آن قدر خانه را میتکانیم، قالیها را میچلانیم و میکروبها را میزداییم که جانمان بالا میآید. اما امسال به پیشنهاد این نیمسوت و نیمشوت شوت به سوت شده گوش دادیم. یعنی اولش ندادیم.
گفتیم بچهاند و یک چیزی میگویند. ولی وقتی دوطرفمان را گرفتند و گفتند «شما دیگه پیر شدین.» و «شما دیگه بازنشسته شدین.» و «شما دیگه وقت ندارین و باید کارگر بگیرین.» به فکر فرو رفتیم. اولش آنها را مثل مگس کنار زدیم وفرمودیم: «خجالت بکشید. پنجاه سالگی که نشد سنِ پیری و بازنشستگی و کارگربگیری! مهم دل ماست که خیلی نوجوان است.»
ولی سوت به شوت شدهها آنقدر اصرار کردند و قربان صدقهمان رفتند که قبول کردیم یک کارگر بگیریم. ولی از آنجایی که ما انسانی شریف و انساندوست و با وجدان تشریف داریم، گفتیم کارگر ما نباید استثمار شود. باید بیمه و حق مسکن و حق اولاد هم بگیرد. حتی حق سختی کار، صندوق بازنشستگی هم باید داشته باشد. حتی لباس کار و کلاه ایمنی و سرویس ایاب و ذهاب هم باید داشته باشد. این بود که یک آگهی به روزنامههای کثیرالانتشار دادیم و در آن مرقوم فرمودیم که جهت نظافت منزل به یک کارگر ساده با مدرک کارشناسی ارشد و آشنا با قالیشویی و مسلط به تایپ و اینترنت و زبان انگلیسی و ADSL و GPSو PHOTOSHOP و چیزهای دیگر نیازمندیم.
راستش، اصلاً فکر نمیکردیم این همه انسان هنرمند و تحصیلکردهی آماده بهکار وجود داشته باشد. فردای آن آگهی دوهزار و سیصد و خوردهای جویای کار جلوی در منزل ما صف بسته بودند و این نیم سوت و نیمشوت با آنها مصاحبه میکردند. تا بالاخره یکی را گزینش کردند. ولی ای کاش استخوان گردنشان میشکست و این کار را نمیکردند.
از ما نخواهید در وصف آن نیروی انسانی چیزی بگوییم. چرا که شاعر مادرمرده گفته:
از ماست که برماست چکیده
هم بهتر از این ماست کسی هیچ ندیده
خب. ما که دلمان نمیآمد آن ماست چکیده را اخراج کنیم. بالاخره حق و حقوقی گفتند، انسانیتی گفتند، شخصیتی گفتند. بالاخره ما بهعنوان یک کارآفرین نباید مشکلی بر مشکلات بیکاران جامعه اضافه کنیم. نباید جوانان عزیز را ناامید کنیم، پس یک آگهی دیگر در روزنامهها دادیم و فرمودیم: یک عدد کارگر نمونه. دارای مدرک دانشگاهی غیرتقلبی، صاحب دو گوشی تلفن همراه. هدست فوقالعاده سالم، تیپ آخر، مدل اروپا، اورجینال اصل آکبند، بدون نیروی اضافی برای کار غیرضروری، همیشه دست به کمر و آمادهی امر و نهی واگذار میشود.
وقتی از شرش خلاص شدیم، نفس راحتی کشیدیم و پاچه ماچهها را بالا زدیم و به شیوهی سنتی مشغول شدیم و حالا نساب و کی بساب.