براساس بیانیه مشترک شورای سازمانهای حقوق بشری فلسطین (گروهی متشکل از گروههای فلسطینی حامی حقوق بشر)، خضر عدنان از زمان دستگیریاش در 17دسامبر گذشته مورد تحقیر و رفتار غیرانسانی، شامل بدرفتاری جسمی، بازجوییهای طولانی، انزوا و شرایط غیربهداشتی در زندان قرار داشته است. تنها پس از معاینه پزشکی عدنان توسط پزشکان معتمد گروههای حقوق بشر در 29 ژانویه، اسرائیل پذیرفت که جان عدنان در معرض خطر است. از آن زمان تا هنگام امضای معاهده اتحاد بین حماس و فتح، عدنان 20 کیلوگرم از وزن بدن خود را از دست داد، درحالیکه از امکان محاکمه یا اعمال رویه قضایی مناسب توسط دادگاه نظامی اسرائیل برخوردار نبود.
جالب آنکه قاضی اسرائیلی این پرونده پس از بررسی موضوع اعلام کرد بهرغم ادعاهای پزشکان، شرایط عدنان قابلقبول است! با فشار جامعه جهانی و تظاهرات هزاران فلسطینی در کرانه باختری و غزه، در نهایت تلآویو مجبور شد که شرایط این اسیر فلسطینی را بپذیرد و تاریخ محاکمه قضایی و آزادی او را اعلام کند. او هم البته به اعتصاب غذایش پایان داد. اما این پایان کار نبود و بلافاصله یک زندانی دیگر فلسطینی که یک دختر جوان است اعتصاب غذایش را شروع کرد. این اعتصاب همچنان ادامه دارد.
براساس توافقنامه دوحه بین خالد مشعل، رهبر حماس و محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، عباس همچنان ریاست یک دولت وحدت ملی موقت را برای فراهم کردن انتخابات آینده بر عهده خواهد داشت. عباس 76ساله بهرغم آنکه عناوین و مناصب پر طمطراقی را پیش از این بر عهده داشته، فاقد ویژگیهای لازم برای عبور دادن فلسطینیان از باتلاقی سیاسی است که خود در شکلگیری آن نقش مؤثری داشته است.
محمود عباس از سال 2005، هنگامی که ریاست تشکیلات خودگردان را بر عهده گرفت، دائما امیدهایی واهی به جامعه فلسطین داده و در همان حال خود هرگونه ابزار لازم را برای تحقق وعدهها و امیدهایش از بین برده است. بهعنوان شاهد مثال در این زمینه میتوان به تیترهای اخیر روزنامه اسرائیلی هاآرتض اشاره کرد، ازجمله، عباس: گفتوگوهای اردن، امید به از سرگیری مذاکره را بین اسرائیل و فلسطینیان زنده کرد(25ژانویه) و عباس: اسرائیل مسبب شکست گفتوگوهای صلح اردن است(29 ژانویه).
تشکیلات خودگردان از زمان شکلگیری رسمیاش در سال 1994 چارچوب مشخصی برای فعالیت افراد فاسدی که از نهادهای رشوهخوار استفاده میکنند، ارائه کرد که در عمل با فرایند آزادسازی ملی [نهادهای اداری و اقتصادی] سازگاری ندارد. به این ترتیب تشکیلات خودگردان در عمل فساد را نهادینه کرده است. علاوه بر این، تشکیلات خودگردان با ایجاد تفرقه و از بین بردن جامعه فلسطینی، سالها تلاش برای همبستگی اجتماعی فلسطینیان را بهخصوص در دوره انتفاضه اول به باد داد.
ادبیات سیاسی خاصی که زمانی گفتمان رایج ملیگرایان فلسطینی بود و دههها مردم عادی فلسطین را در کنار یکدیگر نگه میداشت، پس از معاهده صلح اسلو جای خود را به واژگان جدیدی مانند قرارداد، کمک خارجی، سازمانهای غیردولتی، ارتباطات، کارتهای ویژه (برای آزادی تردد فلسطینیانی که خطری برای اسرائیل محسوب نمیشدند و طرفداران معاهده اسلو) و دیگر واژههایی از این دست داد. درحالیکه فرهنگ عملگرایانه در قلمروی فلسطینیان شکل میگرفت، نقش و تاثیرگذاری آن دسته از مردم که نخبگان فاسد امضاکننده معاهده اسلو را مورد انتقاد قرار میدادند، در آشوبهای این سالها بهتدریج کمرنگ شد. در سالهای پیش از معاهده اسلو، فلسطینیان دشمن غیرقابل تردید و مشخصی داشتند اما پس از معاهده اسلو تعریف و مشخص کردن دشمن دشوار شد. فلسطینیانی که اصول اخلاقی انعطافپذیرتری داشتند، تبدیل به سردمداران جامعه لیبرال جدید شدند، جامعهای که همچنان اسیر و گرفتار بود.
حضور حماس بهعنوان جناح پیشروی مخالف معاهده اسلو در چنین بستری روی داد، دورهای که بهنظر میرسید رهبری فلسطینیان تمام وجوه اخلاقی و مسئولیتهای سیاسی خود را از دست داده است. جنبش حماس نه تنها به خاطر پرتاب راکتهای ساخت خود به خاک اشغال شده فلسطین یا حتی به خاطر گرایشهای مذهبی بلکه بهدلیل آرمانهای سیاسیاش مورد احترام مردم عادی فلسطین قرار گرفت. فلسطینیانی که میدیدند حاکمانشان توجهی به خواستههای آنها ندارند و بیشتر به فکر تعامل و سازش هستند، گزینه مقاومت که به خواستههایشان نزدیکتر بود را انتخاب کردند و در انتخابات سال2006 هم به همین گزینه رای دادند. حماس برنده آن انتخابات شد اما غرب این نتیجه را نپذیرفت.
اکنون حماس بعد از چند سال رویارویی با فتح، بعد از تغییر شرایط منطقه که گروه حماس را در موقعیت برتر قرار داده، تصمیم به در پیش گرفتن سیاست تعامل شده است.
هیچیک از دستاوردهای انقلابهای عربی نمیتواند بدون وجود یک رهبری مسلط و بهواقع برگزیده فلسطینیان، به رفع مشکلات و واقعیات زندگی مردم فلسطین کمک کند؛ رهبری منتخبی که نه بهدنبال جلب حمایت خارجی باشد نه سازش بدون امتیازگیری.
در نهایت اتحاد حماس و فتح اگر به تشکیل فوری دولت و رسیدگی به امور فلسطینیانی چون خضر عدنان و دیگر اسرای فلسطینی منجر نشود، دردی از مردم فلسطین دوا نخواهد کرد. گروههای فلسطینی باید در وهله اول به فکر بازپسگیری خاک تحت اشغال فلسطین از اشغالگران باشند، ولو اینکه این روند با بازپسگیری یکوجب از خاک تحت اشغال شروع شود.