درباره تحولات درون حماس و تاثیرپذیری و تاثیرگذاری این جنبش در تحولات خاورمیانه با حسین رویوران، کارشناس مسائل خاورمیانه گفتوگو کردهایم.
- هر از گاهی اخباری درباره اختلافات درون حماس در رسانهها منتشر میشود. این اخبار تا چه اندازه میتواند صحت داشته باشد؟
اختلاف بین رهبران حماس وجود دارد، بهویژه بین گروههای داخل غزه و خارج فلسطین اما گاهی رسانهها بزرگنمایی میکنند و این اختلاف را بیش از آنچه هست نشان میدهند. اخیرا با توجه به توافقات خالد مشعل با محمود عباس در دوحه قطر، بهویژه درباره نخستوزیری عباس، این توافق مورد اعتراض محمود الزهار از رهبران حماس در داخل غزه قرار گرفت و «حماس داخل» اعلام کرد که عباس شایستگی نخستوزیری را ندارد و توافق مشعل توافقی تشکیلاتی نیست و نظری شخصی است، به همین دلیل برای حماس الزامآور نیست. خودم بعدها از هنیه در سفر به تهران شنیدم که اختلافاتی وجود ندارد. ظاهر مسئله این است که چنین اختلاف نظری وجود دارد و بعضی رسانهها هم روی این اختلاف مانور میدهند و آن را بزرگ میکنند اما قطعا همه موضوع و ماجرا این نیست. مجموعهای از توافقات که در قاهره میان گروههای فلسطینی فتح و حماس حاصل شد، مثل ادغام ساختار امنیتی غزه و کرانه باختری مورد اتفاق هر دوطرف( یعنی حماس داخل غزه و حماس خارج از آن) نیست زیرا ساختار امنیتی در کرانه باختری زیرنظر ژنرال دایتون آمریکایی است و حماس نمیپذیرد که یک آمریکایی بر ساختار ملی- امنیتی فلسطین فرماندهی کند. دایتون هم قبول ندارد که نیروهای حماس وارد ساختارهای شبهنظامی یا نیروهای انتظامی شوند، لذا اختلافات دیگری وجود دارد که هنوز زمان مطرح شدن آنها نرسیده است.
- حماس چگونه با عباس درباره آشتی ملی و تشکیل دولت وحدت ملی به توافق رسید؟
آشتی حماس و فتح یک ضرورت ملی برای فلسطین است. دوگانگی جامعه فلسطین به نفع رژیم صهیونیستی است. علاوه بر آن، اکنون هم حماس و هم فتح در تنگنایی قرار دارند که هر دو نیاز به خرید زمان دارند. فتح بهدلیل آنکه راهبرد سازش فعلا در بن بست کامل است و اسرائیل حاضر به گفتوگو و واگذاری اراضی سال 1967 نیست، فایدهای برای مذاکره نمیبیند. درنهایت عباس در بحران هویتی و راهبردی قرار دارد و از اینرو امیدوار است که سیاست خرید زمان، وی را از این بحران نجات دهد. اما حماس اکنون احساس میکند که دچار یک پارادوکس شده است؛ هم جنبش مقاومت مسلحانه است و هم بهدلیل تصدیگری در غزه ناگزیر از حفظ امنیت است؛ در این پارادوکس گاهی عملیات مقاومت با ماموریت دولت در حفظ امنیت در تعارض قرار میگیرد زیرا شلیک فرضا 2موشک به سوی اراضی اشغالی، باعث حملات رژیم صهیونیستی و ناامنشدن نوار غزه میشود. به همین دلیل الان حماس هم دچار پارادوکس شده است. البته در منطقه امیدی دارد و آن بهقدرت رسیدن اخوانالمسلمین در مصر، تونس، مغرب و شاید در آینده در لیبی است. به همین دلیل حماس هم احساس میکند خرید زمان، نوعی ضرورت است تا در مرحله آینده که اخوانیها در منطقه تثبیت شده و بهصورت آشکار از حماس حمایت کنند، در آن حالت، حماس بتواند از موضع بالاتری عمل کند. از این رو، این نیاز مشترک و همزمان فتح و حماس در سیاست خرید زمان و نیز ضرورت همبستگی ملی آنها را وادار کرده تا در کنار یکدیگر قرار گیرند.
- علت مخالفت حماس با بقای سلام فیاض در پست نخستوزیری در دولت وحدت ملی جدید چیست؟
سلام فیاض چهرهای غربی است. وی عضو صندوق بینالمللی پول بوده و تابعیت آمریکایی دارد. وی کاندیدای غرب برای نخستوزیری فلسطین بوده و هست و از اینرو، اسلامگرایان با توجه به داشتن موضع منفی نسبت به آمریکا، نسبت به فیاض هم موضع منفی دارند و احساس میکنند که وی عامل غرب و مجری دستورات آنهاست و با توجه به همکاری با دایتون بیشتر مورد سوءظن گروههای مقاومت قرار گرفته است.
