در میان نمودهای متعدد فرهنگ ایرانی- اسلامی، نوروز جایگاه ویژهای از نظر بازتاب این هویت منسجم داشته است به همین دلیل نوروز در گذر خود از دوران باستانی به دوران اسلامی ایران، کمرنگ نشد بلکه به غیر از اقبال آن در میان عامه مردم، از همان سدههای نخستین اسلامی و در منابع کهن اسلامی، مورد توجه قرار گرفت و بحث درباره آن از نظر فقهی و اصولی و حکمی رونق یافت تا اینکه در عصر صفویه تمامی این تلاشها شکل منسجمتر و مدونتری بهخود گرفت. آنچه از پی میآید، نگاهی است فشرده به هویت ایرانی و نسبت آن با نوروز و همچنین چگونگی پیوند هویت اسلامی ایرانیان با این جشن جهانی.
درباره هویت ایرانی نظرگاههای متفاوتی ارائه شده است. در برخی از این دیدگاهها هویت ایرانی تنها در گذشتههای باستانی ایران دنبال میشود و پیوند آن با دوران اسلامی یا به عبارت بهتر ایران اسلامی به فراموشی گذاشته میشود. در مقابل این نظرگاه، دیدگاه دیگری وجود دارد که بدون توجه به سیر تاریخی هویت ایرانی از دوران باستان تا عصر اسلامی و دوران معاصر، تنها به برجستهسازی عصر اسلامی هویت ایرانی بسنده میکند.
با دقت در هریک از این دو دیدگاه به روشنی میتوان پیبرد که هیچیک از آن دو برای تبیین و بازشناسی هویت ایرانی بسنده نیستند و در واقع هریک با پوشش دادن بخشی از تاریخ ایران و حذف بخشی دیگر از آن تلاش داشتهاند تا توشهای ایدئولوژیک برای پیروان خویش فراهم آورند. این دو دیدگاه که برخوردار از نگاهی افراط و تفریطوار به فرایند شکلگیری و گسترشیابی هویت در ایران هستند، با تقویت یکدیگر، روایتی ناقص، نااستوار، غیرمنسجم و ایستا از هویت ایرانی ارائه میدهند. این دو دیدگاه میکوشند تا بازخوانی خود از هویت ایرانی را در قالبهای به ظاهر علمی عرضه کنند؛ اما از این اصل علمی غافل ماندهاند که شناخت و بازیابی یک پدیده تاریخی تنها براساس مشاهدات ژرفنگرانه تاریخی در همه رویدادها و نمودهای فرهنگی شدنی است. به همین علت دیدگاههایی که برخوردی گزینشی، جزئینگر و فروکاهنده نسبت به سیر تاریخی یک پدیده دارند، تنها یکسویه یا سویههای محدودی از آن را در برابر خویش گرفتهاند و میخواهند این جزء بر گرفته از یک کلیت تاریخی را به سراسر آن عمومیت دهند. نتیجهای که از این شیوه نگاه تاریخی حاصل میآید، چیزی جز تفسیری فروکاهنده از تاریخ و سیر تحول رویدادها و مفاهیم تاریخی نیست.
این تفسیرهای فروکاهنده و غیرمنسجم از هویت ایرانی، به آن ساختاری ایستا، جزئی و تکخطی میبخشد. حال آنکه- آنگونه که در ادامه خواهد آمد- هویت ایرانی؛ نخست، امری است پویا که از گذشتههای باستانی ایران تا به امروز تداوم داشته است و پویایی این هویت در گرو تحول آن در دورانهای گوناگون تاریخی ایران بوده است بهگونهای که این هویت در دوران باستانی، دوران اسلامی و دوران معاصر ایران همواره و همپای تغییرات اجتماعی و فرهنگی ایران رشد و گسترش یافته و جنبههای تازهای به آن افزوده شده است. دوم؛ به تبع تحول و پویایی این هویت، میتوان سیر و گشت این هویت را تعیین کرد. در این معنا هویت ایرانی، سیری غیر خطی و تکرار پذیر خواهد داشت، نه سیری تک خطی. سوم؛ با وجود این سیر غیر خطی و پیچیدگی و چندلایهبودگی آن، هویت ایرانی امری منسجم است. به این معنا که شکلگیری و قوام هویت ایرانی از دوران باستان تا به امروز حاصل همکنشی لایههای بسیار متعدد و چه بسا متضاد تاریخی آن است؛ اما با این حال با نگاه به هویت ایرانی آن را منسجم مییابیم.
