویر کشیده شود، چندان عجیب نیست.
-
دربارهی همین رابطهی میان شخصیتهای فیلمتان صحبت کنیم. ظاهراً شخصیتهای فیلم هیچوقت موفق به برقراری ارتباط با یکدیگر نمیشوند. نقطهی اتصالی نیست. درست است؟
این دیدگاه آشنا از وقتی که اروپا وارد دورهی مدرنیسم شد، شکل گرفت. اینکه آدم با محیطش بیگانه است. هرچه جامعهی شهری بزرگتر میشود، روابط قومی و قبیلهایِ کلاسیک، گم میشوند. این فیلم هم به روابط انسانها در محیط یک شهر خیلی بزرگ میپردازد و به نوعی به همین موضوع اشاره دارد.
-
بازیگرهای فیلم انتخاب اصلی شما هستند؟ چهطور آنها را انتخاب کردید؟
بله، همگی انتخابهای اول من هستند. لیلا حاتمی و علی مصفا را چند سالی است که میشناسم و با آنها دوست هستم. با مهتاب کرامتی هم هنگام صداگذاری فیلم «بهشت از آن تو» آشنا شدم. وقتی که داشتم شخصیتهای این فیلمنامه را مینوشتم به این بازیگرها فکر میکردم؛ بهطوری که اگر کسی فیلمنامه را میخواند، نمیتوانست به بازیگر دیگری فکر کند.
-
شما از دوران نوجوانیتان میدانستید که میخواهید فیلمساز شوید؟
من از 15، 16سالگی با همکلاسیهایم محلی را کشف کردیم به نام فیلمخانهی ملی ایران. فیلمخانه در سالن دوی سینمافرهنگ بود و فیلمهای مهم تاریخ سینما را نمایش میداد. در سالن فقط 5 یا 6 نفر بودیم که فیلمها را تماشا میکردیم، ولی تماشای آن فیلمها خیلی به من کمک کرد تا راهم را انتخاب کنم. وگرنه من رشتهام تجربی بود و میخواستم پزشکی بخوانم!
-
چه توصیهای برای نوجوانانهای علاقهمند به سینما دارید؟
فیلم ببینند و کتاب بخوانند؛ این دو کار باعث میشود آدم در هر زمینهای که کار میکند، دید گستردهای داشته باشد. نوجوانهای امروز فیلمبین هستند، اما سینمارو نیستند. بچهها باید باحوصله فیلم ببینند و به دنبال چیزی بیشتر از سرگرمشدن باشند.
-
فکر میکنید فیلم شما برای نوجوانها هم جذاب باشد و آنها را به سینما بکشاند؟
فیلم را که در ایران و خارج از کشور نمایش دادیم، ارتباط خوبی با مخاطبان برقرار کرد؛ بهخصوص با دانشجویان. مخاطبی که سینما میرود، ظرفیتهای این فیلم را میشناسد.
به نظرم دید نوجوانهای این دوره و زمانه خیلی باز است. فکر میکنم اگر برای وقتگذرانی به سینما نیایند، میتوانند با فیلم ارتباط برقرار کنند.
***
کارگردان: فردین صاحبزمانی
نویسندگان: فردین صاحبزمانی، پیام یزدانیان
بازیگران: علی مصفا، لیلا حاتمی، مهتاب کرامتی و...
خلاصهی داستان: علی، راننده آژانسی گوشهگیر است که از درگیر شدن با هر ماجرایی دوری میکند. سیما، همکلاس قدیمی، هنوز تلاش میکند دوستی سالهای دور را زنده کند و او را از انزوا درآورد. در میان مسافرهای ثابت علی، زن جوانی است که اتفاقاتی در طول راه، آنها را به هم نزدیک میکند.