- اسماعیل هنیه اخیرا 2تور منطقهای داشت. بهنظر شما هدف این تورهای منطقهای چه میتواند باشد؟
هنیه احساس میکند فرصتی جدید در منطقه پدید آمده که میتواند به حماس و دولتش در نوار غزه کمک کند. بیداری اسلامی بحثی جدی است و هنیه با بهرهبرداری از تحولات در حوزه بیداری، دست به این سفر زد و سعی کرد تا جایی که ممکن است نوعی بسیج امکانات در خدمت جامعه فلسطینی را در سطح منطقه انجام دهد.
- روابط حماس و ترکیه در دوره اخیر تقویت شده است. علت این همگرایی چه میتواند باشد؟
همگرایی حماس و ترکیه بهعلت آن است که هردو از یک طیف سیاسی هستند؛ یعنی هردو از شاخههای اخوانالمسلمین هستند. ترکیه قولهای زیادی به فلسطینیان داده اما هیچ کدام را عملی نکرده است. مثلا ترکیه قول کمک 300میلیون دلاری به حماس داده اما اردوغان نتوانست این مسئله را قطعی کند زیرا کشورش مشکلاتی جدی دارد و ساختار آن، ساختار همبستگی با ناتو، غرب و اسرائیل است. اینکه حزب عدالت و توسعه آمده و این حزب اساسا تا حدی در تعارض با آن تفکر است، دولت را دچار دوگانگی کرده است. از یک طرف دولت ترکیه با فلسطینیان و نوار غزه همبستگی دارد و از طرف دیگر، بهعلت تعهدات ناتو و روابط با آمریکا و اسرائیل، در تعارض با آنهاست و از این رو، ترکیه توان اجرایی ندارد. همین بحث کمک 300میلیون دلاری که از سوی اردوغان در پارلمان مطرح شد، تصویب نشد و این نشان میدهد که ترکیه قولهایی میدهد اما توان عملیاتی کردن آنها را ندارد.
- بهنظر شما حماس قصد انتقال محل استقرار و دفترش از دمشق را دارد؟
فکر نمیکنم. با برخی از دوستان حماس صحبت کردم. دفتر سوریه همچنان برقرار است. ممکن است برخی از چهرهها تقسیم شده باشند اما دفتر مرکزی در سوریه باقی میماند. مشعل هرچند که دورهاش بهعنوان رئیس دفتر سیاسی در حال سپری شدن است اما موسی ابو مرزوق که جانشین او و کاندیدای بالقوه رهبری حماس است، در سوریه حضور دارد. 3نفر از رهبران حماس نظیر محمد نزال و عزت الرشق که تابعیت اردنی دارند، فعلا برای تقویت دفتر اردن به این کشور رفتهاند اما قصد انتقال دفتر حماس از دمشق به جای دیگر را ندارند. دولت اردن نمیتواند به حماس اجازه دهد از مبدأ اردن علیه رژیم صهیونیستی اقداماتی در جهت مقاومت صورت دهد. اما حماس میتواند در اراضی اردن مستقر شود چون بحث حاکمیتی است و به دولت اردن بستگی دارد. مشکل پیش آمده این است که مشعل در سفر به اردن همراه ولیعهد قطر، با عبدالله دوم، پادشاه اردن دیدار کرد و بحث بازگشایی دفتر حماس مطرح شد. پیش شرط شاه اردن، دست کشیدن حماس از مقاومت و فاصله گرفتن از ایران بود که این موضوع از سوی مشعل رد و این نشست با شکست مواجه شد. تنها در این باره توافق شد که برخی از رهبران حماس نظیر عزت الرشق و محمد نزال که تابعیت اردنی دارند، بتوانند با حضور در اردن، دفتر حماس را بازگشایی کنند، آن هم در معنای روابط دیپلماتیک، نه به معنای فعالیت مقاومتی.