بر پایه آنچه گفته شد، میتوان جشن نوروز را تنها نمود فرهنگ ایرانی دانست که آینه تمامقد هویت ایرانی است. در این معنا نوروز با گرد آوردن مولفههای بنیادین هویت ایرانی، برجستهترین نمود فرهنگ ایرانی است که تا به امروز باقی مانده است و یک ایرانی مسلمان امروزی نیز همچنان آن را جامع هویت ایرانی- اسلامی خود میبیند. از این حیث، ایرانیان هیچگونه ناسازگاریای میان نوروز و آیین خود نمیبینند و اینگونه نمیاندیشند که با بر گزاری این جشن، هویت مسلمانی و شیعی خود را از کف میدهند. کما اینکه در سالهای گذشته که نوروز با روزهای محرم و شهادت امام حسین(ع) مصادف شده بود، ایرانیان ضمن عزاداری و بهجای آوردن مراسم ویژه محرم، صله ارحام را که برگرفته از فرهنگ دید و بازدید است گرامی میداشتند.
این مسئله حکایت از همان اصلی میکند که به آن اشاره کردیم. به این معنا که نوروز از یک سو جامع هویت تاریخی پرفراز و نشیب ایران طی دورانهای گوناگون تاریخی است. از همین رو بوده که ایرانیان هم گذشتههای باستانی خود را در نوروز میجویند و هم باورهای دینی خود را در آن جلوهگر میبینند. اگرچه در برخی از برشهای تاریخی ایران، فقیهان و متکلمانی چون امام محمد غزالی حکم به برگزار نکردن نوروز دادهاند اما واقعیت آن است که در منابع کهن اسلامی و شیعی، یعنی تا زمان شیخ طوسی، از نوروز سخن به میان آمده و روایتهایی در تایید آن از امامان شیعه نقل شده است. در کتاب الفهرست ابنندیم آمده که صاحب بن عباد کتابی با عنوان« الاعیاد و فضایل النیروز» داشت. اما برای نخستینبار از نوروز در مختصر مصباح شیخ طوسی یاد شد. شیخ طوسی در این کتاب ضمن اشاره به نوروز، خواندن 4رکعت نماز مستحبی را در آن توصیه میکند.
از این گذشته در منابع کهن شیعی چندین روایت درباره نوروز از امامان شیعی نقل شده که دو تای از آنها را که با جستار ما مرتبط میشود، میآوریم: درروایتی از ابراهیم کرخی از امام صادق(ع) سؤال شده که شخصی مزرعه بزرگی دارد و در روز مهرگان یا نوروز، هدایایی (از طرف کسانی که روی آن کار میکنند) به او داده میشود. آیا بپذیرد؟ حضرت فرمود: آنها که هدیه میدهند مسلمانند؟ ابراهیم گفت: آری. حضرت فرمود: هدیه آنها را بپذیر. روایت دیگر چنین است که در روز نوروز به امیرالمومنین(ع) گفته شد: روز نوروز. حضرت فرمودند: هر روز را نوروز کنید. و نقل دیگر این روایت این است که حضرت فرمود: نوروز ما همه روزهاست. البته این همان روایتی است که در آن گفته شده در روز نوروز به آن حضرت، فالوذج هدیه کردند و حضرت این پاسخ را دادند. از دیگر فقیهانی که به نوروز اشارات مفصلی دارند، شهید اول است. او در کتاب«ذکری الشیعه» با اشاره به روایت معلی بن خنیس نوشته است که مقصود از نوروز، یا اول سال فارسیان، یا واردشدن خورشید در برج حمل(فروردین) یا دهم ایار(دوم اردیبهشت) است. اما در این میان احمد بن محمد بن فهد حلی شرح مفصلی درباره اهمیت نوروز دارد که بسیار جالب است.
او به روایتی از امام صادق(ع) اشاره میکند که در آن آمده که امام صادق خطاب به معلی گفت: نوروز روزی است که خداوند از بندگانش پیمان گرفت که او را عبادت کرده و بدو شرک نورزند و به پیامبران و اولیای وی ایمان بیاورند. نوروز روزی است که خورشید در آن طلوع کرد، بادها وزیدن گرفت و در زمین شکوفه پدید آمد. نوروز روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی فرو نشست و... ، روزی است که جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و روزی است که ابراهیم بتهای قومش را شکست و روزی است که پیامبر(ص) امام علی(ع) را بر دوش گرفت تا بتهای قریش را بشکند. فهد همچنین روایتی دیگر از معلی میآورد که نکات دیگری را به نکات روایت پیشین درخصوص نوروز میافزاید که از آن جمله میتوان به روز پیمان گرفتن پیامبر از مردم در روز غدیر، روز پیروزی امامعلی(ع) بر خوارج و در نهایت روز قیام امام مهدی(عج) اشاره کرد. گرچه روایتهایی که آوردیم در منابع کهنتر شیعه نیامدهاند؛ اما همین روایتها بعدها در دیگر منابع شیعی بهویژه در دوران صفویه مورد استناد قرار گرفته و به بحث و تحلیل گذاشته میشوند.