- برخیها معتقدند که بیداری اسلامی تا حدودی باعث تقویت حماس شده است. تا چه اندازه این ایده میتواند صحیح باشد؟
این برداشت کاملا میتواند درست باشد زیرا یکی از ویژگیهای بیداری اسلامی این است که نیروهای جدید را به قدرت رساند. در گذشته، همه احزاب عربی نظیر سکولارها، لیبرالها، ناسیونالیستها و چپگراها همگی به قدرت رسیدند اما کار خاصی نکردند. اساسا عقبماندگی در جهان عرب نتیجه حضور این احزاب در قدرت است، تنها طرفی که در قدرت نبوده اسلامگرایان هستند. این مسئله مقداری تبدیل به گرایش عمومی شده است؛ یعنی مردم اعتماد خود را به سوی اسلامگرایان سوق دادهاند. از همینرو، اسلامگرایان در هر انتخاباتی پیروز میشوند و این بیش از آنکه اعتماد عمومی باشد، یک فرصتدهی عمومی است و این در عین حال میتواند فرصتی برای حماس باشد زیرا ساختارهای همگون در کشورهای عربی حاکم هستند.
- آیا حماس اخیرا گفتوگوهایی با طرفهای غربی درباره جوانب مختلف مسئله فلسطین داشته است؟
شواهد، اخبار و گزارشهای آشکاری وجود ندارد اما در گذشته نه چندان دور، یعنی حدود یک سال پیش گفتوگوهای جدی با اروپاییها ادامه داشته اما از قطع یا ادامه این گفتوگوها اطلاعی وجود ندارد. در هر حال، نگاه اروپاییها به حماس متفاوت از نگاه آمریکاست. آمریکا حماس را گروهی تروریستی میداند اما اروپاییها حماس را دارای مشروعیت داخلی و یک گروه مبارز میدانند و با آن گفتوگو کردهاند و در نهایت نوع نگاه این دو به حماس متفاوت است.
- رویکرد حماس در قبال مسئله فلسطین چیست؟
از نظر حماس، بهترین راه حل مقاومت است و مقاومت سابقه دارد. با مقاومت، رژیم صهیونیستی از نوار غزه عقبنشینی کرده است و از آن رو که این راهکار نشان داده که میتواند بهصورت میدانی رفتار دشمن را تغییر دهد تا او از اشغالگری دست بردارد، حماس بدان ایمان و اعتقاد دارد. البته این راهکار شاید در حال حاضر زمینه عملیاتی شدن را نداشته باشد اما اعتقاد حماس به همین راه حل هست. در عین حال حماس معتقد است که اگر دشمن داوطلبانه از نوار غزه و کرانه باختری عقبنشینی کند، میتواند با دشمن آتش بس طولانی مدت امضا کند؛ به عبارتی، حماس نمیتواند اسرائیل را در سرزمینهای1948 به رسمیت بشناسد چون این سرزمین، سرزمین دارالاسلام است و دارالاسلام را در چارچوب فرهنگ دینی نمیتوان به غیرمسلمان واگذار کرد. اما حماس یک راهحل میانه و عملیاتی مطرح کرده است و آن بحث صلح طولانیمدت است؛ یعنی درصورت عقبنشینی اسرائیل از نوار غزه و کرانه باختری و تشکیل دولت فلسطین، بدون به رسمیت شناختن اسرائیل، در اراضی 1948کشور فلسطین تشکیل میشود.
- غربیها صحبتهای اخیر هنیه درباره تحولات سوریه را نوعی بریدن از اسد تلقی کردهاند. این برداشت تا چه اندازه میتواندصحت داشته باشد؟
حماس نسبت به سوریه دچار پارادوکس جدی است و اصلا نمیتوان تصور کرد که وضعیت حماس در این قسمت یکسره است. از یک طرف، گروههای اسلامی در سوریه حضور داشتند و دولت فعلی سوریه بهترین میزبانی بود که اینها را پذیرفت و از آنها حمایت و زمینه مبارزه آنها را فراهم کرد و لذا خود را مدیون دولت سوریه میدانند و انصاف نمیبینند اکنون در تقابل با این نظام قرار گیرند و از طرف دیگر، حماس اخوانی است و بهطور طبیعی با اخوانیهای دیگر همبستگیهایی دارد. اکنون اخوانیهای سوریه با دولت در تقابل هستند و حماس به نوعی با آنها همبستگی دارد. لذا حماس بین همبستگی با اخوانیهای معارض و دولت سوریه (حامی مقاومت) گرفتار شده است. سکوت حماس شاید بهدلیل همین پارادوکس باشد ولی گاهی موارد نادری پیش میآید که برخی از مسئولان حماس یا از دولت سوریه یا از گروههای اخوانی سوریه حمایت میکنند. این موضع شاید رسمی نباشد اما گاه گاهی در اظهارنظرها به نوعی به آن اشاره میشود. حماس همچنان با دولت سوریه دارای هم پیمانیهای ویژهای است و تصور نمیکنم اظهارنظر هنیه به معنای قطع ارتباط با سوریه باشد.