دوران صفویه را باید عصر متمایزی از حیث توجه حکومت به آیین نوروز دانست. بهدلیل اینکه در این زمان است که نخستین حکومت شیعی در ایران شکل میگیرد و بهواسطه این مسئله جنبشی در فلسفه، فقه، کلام و حدیث شیعی رخ میدهد. با این حال عصر صفوی از یک نظر دیگرنیز شایان توجه بوده و آن اهتمام حکومت وقت نسبت به فرهنگ و رسوم ایرانی ازجمله نوروز بود. توجه به این وجه نیز طبیعی بود؛ چراکه بنا بر آنچه گفته شد، هم در ذهنیت و رفتار مردم ایران و هم در میان علمای شیعی- آنگونه که نمونههایی از آن را در بالا به بحث گذاشتیم- زمینههای این اعتنا کاملا فراهم بود و از اینرو صفویان در دوران زمامداری خود به تقویت و گسترش نوروز پرداختند. از سوی دیگر در همین دوران علمای شیعه با نگاه به بحثهای فقهی و روایی پیشینیان خود درخصوص نوروز، دست به تحلیلهای گستردهای از دیدگاه فقهی و شرعی درباره نوروز زدند.
افزون بر همه اینها در این دوران برای نخستینبار در تاریخ ایران لزوم تعیین گاهشماری دینی شکل گرفت و علمایی چون مجلسی و فیض کاشانی رسالههایی در این زمینه نگاشتند. مجموع این عوامل سبب شد تا بار دیگر بحثهای مربوط به نوروز ازجمله اینکه آیا نوروزی که در روایتهای نقل شده از امامان شیعه آمده، همین نوروز مرسوم است یا نه؟ رونق گیرند. در همین دوران است که با رسالههایی درباب نوروز روبهرو میشویم که نوروزیه نام دارند و به خامه فقیهان و فیلسوفان و حکیمان عصر صفویه نگاشته شدهاند. برای نمونه میرزا ابراهیم حسینی در یکی از این رسالهها نوشت که نوروز درست همین روزی است که مرسوم است. نیز رسالههای دیگری در رد و تایید این دیدگاه نگاشته شد. اما نکته جالب در این دوران ذکر روایت مفصلی است که علامه مجلسی به نقل از معلی بن خنیس از امام صادق آورده که حدود 10صفحه بحارالانوار را بهخود اختصاص داده است. در این روایت همچنین معلی از امام صادق(ع) میخواهد که نامهای فارسی 30 روز ماه را بیان کنند. البته علامه مجلسی در همان جا مینویسد که من این روایت را از کتابهای منجمانی آوردهام که از امامان ما نقل کردهاند اما خودم به آنها اعتمادی ندارم.
وجود این بحث و فحصهای فقهی، اصولی و فلسفی و نجومی پیرامون نوروز در زمان صفویه، نشان میدهد که نوروز چنان با هویت و فرهنگ ایرانی- اسلامی پیوند خورده بود که عالمان و حکیمان نمیتوانستند از آن چشمپوشی کنند. مجموع این تلاشهای دینی و فکری درباره نوروز تا دورههای بعد در میان متفکران و عالمان ایرانی تداوم یافت و سرانجام رخساری منسجم بهخود گرفت. به همین دلیل از آن زمان تا به امروز نوروز بنیانهای ژرف و ریشهداری میان مردم ایران یافته است. این در حالی است که در مقایسه با دیگر جشنهای ایرانی نوروز همچنان پایدار بوده و هرساله بهطور گسترده در ایران و دیگر کشورهایی که ردی از فرهنگ ایرانی در آنجا باقیمانده برگزار میشود، درحالیکه دیگر جشنهای ایرانی در طول سدهها یا فراموش شدهاند و یا کارکرد خود را از دست دادند و یا محدود به گروههای خاصی از مردم ایران شدهاند. این نشان میدهد که نوروز به بهترین و کاملترین وجهی نمایانگر هویت ایرانی در راستای تحول و پویایی آن است. بنابراین نوروز خاطره و یاد مشترک مردمی را باز میگوید که از دیرباز در این سرزمین سکنا گزیدهاند؛ از دورترین هنگامههای تاریخی، یعنی از دوران مردمان پیش آریایی و زمان کوچ آریاییها و دیگر اقوام و مردمان به این سرزمین تا گرویدن ایرانیان به اسلام و عصر فرهنگ ایرانی- اسلامی تا به روزگار ما.